پروژه دانشجویی مقاله فقه حکومتی؛ چیستی، چرایی، چگونگی با pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله فقه حکومتی؛ چیستی، چرایی، چگونگی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
چیستی، چرایی، چگونگی؛ پیشنیاز فقه حکومتی
چیستی و مفهوم شناسی
فقه
فقه حکومتی
فلسفه فقه
تمایزشناسی فقه حکومتی با مفاهیم رایج دیگر
تمایزات فقه حکومتی با فقه فردی
تمایز فقه حکومتی با فقه سیاسی، فقه الحکومه و فقه الخلافه
تمایز فقه حکومتی با فقه پویا
تمایز فقه حکومتی با فقه سنتی
علل انزوای فقه حکومتی
چرایی و ضرورت فقه حکومتی
ضرورت فقه حکومتی
1 رمز تکامل
2 حکومت، فلسفه عملی فقه
4 فقه حکومتی، متناسب با مقتضیات زمان و مکان (نیاز به قوانین ثابت و متغیر)
5 فقه حکومتی، ابزار تحقق دین در نگاه کلان و راهبردی
ویژگیها و مشخصات فقه حکومتی
چگونگی، راهکارها و سازوکارهای تحول و حرکت بهسوی فقه حکومتی
نتیجهگیری
منابع
اسلامی، رضا (1378)، اصول فقه حکومتی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
ایزدهی، سجاد، «برداشتی از دیدگاههای آیتالله خامنهای پیرامون فقه سیاسی» ( تابستان1389)، حکومت اسلامی، ش56، صفحه 69ـ112
آرمین، محسن، «ماهیت حکم حکومتی»، (17/9/1390)، بازتاب اندیشه
پرور، اسماعیل، چــرایی، چیستـی، چـگونگـی، 10/11/90
جوادیآملی، عبدالله، سخنرانی در اختتامیه کنگره یکصدمین سال ارتحال آخوند خراسانی، 10/11/90
حائری شیرازی، محیالدین، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، 22/ 9/ 90
خمینی، سیدمصطفی (1376)، تحریرات فی الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
زیبایینژاد، محمدرضا (18/ 10/ 1390)، فقه حکومتی و برنامه راهبردی در حوزه خانواده، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای
سروش، عبدالکریم (1378)، مدارا و مدیریت، تهران، صراط
شمسالدین، محمدمهدی (1417ق)، الاجتهاد والحیاه، چ دوم، بینا، الغدیر للدراسات الاسلامیه
صدر، سیدمحمدباقر (1399ق)، الاسلام یقود الحیاه، بیروت، بینا
ضیائیفر، سعید، «رویکرد حکومتی در فقه» (بهار1390)، علوم سیاسی، ش53، ص7-31
عبداللهی، محمدهادی، مفهوم فقه حکومتی،
عمیدزنجانی، عباسعلی (1421ق)، فقه سیاسی، چ چهارم، تهران، امیرکبیر
گرجیان، محمدمهدی، فقه حکومتی نیازمند تلاش گستردهتر، (10/ 11/ 90)،
مجتهد شبستری، محمد (1376)، ایمان و آزادی، تهران، طرح نو
مرتضوی لنگرودی، محمدحسن (1412ق)، الدر النضید، قم، انصاریان
مشکانی سبزواری، عباسعلی، «درآمدی بر فقه حکومتی از دیدگاه مقام معظم رهبری» (پاییز90)، حکومت اسلامی، ش60، ص 158ـ184
موسوی خمینی، سیدروحالله (1379)، صحیفه نور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
ـــــ (1390ق)، تحریرالوسیله، نجف، اداب
ـــــ (1385ق)، رسائل، قم، اسماعیلیان
مهریزی، مهدی، «فقه حکومتی»، (1376)، نقد ونظر، ش12، ص141-165
میرباقری، سیدمحمدمهدی، مبادی و مبانی فقه حکومتی؛ پیشنیاز فقه حکومتی، (29/ 9/ 90الف)،
ـــــ، فلسفه فقه، گام اول در تنقیح مباحث فقه حکومتی، (5/ 10/ 90)،
میرباقری، سیدمحمدمهدی، بررسی جایگاه حکومت در فلسفه و فقه، 21/ 11/
نرمافزار آیههای انقلاب، دانشنامه جامع امام و رهبری
نجفی قوچانی، محمدتقی (1362)، سیاحت شرق، چ دوم، تهران، امیرکبیر
یزدی، محمدکاظم (1370)، العروه الوثقی، قم، اسماعیلیان
«فقه حکومتی» که یکی از مباحث اصلی در حوزه فلسفه فقه میباشد، نگرشی کلنگر و مبتنی بر دیدگاه حداکثری از دین است. فقه حکومتی، بهمثابه یک روش و رویکرد در مقابل فقه فردمحور به شمار میرود و وصفی عام و حاکم بر تمامی ابواب فقه است؛ بدین معنا که فقیه در مقام استنباط احکام شرعی، اجرای احکام در بستر نظام حکومتی اسلامی را بهعنوان نهاد اداره جامعه، مدنظر قرار میدهد. پرسش اصلی این نوشتار، «چیستی، چرایی و چگونگی» فقه حکومتی است. در چیستی، ماهیت فقه حکومتی تبیین میشود. در چرایی، ضرورت فقه حکومتی، و در چگونگی، روش و فرایند دستیابی به آن بررسی خواهند شد. مقاله حاضر با رویکردی تحلیلی تلاش میکند تا ضمن بهرهگیری از آرای فقیهانی همچون امام خمینی„ ـ که احیاکننده فقه حکومتی در بعد نظری، و بنیانگذار جمهوری اسلامی بر مبنای بعد عملی فقه حکومتی در قرن معاصر به شمار میرود ـ جوانب این موضوع را واکاوی و تبیین کند
کلیدواژهها: فقه حکومتی، فقه سیاسی، فقه فردی، فقه سنتی، فلسفه فقه، امام خمینی(ره)
با کاوشی گذرا در کتابهای فقهی فقهای شیعه، این واقعیت نمایان میشود که در طول تاریخ فقه شیعه، دو نوع رویکرد به فقه وجود داشته است. در یک نگاه، که از آن به رویکرد «فقه فردی» تعبیر میشود، فقیه با فردنگری درصدد است تا با رجوع به منابع استنباط احکام دینی، صرفاً تکالیف افراد مسلمان را با در نظر گرفتن هویت فردیشان معین کند
در مقابل، رویکرد دیگری وجود دارد مبتنی بر این اندیشه که مکلفان بجز هویت فردیشان، که موضوع برخی از احکام است، تشکیلدهنده یک هویت جمعی با عنوان جامعه نیز میباشند که تحت حاکمیت حکومت دینی قرار میگیرند. حکومت و هویت جمعی میتواند متعلَق و موضوع فتوا قرار گیرد. در این رویکرد، فقیه در تمام مراحل استنباط و در همه ابواب فقهی، ضمن شناخت موضوع فردی، نگاهی کلنگر و کلان و ناظر به حکومت به موضوعات خواهد داشت؛ چراکه هویت جمعی و فردی هرگز جدا از هم نیستند. با اتخاذ این رویکرد، واحد فرد به اجتماع ارتقا مییابد و حتی مسائل فردی، جنبه حکومتی پیدا میکنند. از رویکرد دوم، با عنوان «فقه حکومتی» تعبیر میکنیم
کارکرد و رسالت فقه حکومتی، عمدتاً تدوین الگوها و نظامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مسائل پیرامون دیپلماسی اسلامی و;، و پاسخگویی به پرسش پیرامونی آن است
در جهت اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق نیز به کلامی از مقام معظم رهبری استناد میکنیم. ایشان میفرمایند: «روی آوردن به فقه حکومتی و استخراج احکام الهی در همه شئون یک حکومت، و نظر به همه احکام فقهی با نگرش حکومتی ـ یعنی ملاحظه تأثیر هر حکمی از احکام در تشکیل جامعه نمونه و حیات طیبه اسلامی ـ امروز یکی از واجبات اساسی در حوزه فقه اسلامی است.» (نرمافزار آیههای انقلاب، 1371)
اگرچه در موضوع فقه حکومتی، فقهپژوهان کتابها و مقالاتی نگاشتهاند، اما نوشتاری که از باب فلسفه فقه و بهنحو تفصیلی به موضوع «چیستی، چرایی و چگونگی» فقه حکومتی پرداخته باشد، یافت نشد. البته با همین عنوان مقالهای نوشته شده که نویسنده به اجمال و صرفاً به بیان نظر یکی از علما پرداخته است. (پرور، 1390)
نگارنده بر آن است تا با رویکردی تحلیلی و ضمن استناد به اقوال فقها، با تأکید بر نظرات امام خمینی(ره) ـ «چیستی، چرایی و چگونگی» این موضوع بسیار مهم را واکاوی و تبیین کند
پیش از ورود به فقه حکومتی، مبادی، مبانی، پیشنیازهای آن باید مورد دقت قرار گیرد. به طور کلی، از سه بحث اصلی «چیستی، چرایی و چگونگی»، «چیستی» و «چرایی» فقه حکومتی در فلسفه فقه بحث میشود و «چگونگی» آن زیرمجموعه فلسفه اصول جای میگیرد. در چرایی، ضرورت فقه حکومتی، و در چیستی، حکم حکومتی تبیین میگردد و در چگونگی، روش و فرایند دستیابی به آن. از اینرو، جایگاه فلسفه فقه، پیش از فقه و حتی مقدم بر فلسفه اصول میباشد؛ چراکه ضرورت فقه، مقدم بر ضرورت اصول است. پس گام اول در تنقیح مباحث مبانی فقه حکومتی، پرداختن به فقه حکومتی از منظر فلسفه فقه میباشد.(میرباقری، 1390 الف) بعد از تنقیح مباحث فلسفه فقه، باید به مباحث فلسفه اصول وارد شد. مباحث چیستی، اجتهاد، استناد، الزامات دستیابی به فقه حکومتی، و بحث ماهیت حجیت و مبانی زیرساختی آن، متعلق به فلسفه اصولاند
البته مباحث فلسفه فقه، نقطه آغاز بحث نیستند؛ بلکه مفروضات و مبانی برگرفته از دیگر علومی دارند که پیشفرضهای فلسفه فقه به شمار میآیند. برای نمونه، نخستین گام باید طبقهبندی علوم نسبت به فقه و علوم بالا دستی آن معین شود تا بتوان مبانی و مبادی این علم را دستهبندی کرد
مبانی فلسفه فقه، بهطور عمده از سه علم بالادستیِ کلام، معرفتشناسی و جامعهشناسی گرفته میشود؛ مثلاً از جمله مبانی اساسی جامعهشناسی فقه حکومتی، ارتقای واحد مطالعه از «فرد» به «جامعه» است. تا این بحث تنقیح نشود، نمیتوان به تصوری درست از فقه حکومتی دست یافت. بنابراین، یکی از پیشنیازهای فقه حکومتی، «فقه الاجتماع» است. (میرباقری، 1388)
از جمله مبانی کلامی فقه حکومتی نیز بحث امامت و حکومت است که بهتفصیل در کلام مورد بررسی و استدلال قرار میگیرد. در مبانی معرفتشناسی فقه حکومتی نیز روش کسب معرفت فقهی، از منابع چهارگانه (کتاب، سنت، عقل و اجماع) و از طریق اجتهاد اثبات میشود (میرباقری، 1390الف). البته ما در اینجا درصدد پرداختن به این مبادی و مبانی نیستیم؛ بلکه صرفاً به نمونههایی اشاره کردیم تا اهمیت پیشنیازها را گوشزد کنیم
فقه در لغت بهمعنای فهم، درایت و شناخت عمیق است و با علم فرق دارد. فقاهت یا فقه درکی عمیقتر است. «فقه یک معنای عام و یک معنای خاص دارد. معنای عام فقه شامل تمام عرصههای اعتقادی و حوزه عملکردی انسان است و معنای خاص فقه، همان اصطلاح رایج در علم فقه به مفهوم علم عمیق به احکام شرعی فرعی با استناد به ادله تفصیلی آنها و از طریق ملکه اجتهاد است.» (گرجیان، 1390)
وصف «حکومتی» در اصطلاح «فقه حکومتی»، وصف واقع و نفسالامر احکام شرعی در مقام ثبوت نیست؛ بلکه وصف شیوه اجتهاد و نفقه در مقام اثبات است. (ضیائیفر، 1390) بدین معنا که فقیه در مقام استنباط احکام شرعی، حکومت، اداره جامعه و مصالح و مفاسد جامعه را لحاظ کند و اجرای احکام در بستر نظام حکومتی اسلامی را بهعنوان نهاد اداره جامعه، مدنظر قرار دهد. بنابراین، فقه حکومتی بهمثابه یک رویکرد و یک نظریه درباره روش استنباط احکام فقهی است که در مقابل روش و رویکرد فردی استنباط احکام قرار میگیرد. فقه حکومتی، نگرشی کلنگر و ناظر به تمام ابواب فقه است. ازاینرو، گسترهای که در فقه حکومتی بحث میشود، تمام ابواب و مسائل فقه خواهد بود. (مشکانی سبزواری، 1390) در این نگاه، حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. هدف اساسی [در فقه حکومتی] این است که ما چگونه میخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم. (نرمافزار صحیفه امام، 1367، ج21) مقام معظم رهبری (دام ظله) معتقدند: «فقه اجتماعی و فقه حکومتی ; آن فقهی است که می خواهد یک ملت یا مجموعه عظیمی از انسانها و ملتها را اداره کند؛ شرایط زمان را بشناسد و پاسخ هر نیازی را در هنگام آن نیاز، به آن بدهد؛ و نمی تواند در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و همه مسائلِ زندگی مردم، نقطه ای را بی پاسخ بگذارد».( همان، بیانات مقام معظم رهبری، 14/3/1376) دو اصطلاح «فقه حاکم»، و «فقه اجتماعی»، قرابتی معنایی با اصطلاح فقه حکومتی دارند و اصطلاح مقابل آنها میتواند فقه فردی باشد. (ر.ک: مهریزی، 1376) فقه حکومتی دانشی است که معارف مربوط به نظامهای اجتماعی یا آموزههای مورد نیاز برای اداره جامعه را از منابع دینی استخراج می کند؛ «لذا از فقه حکومتی، گاه بهعنوان فقه نظامها یا فقهالاداره یاد می شود.»(پرور، 1390)
تدوین فلسفه فقه، گام اول در تنقیح مبانی فقه حکومتی به شمار میرود. ازاینرو، بررسی چیستی فلسفه فقه بهعنوان مقدمه ورود به این موضوع، ضروری مینماید. بهاجمال، میتوان این تعریف را از میان تعاریف صورت گرفته، بهعنوان تعریف جامع و قدر متیقن اخذ کرد: فلسفه فقه از نوع فلسفههای مضاف است که به علم فقه اضافه شده است و با نگاه فرانگرانه و بیرونی و نگرش درجه دو به علم میپردازد و به سؤالات بیرونی و شامل یک علم پاسخ میدهد.» البته این تعریف فراگیر بوده، نیازمند تدقیق بیشتری است. (میرباقری، 1390ب)
در این حوزه، اصطلاحاتی شایع شده است که ما ضمن ذکر آنها، به تمایزات یا اشتراکات آنها با مفهوم فقه حکومتی خواهیم پرداخت
در واقع، نقطه مقابل فقه حکومتی، فقه فردی است. ازآنجاکه این تفاوت، در موارد متعدد در این پژوهش ملاک ارزیابیها قرار گرفته است، با تفصیل بیشتری به آن میپردازیم
تفاوت فقه حکومتی با فقه فردی، از منظر سیدمنیرالدین حسینی شیرازی، در محورهای ذیل قابل بررسی است
1 از منظر موضوع: موضوع احکام فردی، همیشه یک مفهوم یا عنوان کلی است که ثابت، مستقل و دارای مصادیق متعدد و مشابه است؛ اما موضوع احکام حکومتی، همیشه یک مصداق، یک مسئله معین یا یک قضیه خارجیه، و به تعبیر دیگر، کلّ است
2 از لحاظ مکلف: در احکام فردی، همیشه ما با دستههای مختلفی از مکلفان روبهرو هستیم که عمل به هر یک از احکام دین، تنها وظیفه یک گروه از آنهاست؛ اما در احکام حکومتی ـ دستکم در آن دسته از احکام حکومتی که به سرپرستی کلّ جامعه اسلامی مربوط می شوند ـ مکلَفِ حکم، همه مسلمانان، اعم از زن و مرد و; هستند؛ مثل اطاعت از ولی فقیه
3 از لحاظ تکلیف: در احکام فردی، تکلیف هر فرد، مستقل و همچنین مشابه تکلیف دیگران است؛ اما در احکام حکومتی، اولاً، تکلیفی که به عهده افراد می آید، یک تکلیف جمعی و مشاع است که سرنوشت افراد در انجام آن به هم گره خورده است؛ ثانیا، وظیفه همه افراد در ادای این تکلیف، مشابه هم نیست؛ بلکه هر فردی بهتناسب قدرت، موقعیت و سطح آگاهیهایش، تکلیفی پیدا می کند
4 از حیث ارکان و مقومات: می توان گفت که فقه فردی فقط یک رکن دارد و آن، فقاهت بهمعنای تتبع در علوم معارف دینی است. در مقابل، فقه حکومتی دارای دو رکن است و افزون بر فقاهت و تتبع در منابع دینی، به موضوعشناسی بر اساس دو عنصر زمان و مکان و اطلاعات عینی و تجربی نیز تکیه دارد. این امر به تفاوت فرایند اجتهاد و صدور حکم در فقه حکومتی با فقه فردی میانجامد
5 از حیث مبادی و مقدمات: به این معنا که فقه حکومتی باید بر پایه اصول فقه حکومتی استوار شود و از اصول و قواعد جامعهشناسی و مدیریت دینی و; به شکل گسترده تری بهره بگیرد. در فقه رایج فردی، ممکن است فقیه به جامعهشناسی یا مبادی دیگر نیاز پیدا نکند
6 از لحاظ محصول: فقه فردی، تکالیف و وظایف شرعی فرد را در زمینههای مختلف عبادی و معیشتی تعیین می کند؛ اما فقه حکومتی به بیان احکام قطعی شرع در زمینه شیوه اداره جامعه و تعیین تکلیف موضوعات حکومتی میپردازد. (پرور، 1390)
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله بررسی نظریات مطرح پیرامون جنبشهای سال 2011 در جهان اسلام با pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله بررسی نظریات مطرح پیرامون جنبشهای سال 2011 در جهان اسلام با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
1ـ نظریه بهار عربی
الف. خاستگاه نظریه بهار عربی
ب. ارزیابی
2 نظریه لیبرال دموکراسی
الف. خاستگاه نظریه لیبرال دموکراسی
ب. ارزیابی
1 مفهوم دموکراسی
2 اسلام و دموکراسی
نسبت مؤلفه های دموکراسی با اسلام
3 نظریه سلفی گرایی
الف. ویژگی های سلفی گری
ب. ارزیابی
4 نظریه بیداری اسلامی
الف. خاستگاه نظریه بیداری اسلامی
ب. ارزیابی
جمع بندی
منابع
ابوطالبی، مهدی، 1388، تبیین ناکارآمدی علم سیاسیت غربی در تبیین نهضت امام خمینی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره
ارسطو، 1378، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، تهران، طرحنو
افتخاری، بهرام، 1389، بهار 13 روزه بوداپست،
آربلاستر، آنتونى، 1379، دموکراسى، ترجمه حسن مرتضوى، تهران، آشیان
پورفرد، مسعود، 1386، جهان اسلام و رادیکالیزم افراطی، پگاه حوزه، ش 204، ص 14ـ18
حقیقت، سیدصادق، 1383، مسئلهشناسى مطالعات سیاسى اسلامى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى
حیدری، محمد شریف، 1389، سلفی گری نوین، طلوع، ش 27، ص 85ـ166
دال، رابرت، 1378، درباره دموکراسى، ترجمه حسن فشارکى، تهران، شیرازه
سیدنژاد، سیدباقر، 1389، موج جدید سلفی گری و تأثیر آن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مطالعات راهبردی، ش 47، ص 95 – 122
صادقی، محمد، 1389، روایت دست اول از بهار پراگ: آخرین پیشنهاد: خاطرات الکساندر دوبچک، شرق، ش 1173، 10 بهمن 89
عبید الجحمی، سعید علی،1377، تنظیم القاعده: النشاه، الخلفیه الفکریه ـ الامتدادیه، القدس العربی، ارقام 12/13/14/18/2/
فراستخواه، مقصود، 1377، سرآغاز نواندیشی معاصر، تهران، شرکت سهامی انتشار
قدیری، نیلوفر، 1388، چین بعد از تیان آنمن،
قربانی، مهدی، 1390، تحلیل مفهوم دموکراسی غربی و مردم سالاری دینی، معرفت، ش 168، ص 103 ـ 122
کریک، برنارد، 1378، دفاع از سیاست، ترجمه فرهاد مشتاقصفت، تهران، روز
مارش، دیوید و استوکر، جری، 1388، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه امیرمحمد حاج یوسفی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی
مصباح، محمدتقى و محمدجواد نوروزى، 1387، مردمسالارى دینى و نظریه ولایت فقیه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره
ـــــ، 1384، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره
مطهّرى، مرتضى، 1371، پیرامون انقلاب اسلامى، تهران، صدرا
موسوی بجنوردی، کاظم، 1367، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
هلد، دیوید، 1384، مدلهاى دموکراسى، ترجمه عباس مخبر، تهران، روشنگران و مطالعات زنان
ی. سو ،آلوین، 1378، تغییر اجتماعی و توسعه: مروری بر نظریات نوسازی، وابستگی و نظام جهانی، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی
Fukuyama, Francis,1992,The End of History and the Last Man, Avon Books
Heywood, Andrew, 1994, Political IdisAnd Concepts, London, Macmilan Press
تحولات سال 2011 در جهان اسلام، که چندین کشور را دربر گرفت، بار دیگر تحلیلگران و اندیشمندان را واداشت تا به بررسی و تحلیل ماهیت این تحولات بپردازند. پیرامون این تحولات، طیف وسیعی از نظریات ارائه شده است. در یکسو، تجددخواهی است که در قالب بهار عربی و لیبرال دموکراسی مطرح شدهاند. از سوی دیگر، افراطگرایی است که در قالب سلفیگرایی مطرح شده است. در این میان، مقام معظم رهبری این تحولات را در قالب «بیداری اسلامی» و بازگشت به هویت اسلامی که متأثر از انقلاب اسلامی است، تحلیل میکنند. تحقیق حاضر، به دنبال این است تا با استفاده از روش توصیفیـ تحلیلی، به ارزیابی نظریات مطرح پیرامون این تحولات بپردازد. یافتههای علمی این تحقیق، حکایت از این دارد که نظریه بیداری اسلامی تنها نظریهای است که میتواند واقعیت این تحولات از حیث اعتقادی، رفتاری و ساختاری تبیین نماید و اهداف واقعی این جنبشها را تحلیل کند
کلیدواژهها: لیبرال دموکراسی، بهار عربی، سلفیگرایی، بیداری اسلامی
جهان اسلام در طول تاریخ، بخصوص پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، که عنوان اسلامی را اساس مشروعیت خود قرار داده بود، همواره مورد طمع غرب بوده است. درواقع، منابع طبیعی سرشار جهان اسلام، بخصوص خاورمیانه و موقعیت استراتژیکی آن، پای دنیای غرب را به جهان اسلام باز کرد. غربی ها از ابتدا با شیوه های گوناگون نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سعی در تحمیل اقتدار نظامی ، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود و تحقیر اصول، ارزش ها، باورها و در یک کلام، تغییر هویت اسلامی جهان اسلام را داشتند. به موازات این تحقیرشدگی، عده ای از اندیشمندان و نخبگان در جهان اسلام مبارزه خود علیه غرب را آغاز کردند و پایه گذار جنبش هایی در جهان اسلام شدند. به طور کلی، می توان این جنبش ها را به دو دسته تقسیم کرد: دسته ای از این جنبش ها، از سوی کسانی شکل گرفت که عامل عقب ماندگی را اسلام می دانستند. آنها معتقد بودند: باید برای پیاده کردن ارزش ها و مدل های غربی (در همه زمینه ها) کوشید. این جنبش ها را در اصطلاح، جنبش های تجددخواه یا غرب گرا می نامند. در مقابل این جنبش ها، جنبش های دیگری در جهان اسلام شکل گرفت که تنها راه مبارزه علیه غرب را بازگشت به اسلام و احیای هویت اسلامی می دانستند. آنها برخلاف جنبش های غرب گرا، که برگرفته از افکار لیبرالیستی، مارکسیستی و ناسیونالیستی، غرب بودند، دوری از هویت اصیل اسلامی را عامل این تحقیرشدگی می دانستند. این جنبش ها را در اصطلاح جنبش های اسلام گرا می نامند. انقلاب اسلامی ایران، نمونه ای از جنبش های اسلام گراست. البته در بین اسلام گرایان، برخی گروه های افراطی، عمدتاً در جهان اهل سنت نیز شکل گرفتند که آنها را سلفی و بنیادگرا می دانند
سال 2011 برای جهان اسلام، توأم با سونامی ای بود که بخش زیادی از کشورهای اسلامی از جمله تونس، مصر، لیبی، بحرین و یمن را دربرگرفت. این حرکت زمانی اهمیتی دوچندان می یابد که بدانیم براساس فرهنگ سیاسی اهل سنت قیام، انقلاب و هرگونه اعتراضی علیه حاکم وقت، حرام و غیرجایز است. با توجه به این مسئله، بسیاری از متفکران و نظریه پردازان براساس اصول، مبانی و اهداف خود به ارائه نظریه و تحلیل پیرامون این وقایع پرداختند. عده ای از نظریه پردازان، این تحولات را در راستای جنبش های غرب گرا و در قالب نظریات لیبرال دموکراسی، و یا بهار عربی، معرفی می کنند. برخی دیگر، این تحولات را در راستای جنبش های اسلام گرا بیداری اسلامی و یا سلفی گری قلمداد می کنند. اما به راستی کدامیک از این نظریات، توان بیان تمام واقعیت این جنبش ها را دارند؟ خاستگاه هریک از این نظریات چیست؟ چه ارزیابی ای از این نظریات می توان ارایه کرد؟ واقع نمایی هریک از این نظریات، نسبت به این تحولات، به چه میزان است؟ اینها سؤالاتی هستند که در این تحقیق نگارنده در پی پاسخ به آنهاست. با توجه به اهمیت این تحولات، ضروری است تا با ارزیابی تمام نظریات مطرح، با توجه به واقع نمایی این نظریات، به نظریه صحیح پیرامون این تحولات دست یابیم
یکی از مهم ترین نظریاتی که بیشتر از سوی رسانه های عربی و غربی، پیرامون جنبش های اخیر جهان اسلام مطرح می شود بهار عربی است. برای نمونه، در ویکی پدیای انگلیسی، در صفحه ای با نام بهار عربی، در فرآیند تعریف و تبیین تحولات اخیر منطقه مجموعاً هفتاد بار از کلمات و واژگانی همچون دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و اصلاحات بهره گرفته است. در حالی که از میان تقریباً بیست هزار واژه ای که در این صفحه نگاشته شده است، تنها شش بار از کلمه اسلام و دین استفاده شده است که دو مورد آن مربوط به سیف الاسلام قذافی است. سایر موارد هیچ ارتباطی به موضوع ماهیت اسلامی این انقلاب ها ندارد. همچنین در این صفحه به صراحت خاستگاه و انگیزه اصلی بروز قیام مردمی در این کشورها، به اموری چون دولت های استبدادی، فقر شدید، فساد اداری و دولتی، نقض حقوق بشر، تورم، فرقه گرایی، و بیکاری منحصر گشته و اهداف حقیقی این انقلاب ها نیز به مواردی همچون تغییر رژیم حاکم، انتخابات آزاد و عادلانه، رعایت حقوق بشر، و در نهایت، دموکراسی تقلیل یافته است. روشن است که در این نگاه، هیچ بازتابی از تأثیر آموزه های دینی و شور اسلام خواهی در تحقق تحولات اخیر به چشم نمی خورد (ویکی پدیا انگلیسی، 2011)
درواقع، مهم ترین تأکید این نظریه بر مشکلات اقتصادی و فقر و بیکاری در جهان اسلام است. اما خاستگاه این نظریه چیست؟ و مابه ازای خارجی آن در گذشته چه بوده و چه سرنوشتی را در پی داشته است؟
در رابطه با خاستگاه این نظریه، ریشه در جنبش های ملی گرا یا همان پان عربیسم دارد. به بیان دیگر، این نظریه معتقد است: علت خیزش های اخیر در جهان اسلام، نه اعتقادات مذهبی بلکه احساسات ملی و عربی است. مردم به دنبال آزادی های ملی و رفع مشکلات اقتصادی و سیاسی خود هستند. البته به کار گیری واژه بهار در مورد جنبش های مردمی، بخصوص از سوی غربی ها سابقه دارد که سرنوشت همه آنها، با خیانت و عدم مداخله غربی ها با شکست روبه رو شد و انسان های بی گناهی در این ماجرا ها کشته شدند. برای نمونه: 1 بهار بوداپست (بهرام افتخاری، 1382)؛ 2 بهار پراک (صادقی، 1389)؛ 3 بهار پکن (قدیری، 1388). در این وقایع، غرب علی رغم حمایت های رسانه ای از انقلابیون و نامیدن این تظاهرات به بهار، زمانی که منافع خود را در خطر دید و احساس کرد که حکومت های کمونیست شوروی و چین، برای سرکوب انقلاب های مردمی عزم و اراده ای جدی دارند، حمایت خود را از انقلابیون رها و آنها را تنها گذاشت تا کاملاً سرکوب شوند
برای ارزیابی دقیق این نظریه، یادآوری چند نکته ضروری است
1 اینکه بسیاری براساس یک پندار اشتباه، تصور می کنند که دغدغه اقتصادی یا سیاسی، لزوماً دلالت بر غیردینی بودن آن چیز می کند. به عبارت دیگر، برخی از نظریه پردازان غربی، در یک تصور غلط دین را تنها، عامل رفع نیازهای معنوی و اخروی می پندارند. ازاین رو، تصور می کنند که دین و مذهب نمی تواند عامل جنبش و تحرک و قیام شود و یا نمی تواند پاسخ گوی نیازهای سیاسی و اقتصادی بشر باشد. ازاین رو، اگر قیامی با دغدغه مبارزه با استبداد و فساد اقتصادی، فرهنگی و رفع مشکلات معیشتی شکل گرفت، لزوماً قیامی غیردینی است و باید عناوین دیگری را برای آن تعیین کرد
2 اینکه بسیاری از کسانی که قایل به بهار عربی هستند، فقط به مشکلات معیشتی، اقتصادی و بعضاً سیاسی مردم عنایت و توجه ویژه ای دارند؛ هیچ توجهی به بسیاری از مشکلات فرهنگی جوامع اسلامی ندارند. به بیان دیگر، مشکل این نظریه این است که انعکاس دهنده تمام واقعیت نیست و از نوعی تقلیل گرایی رنج می برد. برای نمونه، نظریاتی که از سوی نظریه پردازان غربی پیرامون انقلاب اسلامی صادر شده است، شاهدی است بر این مدعا. مثلاً، برخی انقلاب اسلامی را تنها معلول مشکلات اقتصادی، فقدان آزادی های سیاسی، جنگ طبقاتی، فشارهای بین المللی و یا غیره می دانند (ابوطالبی، 1388). ازاین رو، از حیث ارزش علمی، به هیچ وجه، نمی توان به نظریه ای که تنها بیانگر بخشی از واقعیت بیرونی یک پدیده است، تمسک کرد
هر نظریه پردازی برای اینکه بتواند نظریه خود را از جهت تئوریک استحکام بخشد، آن نظریه را بر یک کلان نظریه یا نظریه مادر مبتنی می کند. ازاین رو، تکیه اصلی این نظریه، بر ناسیونالیسم عربی و ملی گرایی است. اما تجربه تاریخی نشان می دهد که جنبش های ملی گرا به هیچ وجه نتوانستند جهان عرب را به مجد و عظمت گذشته سوق دهند؛ زیرا علی رغم دستاوردهای ابتدایی و ظاهری، مانند ملی شدن صنعت نفت در ایران و یا ملی شدن کانال سوئز در مصر، به دلایل مختلف زیر با شکست مواجه شدند
الف. خیانت های رهبران ملی گرا به اهداف این جنبش ها: برای نمونه، در مصر برخلاف اهداف اولیه، انورسادات پیمان کمپ دیوید را امضا و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت
ب. ملی گرایی مهم ترین عامل تفرقه بین مسلمانان؛ زیرا در بین کشورهای منطقه سه کشور ایران، ترکیه و مصر از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. مهم ترین هدف استعمار جدایی این سه کشور از یکدیگر می باشد. ازاین رو، تنها عامل پیوند دهنده بین این سه کشور، یعنی اسلام را از صحنه خارج کرده، و با طرح شعارهایی ملی گرایانه در قالب پان ترکیسم در ترکیه، پان عربیسم در مصر و پان ایرانیسم در ایران، به ایجاد تفرقه بین ملل مسلمان پرداختند
ج. شکست پی در پی از اسراییل: ملی گرایان در ابتدا مدعی بودند که برای بازگرداندن فلسطین به دامان خلق عرب تلاش خواهند کرد. ازاین رو، با شعارهای ملی گرایانه سعی در تهییج اعراب علیه اسراییل داشتند. اما شکست های تحقیرآمیزی از سوی اسراییل به اعراب تحمیل شد که مهم ترین آن، در سال 1967 یعنی جنگ شش روزه بود. در این جنگ، اسراییل توانست ارتش های عرب را به راحتی شکست دهد و بخش های زیادی از بلندی های جولان در سوریه، صحرای سینا در مصر، جنوب لبنان و کرانه باختری رود اردن را در تصرف درآورد. این نبردها به حدی برای اعراب تحقیرآمیز بود که در نظر بسیاری از اعراب، اسراییل به اسطوره شکست ناپذیر تبدیل شد
د. حمله صدام حسین به کویت: صدام حسین خود را سردار قادسیه در جنگ با انقلاب اسلامی معرفی کرد و توانست اتحاد همه اعراب به جز سوریه را برای جنگ علیه ایران با خود همراه کند، اما تکیه رزمندگان ایرانی بر اسلام ناب موجب شکست صدام و تحقیر او شد. صدام نیز برای احیای اقتدار خود، علی رغم تأکید بر اتحاد ملی عربی، به کویت حمله کرد. ازاین رو، با توجه به اینکه، شعارها و جنبش های ملی گرایانه نتوانستند، عظمت و مجد گذشته جهان اسلام را برگردانند و در مقابل، جنبش های اسلام گرا مانند انقلاب اسلامی و حزب الله لبنان، با اتکا بر اصول و شعارهای اسلام ناب، توانستند برای اولین بار شکستی سخت را به اسراییل تحمیل کنند و افسانه شکست ناپذیری اسراییل به واقعیت تبدیل شد و اسرائیل شکست سختی متحمل شد
شعارهای مطرح در این تحولات، که به عنوان نمادی بر خواسته های واقعی مردم در انقلاب است، به خوبی نشان می دهد که این شعارها، هیچ ارتباطی با شعارهای و نماد های ملی گرایانه ندارد. شعارهایی از قبیل
الف. الشعب یرید اسقاط النظام: با مشاهده و مطالعه این تحولات، به این نتیجه می رسیم که در تمام کشورهای درگیر این حوادث، مهم ترین و فراگیرترین شعار در این تحولات شعار الشعب یرید اسقاط النظام است. تحلیل این شعار به خوبی نشان می دهد، که ملت نظامی را که بر پایه لائیسم، ظلم، فساد، زور، استکبار و اشرافیت بنا نهاده شده است و ثمره آن ذلت و تحقیر از سوی غربی ها بوده است، نمی خواهند. نظامی که با اسراییل و دشمنان اسلام دست دوستی می دهد و حفظ امنیت و منافع اسراییل را در اولویت های کاری خود می داند. ازاین رو، ملت های منطقه به دنبال ساقط کردن این نظام هستند
ب. الاسلام هو الحل: شعار الشعب یرید اسقاط النظام بیشتر حالت سلبی داشت، اما این شعار که در همه کشورهای درگیر تکرار می شد، جنبه ایجابی داشته و اسلام خواهی مردم را نشان می دهد. البته این شعار سابقه تاریخی زیادی دارد. حتی اخوان المسلمین در آرم خود از این شعار استفاده می کند. درواقع، مردم جهان اسلام، کمال و پیشرفت خود را که یکی از مؤلفه های بیداری اسلامی است، در آموزه های اسلامی و عمل به احکام و دستورات آن مشاهد می کنند
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی تحقیق مقایسه اثربخشی گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی رفتاری در کاهش فشار روانی همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه با pdf دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق مقایسه اثربخشی گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی رفتاری در کاهش فشار روانی همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
روش
جامعه آماری
روش نمونه گیری
ابزار سنجش
یافتهها
بحث و نتیجهگیری
محدودیتها و پیشنهادات
منابع
ایمانی، منیره، شناسایی و بررسی درجه تاثیر عوامل فشارهای روانی در بین خانوادههای جانباز 70 درصد به بالا در استان قم، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران – پردیس قم، 1387
جوانبخت، آرش، مولوی، مسعود، بررسی وضعیت روانی جانبازان PTSD و غیر PTSDو خانوادههای آنان و مقایسه آنها با یکدیگر در شهرستان مشهد، طرح پژوهشی وابسته به معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی مشهد، گروه پژوهشی علوم اجتماعی، 1385
چوپانی صوری، مراد، بررسی تاثیرگروه درمانی یکپارچه توحیدی وشناختی رفتاری برعزت نفس ونگرشهای زناشویی زندانیان مرد استان قم، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی دانشگاه اصفهان، 1388
حسینی غفاری، فاطمه، مقایسه اثربخشی رواندرمانی گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب و درمان انگیزشی نظامدار بر افزایش رضایتمندی زناشویی، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه فردوسی مشهد، 1385
دلاور، علی، روش تحقیق در روانشناسی وعلوم تربیتی، تهران، نشر ویرایش، 1382
شریفینیا، محمدحسین، «مقایسه میزان اثربخشی دو روش درمان یکپارچه توحیدی و شناخت درمانی در کاهش رفتار مجرمانه زندانیان»، مجله روان شناسی و علوم تربیتی، ش 3(37)، 1386، ص 41-72
ـــــ، الگوهای روان درمانی یکپارچه: با تأکید بردرمان یکپارچه توحیدی، قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389
قنبری هاشم آبادی، بهرامعلی، اثربخشی رویکرد یکپارچه گرای روان درمانی گروهی در درمان وابستگی به مواد مخدر وافزایش سلامت روان در معتادان زندانی مرد، پایان نامه دکتری روانشناسی مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی تهران، 1383
کاپلان، هارولد، سادوک، بنیامین، خلاصه روان پزشکی علوم رفتاری ـ روان پزشکی بالینی، ترجمه: نصرت الله پورافکاری، تهران، شهرآب، 1383
مجیری نژاد، مهناز، بررسی اثربخشی گروه درمانی با رویکرد بین فردی (مبتنی بر دلبستگی) بر سازگاری با نقش جنسی، اضطراب، افسردگی و عزت نفس مردان مبتلا به اختلال هویت جنسی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، 1389
نریمانی، محمد، رجبی، سوران، «مقایسه تاثیر روش حساسیت زدایی توام با حرکات چشم و پردازش مجدد با درمانهایشناختی رفتاری در درمان اختلال پس از ضربه»، مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، ش 4(19)، 1388، ص 236-245
نوری خواجوی، مرتضی و دیگران، «مقایسه فشارروانی درمراقبان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن وبیماران دو قطبی مزمن»، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی(اندیشه ورفتار)، ش 1(14)، 1387، ص 80-84
هادی، مهدی، بررسی تاثیرگروه درمانی یکپارچه توحیدی وشناختی رفتاری برمولفههای شخصیتی وبالینی در مددجویان زندانی قم، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1387
Acevedo, E. O., Ekkekaksis, P., “The transactional Psychological nature of cognitive appraisal during exercise in environmentally stressful conditions”, Psychology of Sport and Exercise, v 2, 2000, p 47-
Beck,G. J. et al., “What factors are associated with the maintenance of PTSD after a motor vehicle accident The role of sex differences in a help-seeking population”, Journal of Behavior Therapy, v 37, 2006, p 256-
Beckam, J. C. et al., “Caregiver burden in partners of Vietnam war veterans with posttraumatic stress disorder”, Journal of Consulting and Clinical Psychology, v 64, 1996, p 1068-
Carver, C. S., “The role of optimism in social network development, coping and Psychological adjustment during a life transition”, Journal of Personality and Social Psychology, v 82, 2002, p 102-
Cassidy, T., Stress Cognition and Health, London and New York, Rout ledge,
Dekel, R., Monson, C. M., “Military-related Post-Traumatic stress disorder and family relations: Current knowledge and future directions”, Aggression and Violent Behavior, v 15, 2010, p 303-
Elkins, D. N. et al., “Towards a humanistic-Phenomenological spirituality”, Journal of Humanistic Psychology, v 28(4), 1998, p 5_
Frueh,B. C.Samuel M. T,. Beidel,D.C. Shawn, P. C.”Assessment of social functioning in combat veteranswith PTSD”. Aggression and Violent Behavior, v 6 , 2001, p 79-
Momartin, Sh. et al., “Comorbidity of PTSD and depression: Associations with trauma exposure, Symptom severity and functional impairment in Bosnian refugees resettled in Australia”, Journal of Affective Disorders, v 80, 2004, p 231-
Renshaw, K. D., Rodebaugh& Rodrigues, C. S., “Psychological and marital distress in spouses of Vietnam veterans: Importance of spouses’ perceptions”, Journal of Aپروژه دانشجویی تحقیق مقایسه اثربخشی گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی رفتاری در کاهش فشار روانی همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه با pdf iety Disorders, v 24, 2010, p 743-
Ridder, D., Schreurs, K., “Developing intervention for chronically ill patients: is coping a helpful concert”, Clinical Psychology Review, v 21, 2001, p 205-
Saban, K. L., et al.,”The relationship among depression and caregiver burden with salivary cortisol awakening level in female caregivers of stroke survivors”, Brain, Behavior and Immunity, v 24, 2010, p 345-
Sherman, A. C., Simonton, S., Assessment of Religiousness and Spirituality in Health Research, In T. Plante, & A. Sherman (Eds.), Faith and health: Psychological perspective, New York: Guilford,
Zoellner, L. A. et al., “Treatment choice for PTSD”, Behavio Research and Therapy, v 41, 2003, p 879–886
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی گروه درمانی یکپارچه توحیدی با درمانشناختی رفتاری در کاهش فشار روانی همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه است. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری است. جامعه آماری، همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه، مشهد بودهاند که با روش نمونهگیری در دسترس 24 آزمودنی انتخاب شده و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل، گمارده شدهاند. دوگروه آزمایش، در ده جلسه دو ساعته، گروه درمانی یکپارچه توحیدی وشناختی رفتاری را دریافت کردهاند، درحالیکه گروه کنترل، درمانی دریافت نکرده است. آزمودنیها در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری یکماهه با پرسشنامهDASS-21 مورد سنجش قرار گرفتهاند. نتایج بهدست آمده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر، نشان میدهد که گروه درمانی یکپارچه توحیدی و گروه درمانیشناختی رفتاری، اثربخشی معناداری در کاهش فشار روانی داشتهاند. همچنین نتایج نشان میدهد که بین دو گروه درمانی یکپارچه توحیدی و شناختی رفتاری در کاهش فشار روانی همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه، تفاوت معناداری وجود ندارد.
کلید واژهها: گروه درمانی یکپارچه توحیدی، گروهدرمانیشناختی رفتاری، فشار روانی، همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه.
جنگ تحمیلی هشت ساله که بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، ضایعات فیزیکی و اقتصادی و عوارض عصبی روانی درازمدتی نیز داشته است.1 نمونه بارز این عوارض عصبی روانی را در جانبازان اختلال استرس پس از ضربه میتوان دید. این جانبازان از نظر مدیریت هیجانی، فکری و رفتاری ناتوانند، از اینرو، ناخواسته، متحمل صدماتی به خود و خانوادههایشان هستند. اختلال استرس پس از ضربه طبق معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR2 نوعی بیماری روانی است که شخص رویدادی را تجربه کرده که با خطر واقعی یا تهدید به مرگ و یا صدمه جدی همراه بوده و پاسخ شخص با ترس شدید، درماندگی یا وحشت همراه بوده است. تجربه آسیب رسان با یادآوری مکرر رویداد به طور مستمر تجربه میشود. فرد به گونهای احساس و رفتار میکند که انگار حادثه در حال تکرار شدن است. ناراحتی روانشناختی شدید و پاسخگری فیزیولوژیک در رویارویی با نشانههای تداعی کننده اختلال و اجتناب از افکار، احساسات، مکانها یا افراد یادآور تروما از دیگر نشانههای این اختلال به شمار میروند. اختلال استرس پس از ضربه بیش از هر اختلالی با افسردگی همراه است و در این شرایط، علایم این اختلال به صورت جدیتری نمود و بروز مییابد.3 افراد مبتلا به PTSD عموماً قبل از وقوع حادثه آسیبزا تجارب درماندگی زیادی را گزارش کردهاند.4 بر اثر افسردگی و اضطرابی که معمولاً با این اختلال همراه است، عملکرد اجتماعی ناسازگارانهای در مبتلایان به این اختلال، مشاهده میشود که خشونت در روابط بین فردی، اختلافات جدی زناشویی و خانوادگی و آسیبهای شغلی را به همراه دارد.5 در واقع، اثرگذاری و اثرپذیری دوسویه بین شرایط جانباز و خانواده او دیده میشود.6 حتی گاهی میتوان برخی علایم جانبازان، مثل سردرد، دشواری تنفس و ; را در مراقبان خانوادگی وی مشاهده کرد.7 هر چه این علایم جدیتر باشد فشار روانی و اضطراب مراقبان نیز بیشتر است.8مزمن شدن این فشارها در طول زمان، خطر جدی شدن افسردگی و علایم اضطرابی را افزایش میدهد.9 همچنین افزایش این فشارها پیامدهای چندی، همچون مراقبت ناکافی از بیمار، رهاکردن بیمار و اختلال در روابط خانوادگی را همراه دارد.10 همسران جانبازان اعصاب و روان به دلیل اینکه از طرفی مادر بچهها هستند و تمایل به ماندن در کنار فرزندان را دارند، و از طرف دیگر، فشار شدیدی از ناحیه شوهران خود تحمل میکنند و تمایل به ترک زندگی را دارند، به تعارض شکننده دائمی دچار میشوند؛ تعارضی بین اینکه همسر را تحمل کرده، جوانی و نشاط خود را فدای او سازند یا منزل را ترک کرده و فرزندان را رها نمایند. گاهی همسران که در معرض ضرب و شتم و اهانت قرار میگیرند، واکنش متقابلی را در خصوص فرزندان انجام داده و آنها را کتک میزنند. بنابراین، اهمیت مسئله، جلوگیری از یک فاجعه انسانی در حال اتفاق افتادن یا تکرار وقوع آن است.11 از اینرو، انجام مداخلات روانشناختی برای کاهش فشارهای روانی همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه، ضروری به نظر میرسد. همچنین مطالعات و تحقیقات متعددی در مورد رابطه احتمالی فشار روانی با بیماریهای مهلکی، همچون انواع سرطانها و نشانگان نقص ایمنی اکتسابی (AIDS) انجام شده یا در حال انجام است
فشار روانی عبارت است از حالت هیجانی ناخوشایندی که نیازمند تطابق با خواستههایی است که شخص را دچار تغییر میکند.13 سلیه14 از پیشگامان نظریهپردازی درباره استرس معتقد است که استرس، پاسخ غیر اختصاصی بدن به هر آسیبی میباشد. سلیه در 1982م استرس را نشانگان سازگاری عمومی نامید و آن را واکنشهای نامعین روانی فیزیولوژیکی که به وسیله تغییرات آزارنده زندگی ایجاد شدهاند، تعریف میکند.15 بین فرد و محیط، رابطه تعاملی برقرار است که از طریق آن هر دو بر یکدیگر اثر میگذارند. در این فرآیند، فرد به طور هشیارانه یا ناهشیارانه و مداوم درباره وضعیت خود قضاوت میکند. این تهدید ادراک شده به وسیله عواملی، مثل افکار، نگرشها، تجربههای گذشته، خلق، ساختمان بدنی و عوامل محیطی تعیین میشود. نتیجه ادراک تهدید در موقعیت خاص میتواند بروز نشانههای مختلف بدنی، شناختی و رفتاری باشد
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله ایده و مفهوم ساختارگرایی با بررسی آرای سوسور و لِوی استروس با pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ایده و مفهوم ساختارگرایی با بررسی آرای سوسور و لِوی استروس با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
درآمد
ساختار اجتماعی، روابط اجتماعی و عناصر اجتماعی
تقدم ساختار بر عاملیت
نفی سوژه
1 فردینان دوسوسور
بنیانگذار زبانشناسی جدید
ماهیت اختیاری نشانه
تفاوت میان زبان و گفتار
درزمانی و همزمانی
همنشینی و جانشینی
2 ـ انسانشناسی لِوی استروس
جمعبندی و نقد
منابع
احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، تهران، نشر مرکز، 1382
ایگلتون، تری، درآمدی بر ایدئولوژی، ترجمه اکبر معصوم بیگی، تهران، آگه،
پالمر، ریچارد، علم هرمنوتیک، ترجمه محمدسعید حناییکاشانی، چ سوم، تهران، هرمس،
دوسوسور، فردیناند، دوره زبان شناسی عمومی، ترجمه کوروش صفوی، تهران، هرمس،
فکوهی، ناصر، تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران، نی،
کالر، جاناتان، فردینان دوسوسور، ترجمه کورش صفوی، تهران، هرمس،
هارلند، ریچارد، ابر ساختگرایی، فلسفه ساختگرایی و پساساختگرایی، ترجمه فرزان سجودی، تهران، حوزه هنری،
یان کرایب، نظریه اجتماعی مدرن، ترجمه عباس مخبر، تهران، آگه،
Althusser, Louis, Lenin and Philosophy and Other Essays, translated from French, by Ben Brewster, New York and London: Monthly Review Press,
Lévi-Strauss, Claude, Structural Anthropology, translated by Allen Lane, London: The Penguin Press,
Lévi-Strauss, Claude, Structuralism and Ecology, Social Science Information 1973; 12 (1), pp. 7-
Martin, James, Hegemony and the Crisis of Legitimacy in Gramsci, History of the Human Sciences, Vol. 10, No. 1: 37-56. And ash, Scott (2007), Power after Hegemony, Theory, Culture and Society, SAGE, 1997, Vol. 24(3): 55-
Saussure, Ferdinan De, Courses in General Linguistics, edited by Charles Bally and Albert Sechehaye, Translated by Wade Baskin, London: McGraw-Hill Book Company,
ساختارگرایی در حوزه مطالعات اجتماعی یکی از گرایشهای نظری پیچیده و با نفوذ است. بسیاری از متفکران مهم جامعهشناسی از مارکس. دورکیم، بوردیو، گیدنز و بسیاری دیگر از نظریهپردازان، دغدغه و دلمشغولی اصلی شان درگیری با ساختارگرایی و تلاش برای بسط این جریان فکری و یا رهایی از آن بوده است. هدف این نوشتار، مشارکت در ابهامزدایی از این جریان با نفوذ فکری و پرداختن به پارهای از اصول نظری آن با ارجاع به آرای تنی چند از مهمترین متفکران کلاسیک آن، یعنی سوسور، لِوی استروس، بارت، آلتوسر و لاکان است. مسئله اساسی در بحث، ساختارگرایی، بحث از سوژه انسانی و تقدم ساختار بر عاملیت است. نقطه مشترک همه نحلههای ساختارگرایی از جمله زبانشناسی، انسانشناسی، اسطورهشناسی و مارکسیسم ساختاری، نفی سوژه انسانی و اصالتدادن به ساختار به جای عاملیت است. اما به لحاظ روششناسی این جریان فکری، پیشاپیش بر اصول و مقدماتی استوار است که بدون پذیرفتن و به کار بستن آن در مطالعات، نمیتوان به نتایج ساختارگرایانه دستیافت. بخشهای مهم این اصول، با ارجاع به آرای دو تن از مهمترین متفکران آن، یعنی سوسور و لِوی استروس، در نوشتار حاضر بررسی شده است.
کلید واژهها: ساختار، ساختارگرایی، سوژه، عاملیت انسانی، زبانشناسی، انسانشناسی، زبان و گفتار.
آنچه امروزه «ساختارگرایی» نامیده میشود، زمانی پدید آمد که انسانشناسان، منتقدان ادبی و دیگران دریافتند که زبانشناسی میتواند برای توجیه روش کارشان کمک مؤثری باشد. اما زمانی که آنان زبانشناسی را الگوی کار خود قراردادند، به این نکته پیبردند آنچه را که سوسور بدان پرداخته و مطرح کرده، تحت یک طرح کلانتر نظریی میگنجد که آنان از آن بهعنوان «ساختارگرایی» یاد کردند. ساختارگرایی در نزد آنان چیزی بود که دستِ کم با دو جریان فکری دیگر تفاوت اساسی داشت: پدیدارشناسی ذهنیتگرا و سوژه محور و کنشگرایی فردگرایانه. بدین ترتیب، آنان با قرار دادن اصول فکری سوسور در طرح کلان ساختارگرایی، خط تمایزی میان خود و جریانهای نظری موازی کشیدند
سوسور گرچه آشکارا ساختارگرایی را بر زبان جاری ساخت، اما با تمرکز بر اهمیت رابطهها و نظامی که بر مبنای آن شکل میگیرد، آنچه را که به صورت زمزمههای خاموش، دغدغههای ضمنی و مکنون در درون نظریات متفکران پیشین نهفته بود، صراحت بخشید. بدین ترتیب، آنچه را که سوسور تدوین کرده بود، به نحلهای نظری بدل شد و در ادامه، از درون این نحله شاخههای سر برکشید که بسیاری از رشتههای علوم انسانی را تحت تاثیر قرار داد به گونهای که دلمشغولی اصلی متفکران یا گامزدن در بستر نظری ساختارگرایی شد یا اینکه تلاش کردند به هر نحو ممکن خود را از زیر این چتر فراگستر بیرون کشیده و هویت متمایز و مستقلی برای خود بتراشند
اما ساختارگرایی چیست؟ و آنچه ساختارگرایی نامیده میشود با چه اصولی سروکار دارد؟ مقدم بر طرح دستگاههای نظریی که در درون این نحله شکلگرفته است، لازم است مرور اجمالی بر مفهوم و مراد از ساختارگرایی ارائه شود
برای فهم ساختارگرایی راههای مختلفی وجود دارد. بهترین راه، بررسی عناصری است که این دستگاه نظری در بنیاد خویش با ترکیب آنها قوام یافته است. این عناصر عبارتند از: «ساختار اجتماعی»، «روابط اجتماعی» و «عناصر اجتماعی». از نظر استروس، اصل پایهای برای درک مفهوم ساختار اجتماعی آن است که ساختار اجتماعی «نه به واقعیت تجربی، بلکه به الگوهای ساخته شده بر اساس آن واقعیت مربوط میشود».1 بنابراین، ساختار اجتماعی با اصل واقعیت سروکار ندارد، بلکه با سطح انتزاعی از واقعیت در ارتباط است. درحالی که، «روابط اجتماعی» امر واقعی و انضمامی است و «ماده اولیهای است که برای ساختن الگوهایی بهکار میرود که خود ساختار اجتماعی را ظاهر میسازند».2 ضِلع سوم ساختارگرایی را «عناصر اجتماعی» تشکیل میدهد. در واقع عناصر اجتماعی انضمامیترین و در عینحال، کم اهمیتترین ضلع ساختارگرایی به شمار میرود. عناصر اجتماعی امری است که همواره در خدمت ساختار و روابط اجتماعی قرار دارد و صرفاً به عنوان تکیهگاه روابط اجتماعی عمل میکند
بنابراین، نخستین نکته اساسی این است که ساختار اجتماعی با روابط اجتماعی مترادف نیست و ساختار اجتماعی را بههیچ رو نمیتوان بر مجموعه روابط اجتماعیِ قابل مشاهده در یک جامعه مشخص منطبق ساخت. ساختار امری فراتر از روابط است؛ زیرا روابط چیزی است که میان دو عنصر ساختاری رابطه برقرار میکند. در حالی که، ساختار هم خود عناصر و هم روابط میان عناصر را در بر میگیرد. ساختار هرچند از مجموعه روابط به دست میآید، اما در نهایت قابل فروکاستن به روابط نیست. روابط همواره در درون ساختار شکل میگیرد و بر مبنای الگویی که ساختار ارائه میکند، سمت و سوی خویش را معین میکند. بدین ترتیب، این نکته تمایز ظریفی میان دو مفهوم «ساختار اجتماعی» و «روابط اجتماعی» برقرار میکند که از نظر استروس، درک آن از اهمیت اساسی برخوردار است؛ زیرا این «دو مفهوم، چنان به یکدیگر نزدیک اند که اغلب با هم اشتباه گرفته میشوند».3 در حالی است، اگر تصور درستی از تمایز موجود میان این دو مفهوم به وجود نیاید، رسیدن به فهم شفاف و روشن از ساختارگرایی دچار مشکل میشود
از سوی دیگر، روابط مهمتر از عناصراند؛ زیرا عناصر، در حقیقت چیزی است که روابط بر اساس الگوی ساختار بدو میبخشد. عناصر اجزا و بخشهایی اند که هم جایگاه و هم اهمیت و نقش خویش را از شبکه روابطی که در درون ساخت برقرار میشود میگیرد. در واقع عناصر، بدون روابط تکه پارههای بیاهمیتاند که به هیچ دردی نمیخورند. آنچه آنها را به یک امر بدرد بخور و حائز اهمیت بدل میکند، رابطهها ست. بدین ترتیب، ساختارگرایی دستگاه نظری پیچیدهایی است که از بهمزدن توازن میان «ساختار اجتماعی»، «روابط اجتماعی» و «عناصر اجتماعی» به وجود آمده است. طبق این دستگاه فکری ساختار اجتماعی نقش اساسی در جهان اجتماعی دارد و الگوهایی را که ساختار اجتماعی ارائه میکند، روابط اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد و به آنها سمت و سویی مشخص میبخشد. در سرِ دیگر طیف، عناصر به کماهمیتترین بخش این دستگاه بدل میشود، زیرا آنها ماهیت رابطهای دارند و بدون وجود ساخت و روابط فاقد هر نوع اهمیت و کارکرد اساسی اند
به هر حال، همانگونه که استروس تصریح میکند، ساختار اجتماعی در نزد آنها به چیزی گفته میشود که دستِ کم از خصایص زیر برخوردار باشد
نخست آنکه، ساختار باید مشخصه نظام داشته باشد؛ یعنی ساختار باید از عناصری بهگونهای تشکیل شده باشد که تغییری دریکی از آنها، سبب تغییر در تمامی عناصر دیگرشود. دوم آنکه، هر الگویی باید به گروهی از دگرگونیها تعلق داشته باشد که هرکدام از آنها بر الگویی از همان خانواده انطباق داشته باشد، بهصورتی که مجموعه این دگرگونیها یک گروه از الگوها را بسازند. سوم آنکه، مشخصات یادشده در بالا باید امکان پیشبینی این نکته را فراهم کنند که الگو در صورت تغییر یکی از عناصرش، به چه صورت واکنش نشان خواهد داد. سرانجام، الگو باید به صورتی ساخته شود که کارکرد آن بتواند همه واقعیتهای مشاهده شده را پوشش دهد
بنابراین، ساختارگرایی به نوعی از درک و تحلیلی از واقعیتها و رخدادهای اجتماعی اهمیت میدهد که از ورای آشفتگیها، به همریختگیها، تنوع و دگرگونیهای محسوس در جهان اجتماعی در جستجوی نظم و کهن الگویی باشد که رخدادهای اجتماعی بر اساس آن سامان مییابد. ویژگی بارز این نظمی نهفته در پس اشیا و رخدادهای نامنظم ثبات و تغییرناپذیری نسبی آن است. ارجاع به این نظم صرفاً برای سامانبخشیدن اشیا و رخدادها به منظور کاستن از ابهام و پیچیدگی جهان اجتماعی نیست، بلکه از منظر ساختارگرایی، جهان اجتماعی پیشاپیش بر اساس چنین نظم و طرحی ساخت یافته و شکل گرفته است. در نتیجه، ساختارگرایی نوعی سادهسازی امور برای قابل فهم کردن آنها نیست، بلکه پیچیدهکردن آن و سرباز زدن از تحلیل اشیا و رخدادها بر اساس روابط میان اشیا و عناصر ملموس و مشاهدهپذیر در سطح جهان اجتماعی است. کاستی اساسی بسیاری از تحلیلهای اجتماعی آن است که پدیدهها و کل جهان اجتماعی را به امور مشاهدهپذیر و روابط حاکم میان آنها تقلیل میدهند، در حالی که از منظر ساختارگرایی، این امور و روابط میان آنها اگر چنانچه پیشاپیش طرح و الگویی درکار نباشد که جایگاه و جهت این روابط و امور را تعیین نماید، بیمعنا و غیرقابل درک میگردد. عناصر و روابط میان این عناصر تنها در قالب یک طرح پیشینی و الگویی که مسیر و جهت روابط و بر اساس آن جایگاه عناصر را تعیین نماید، معنادار و قابل درک میشود. از اینرو، عناصر و روابط میان آنها همواره ممکن است تغییر کند، جای یک عنصر را عنصر دیگری بگیرد و نوعی رابطه میان دو عنصر در جریان زمان نیز تغییر کند، اما ساختار و طرح پیشینی همچنان بدون تغییر و پابرجا باقی بماند. این نکته حکایت از آن دارد که عناصر و روابط میان آنها از اصالت برخوردار نیست و اهمیت زیاد ندارد. جابهجایی و تغییر در این عناصر و روابط، همواره موجب تغییر و دگرگونی اساسی نمیگردد. میتوان همه این عناصر را تغییر داد، بی آنکه ذرهایی از تغییرات در سطح ساختار امکانپذیر گردد. اما زمانی که ساختار تغییر میکند، همه چیز از جمله عناصر و روابط میان آنها نیز تغییر میکنند. تفاوت نمیکند که این عناصر همان عناصر پیشین باشد، یا عناصر دیگری جای آنها را گرفته باشد. به هر حال، همه چیز از بنیاد تغییر میکند و مناسبات و روابط میان اشیا و رخدادها از منطق و نظم دیگری تبعیت میکند. ساختارگرایی از این لحاظ، مدعی دستیافتن به لایههای بنیادین اشیا و پدیدههاست. از این رو، این نوع تحلیل را واجد عمق و ژرفایی میبیند که دیگر رویکردهای نظری و فکری از آن بیبهره است
آنچه بیان شد هرچند تصویر اجمالی از مفاهیم بنیادین ساختارگرایی ارائه میکند، اما فهم دقیق ساختارگرایی به مثابه یک جریان نظری ممکن نیست، جز آنکه پارهای از اصول نظری آن را نیز مرور کنیم
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله نقدی بر غرب شناسی حسن حنفی با pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله نقدی بر غرب شناسی حسن حنفی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
1 زمینه فکری و فرهنگی
2 چیستی استغراب یا غربشناسی
نقد و بررسی
1-2 ضرورت و فواید استغراب
2-2 آفات استغراب معکوس
نقد و بررسی
3 طرح کلی حنفی در استغراب
4 نقد دیدگاه حنفی درباره مراحل تکوین آگاهی اروپایی
5 نقد دیدگاه حنفی درباره ساختار آگاهی اروپایی
6 نقد دیدگاه حنفی درباره رابطه تمدن اسلامی و تمدن غرب
تمدن غرب
7 نقد دیدگاه حنفی درباره سرنوشت آگاهی اروپایی
نتیجهگیری
منابع
ـ امینینژاد، علی، آشنایی با مجموعه عرفان اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1387
ـ حنفی، حسن، التجدید و التراث، بیروت، المؤسّسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع، ط.الرابعه، 1412ق/ 1992م
ـ الحاج، کمیل، الموسوعه المیسّره فی الفکر الفلسفی و الاجتماعی، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 2000
ـ ولایتی، علیاکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ چهارم، 1384
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ سوم، 1370
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، تهران، سروش، چ دوم، 1368
کرد فیروزجایی، یارعلی، چنین گفت نیچه، تهران: انتشارات کانون اندیشه جوان، 1386
ـ ژیلسون، اتین، روح فلسفه قرون وسطی، ترجمه ع. داوودی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ دوم، 1370
ـ ا.پالمر، ریچارد، علم هرمنوتیک، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، هرمس، 1377
ـ سولومون، رابرت ک، فلسفه اروپایی از نیمه دوم قرن هجدهم تا واپسین دهه قرن بیستم، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، مؤسسه قصیده، 1379
ـ بوخنسکی، ا.م، فلسفه معاصر اروپایی، ترجمه شرفالدین خراسانی، تهران، علمی و فرهنگی، چ دوم، 1379
ـ هوسرل ادموند، و دیگران، فلسفه و بحران غرب، ترجمه رضا داوری، محمدرضا جوزی، پرویز ضیاء شهابی، ؟؟؟؟، هرمس، چاپ دوم، 1382
ـ حنفی، حسن، فی الفکر الغربی المعاصر، بیروت، المؤسسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع، ط.الرابعه، 1410
ـ صدری، احمد، مفهوم تمدن و لزوم احیای آن در علوم اجتماعی، تهران، مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها، 1380
ـ حنفی، حسن، مقدمه فی علم الأستغراب، بیروت، المؤسسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع، 1412
ـ عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، مرکز نشر اسراء، چاپ اول 1386
حسن حنفی و دیگران، میراث فلسفی ما، گرد آورنده فاطمه گوارایی، تهران، نشر یادآوران، 1380
ـ رسول جعفریان، «نگاهی به ادوار تمدن اسلامی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیایی، سال نهم، شهریور و مهر، 1385
غربشناسی، یکی از حوزههای مطالعاتی مهم معاصر است که به بررسی تاریخ، ماهیت و سرنوشت تمدن غرب میپردازد. حسن حنفی از روشنفکران معاصر و معروف مصر، مدعی تأسیس علم جدیدی به نام استغراب یا غربشناسی است که از آفات غربشناسی وارونه مصون میباشد. بررسی کتاب او در این زمینه نشان میدهد که مجموعه مباحث غربشناسی وی با سه عنوان «تکوین آگاهی اروپایی»، «ساختار آگاهی اروپایی» و «سرنوشت آگاهی اروپائی» به غیر از بیان تاریخ مکتبهای فلسفی غرب و ریشههای تاریخی آن و نیز وضعیت کنونی آگاهی غربی، کار جدیدی را در غربشناسی انجام نداده است؛ بلکه خود به آفت غربشناسی وارونه دچار شده است و نه تنها غرب را از منظر خودی مطالعه نکرده، بلکه «خود» را در آیینه غرب مشاهده کرده است. او بارها درباره الگوگیری از مدلهای تغییر و تجدد غربی برای بازسازی اندیشه دینی در آثار مختلف خویش سخن گفته و خود نیز از چنین روشهایی برای معناسازی میراث اسلامی بهره گرفته است و این همه، نشان از وارونگی غربشناسی او دارد
کلید واژهها: غرب، غربشناسی، استغراب، حسن حنفی، تمدن غرب، آگاهی اروپایی
حسن حنفی مؤسس «چپ اسلامی» در مصر، در سال 1935 در قاهره به دنیا آمد. او رشته فلسفه را در دانشگاه قاهره گذراند و سپس در سال 1954 برای ادامه تحصیل به سوربن فرانسه رفت و در سال 1966 دکترای فلسفه را دریافت کرد. در مدت ده سال که در فرانسه بود، با علی شریعتی و حسن ترابی آشنا شد. بعد از بازگشت به مصر در سال 1967 به تدریس در دانشگاه مصر مشغول شد و همزمان تألیفهای خود را در سطوح مختلف علمی تخصصی، فرهنگی و عمومی متمرکز ساخت. او افزون بر تدریس در دانشگاه مصر، به کشورهایی مانند بلژیک، امریکا، فرانسه، ژاپن، مراکش و کشورهای خلیج فارس به عنوان استاد مهمان دعوت میشد و اکنون نیز به تدریس فلسفه در دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره اشتغال دارد. او یکی از معروفترین اندیشمندان معاصر عرب است. شهرت او به دو دلیل است: الف) تأسیس جریان چپ اسلامی در مصر؛ ب) تحقیق و تألیفهای متعدد در پروژه بزرگ خود با عنوان التجدید و التراث (بازسازی و میراث) که سالیانی از عمرش را در این پروژه سپری کرده است. مجموعه آثار او در سه حوزه تألیف یافته است: 1 حوزه بازسازی یا تجدد در میراث اسلامی؛ 2 غربشناسی؛ 3 بازشناسی مسائل مربوط به واقعیت معاصر مسلمانان. بیشترین و مهمترین آثارش به زبان عربی و سپس زبان فرانسوی و انگلیسی است. حنفی در حوزه غربشناسی تألیفهای متعددی از خود بر جای گذاشت؛ به غیر از مقالات و کتابهایی که درباره مکتبهای فلسفی و شخصیتهای غربی نگاشته، تلاش مبسوطی را در کتاب مقدمه فی علم الاستغراب در غربشناسی انجام داد که میتواند کاملترین اثر او در این زمینه باشد
پرسش اساسی این نوشتار آن است که به رغم تأکیدی که حنفی بر ضرورت غربشناسی و پرهیز از غربشناسی وارونه داشته، آیا خود توانسته است تصویر صحیحی از غربشناسی ارائه دهد؟ فرضیه اولیه ما نشان میدهد که او به همان آفات غربشناسی وارونه مبتلا بوده و رهاورد جدیدی که غرب را نقد کند، ارائه نداده است. پیش از بررسی استغراب حنفی، توجه به زمینهها و مبانی اندیشه او لازم به نظر میرسد
زمینههای اجتماعی و فرهنگی این شخصیت را میتوان افزون بر مصر، محل رشد و زندگی او، در فرانسه محل پرورش فکری و فلسفی او دنبال کرد. زندگی و رشد علمی حنفی در اروپا و دانشگاه سوربن فرانسه، به طور طبیعی شخصیت و چارچوب معرفتی او را تکمیل کرد. او همانند بسیاری از روشنفکران مسلمان مانند محمد ارگون و شریعتی، نمیتوانست از معرفتشناسی و فلسفههای اروپایی تأثیر نپذیرد. ارگون، نقد و بازسازی غرب نسبت به قرون وسطی را مدلی برای بازسازی میراث اسلامی دانست و حنفی نیز بر همین موضوع تأکید کرده است. تربیت و پرورش فکری حنفی در فرانسه و آشنایی او با مکتبهای فلسفی و تحولات سیاسی و اجتماعی غرب، این باور را در او پدید آورد که باید مدلی از این رویکردها را برای ترسیم نقشه تحول در جوامع اسلامی اتخاذ کرد. حنفی خود میگوید در پاریس به اهمیت علم اصول فقه به منزله روش فکری و عملی مسلمانان آگاه شدم و نخستین رساله خود را به نام مناهج التأویل فی علم اصول الفقه در آنجا نوشتم. او بر اثر آشنایی با اندیشه اروپایی، به ویژه مکتب پدیدارشناختی هوسرل، رساله خود را با عنوان تفسیر الظاهریات و الظاهریات التفسیر در آنجا نوشت و سرانجام با همین رویکرد به تفسیر میراث و علوم اسلامی پرداخت
به نظر نگارنده، مدلهای تحول در دنیای غرب برای حنفی هم وسیله است و هم هدف؛ او هدف بودن آن را انکار میکند، ولی با ورود به اندیشههایش روشن میشود که چگونه ادبیات، معانی و مقاصد او برخاسته از فرهنگ و تمدن غربی و همان تجدد آشکار است؛ اما خود، بر وسیله بودن مکتبها و رویکردهای غربی تصریح میکند. وی با صراحت در کتاب التجدید و التراث میگوید: «برای آنکه روشنفکران، محققان و هموطنان را به مباحث غربیان آشنا کنم و به آنها جرئت فکری بر علیه سلطه دینی و سیاسی دهم، رساله لاهوت و سیاست اسپینوزا را نوشتم». او افزون بر تأثیرپذیری از پدیدارشناسی هوسرل، از دیگر جریانهای غربگرا مانند مارکسیسم و سوسیالیسم نیز متأثر است. ادبیات و تحلیلهای مادیگرایانه او در مقایسه با به اصول بنیادین اسلامی از قبیل توحید، نبوت و معاد، شباهت تامّی با اندیشههای آنان دارد. نسبیتگرایی، فایدهگرایی، قداستزدایی، رویکرد سکولاری، تجربهگرائی و اومانیسم، رهیافتهایی است که در چنین بستر فکری و فرهنگی، مبانی اندیشه حنفی را سامان داده است و بر خلاف برخی از اظهارنظرها، او با رویکرد معتزلی یا نومعتزلیان نسبتی ندارد
حنفی درباره چیستی استغراب، ضرورت وفواید آن و نیز آفات استغراب وارونه مطالب مفید و سودمندی بیان کرده است. او غربشناسی یا استغراب را علم جدیدی میداند که به مطالعه غرب، نه از نگاه غربیها، بلکه از منظر شرق و در آیینه مسلمانان میپردازد. غربشناسی از سوی غربیان نیز مطرح شده است؛ زیرا آنها نیز به مطالعه، نقد و بررسی خویش از منظر «آگاهی اروپایی» پرداختهاند؛ اما چنین رویکردی مطلوب ما در غربشناسی نیست. در غربشناسی، ما تابع توصیف غرب از خود نیستیم تا دستاورد تحلیل آنها از غرب را نقل کنیم
او همچنین تصریح میکند که رسالت مهم غربشناسی، گسستن عقده حقارت تاریخی است که در نسبت ما با دیگران (غربیها) وجود داشته است؛ به طوری که ما در جایگاه موضوع برای مطالعه غربیها قرار داشتیم؛ اما اینک باید این نسبت تغییر یابد و ما به جایگاه رفیع محققی ارتقا یابیم که در برابر غرب احساس نقص نمیکند؛ بلکه غرب را به مثابه موضوعی برای مطالعه و تنظیم نسبت خود با آن مورد تأمّل قرار میدهد. غربشناسی با تأکید بر بازگشت به خویشتن، ما را از سقوط در «ازخودبیگانگی» نگه میدارد و با توجه به ریشهها و اصالتهای خویش، به تحلیل غرب و وضعیت موجود میپردازد
استشراق در حالی به مطالعه شرق پرداخت که در پیشاپیش حرکت استعماری غرب، استیلا و سیطره بر تمدن غیراروپایی را وجه همت خود قرار داد و هیچگاه با بیطرفی به مطالعه شرق نپرداخت؛ بلکه با سؤنیّت و اهداف پنهان به آن روی آورد؛ در حالی که استغراب حرکتی علمی است که بر مبنای بیطرفی و بدون سیطرهجویی، غرب را در جایگاه طبیعی و واقعی خود مطالعه میکند. از نظر حنفی، مهمترین هدف استغراب، نفی مرکزیت اروپا و بازگرداندن فرهنگ آنها در حدود و جایگاه طبیعی غرب است
حنفی یکی از اهداف غربشناسی را نفی اسطوره جهانی بودن غرب میداند. در غربشناسی، باید به موضوع غرب و تمدن غربی؛ همچون پدیدهای تاریخی که به شرایط محیطی و اجتماعی خاصی مربوط است، نگریست؛ نه پدیدهای جهانی و دستاورد عام بشری. میراث غربی، بازتابی از افکار و اندیشههایی است که در محیط خاصی اتفاق افتاد که همان تاریخ غرب باشد. بنابراین، اگر تمدن غرب را تمدنی عام برای همه بشریت تلقی کنیم، به خطا رفتهایم؛ اینجا است که علم استغراب باید به دنبال حذف نگاه «مرکز ـ پیرامونی» به غرب در حوزه مهم و مبنایی فرهنگ باشد. تا زمانی که در حوزه فرهنگ این اتفاق نیفتد، در حوزه سیاست و اقتصاد همچنان تابع مرکزیت غرب باقی خواهیم ماند و تلاش رجال سیاست و اقتصاد در زدودن رابطه مرکز ـ پیرامونی بینتیجه خواهد ماند
فضیلت و ضرورت علم استغراب، به منزله علمی بومی و برخاسته از منظر هویتی ما، قابل تشکیک نیست و حنفی به درستی بر بایستگی و فواید آن تأکید کرده است؛ اما از پیشفرضهای نظری و ویژگیهای چشماندازی که به مطالعه غرب میپردازد، جز به اختصار سخن نگفته است؛ در حالی که اهمیت آن کمتر از اصل استغراب نیست؛ بلکه هویت و اصالت استغراب به این پیشفرضها و ویژگیهای روشی آن وابسته است. پرسشهای متعددی وجود دارد که عدم پاسخ مستدلّ و صریح به آنها، میتواند ایده استغراب را با چالش مواجه کند. برای نمونه، جایگاه تراث اسلامی در استغراب کجا است؟ تراث اسلامی چه نسبتی با هویت ما دارد؟ منظر معرفتی ما نسبت به غرب، بر چه اصول ماهوی و روشی از تراث اسلامی مبتنی است؟ آیا تراث اسلامی را همچون تراث غربی، پدیدهای تاریخی و محدود به شرایط محیطی میدانیم یا پدیدهای فرا تاریخی قائل هستیم؟ اقتضائات موجود حیات اجتماعی ما به مثابه عاملی مهم و تأثیرگذار در استغراب، چگونه پدید میآید و بر اساس چه قواعد و اصولی خود را بر ما تحکیم میکند؟ پرسشهایی این چنینی، مفروضهای «ما قبل الاستغراب» هستند که ظهور استغراب مطلوب یا معکوس، منوط به پاسخهای آن است
یکی از پرسشهای مهم در چیستی و هدف استغراب این است که آیا استغراب فراتر از نفی مرکزیت اروپا و بازگردان آن در حدود و جایگاه طبیعی خودش، هدف دیگری را نیز تعقیب میکند یا خیر؟ حنفی در کل مباحث غربشناسی، تمام تلاشش این است که غرب و اندیشهها و مکتبهای آن، محصول یک شرایط تاریخی و محیطی خاصی بوده و در واقع هر مکتبی از آن، بازتاب مکتب دیگری است که قبل از آن یا معاصر آن بوده است. با توجه به این هدف، حداکثر میتوان از جهانشمولی غرب جلوگیری کرد و از منظری جامعهشناختی، غرب و فرهنگ غربی را محصول شرایط اجتماعی آن دانست که وجهی برای گسترش آن در دیگر جوامع قائل نبود؛ زیرا زمینههای اجتماعی متفاوت است. این نگاه جامعهشناختی، هیچگاه توانایی نقد معرفتی و فلسفی را که به دنبال ارزیابی نفسالامری یک پدیده است، نخواهد داشت؛ چرا که حنفی بر مبنای نسبیت، به دنبال چنین نقدی نیست. او تنها میتواند غرب را در چارچوب غرب نگه دارد و شرق را برای شرق. چنین استغرابی که در فضای نسبیت قرار دارد و نقدهایش از تمدن غرب، جوهری جز نسبیت ندارد، نمیتواند مانع انتقال عناصر فرهنگ و تمدن باشد. اندیشهها و تطورات فرهنگ و تمدن اروپا به شدت به شرایط تاریخی و محیطی آن مربوط میشود و از این نظر تاریخی است، اما اندیشهها همواره خود را در حصار تاریخ و جغرافیا محبوس نمیکنند. از اینرو، نقد آنها صرفاً با ارجاع به تاریخ و خاستگاه آنها میسور نیست. آنچه در نگاه غربشناسی بیمار و معکوس وجود دارد، رویکرد «مرکز ـ پیرامونی» است؛ اما غربشناسی راستین برای حذف این نگاه، بیش و پیش از آنکه به نسبیت خاستگاه فکر کند، به ثبات واقعیتها و ملاکهای ثابت و مطلق در نقد فرهنگها و تمدنها نیازمند است. در این صورت، ارزش آگاهی اروپایی قابل ارزیابی است؛ چنین رویکردی در استغراب حنفی جز در مواردی اندک، جایگاهی ندارد
از نظر حنفی، رویکرد مسلطی که در چهار نسل گذشته مصریان وجود داشت و غرب را راهی برای نوگرایی و مدلی برای نوسازی میدانست، نوعی از غربگرایی را به دنبال داشت و در این بین، تنها رویکرد سلفی به منزله عکسالعملی منفی به صورت بنیادی به ستیز با غرب برخاست؛ اما این رویکرد به دنبال محدود کردن غرب در جایگاه طبیعی و تاریخی خود نبود. همچنین تا نسل چهارم و قبل از نسل فعلی، نگاه به غرب از منطق محکمی برخوردار نبود؛ بلکه تنها از منطق حضور و غیاب یا جدل ایجاب و سلب پیروی میکرد؛ یعنی خود را در آیینه غرب دیدن و بالعکس و به این نتیجه رسیدن که آنچه غرب دارد، ما نداریم و آنچه نزد ما است، اثری از آن در غرب نیست. حاصل این رویکرد، چیزی جز غربزدگی جوامع و توسعه به شیوه غربی نبود. از اینرو، حنفی معتقد است که باید رویکرد ما به غرب از رویکرد «راهی برای نوگرایی» به رویکرد «کاستن غرب» و محدود کردن آن به جایگاه طبیعیاش تغییر یابد تا زمینه اختلاف و نوآوری خودی پدید آید. در آن صورت، نوگرایی به تناسب ویژگیهای ملتها ایجاد خواهد شد
همچنین حنفی فرهنگ معاصر مسلمانان را در مقایسه با فرهنگ غرب، همچنان به بیماری غربزدگی مبتلا میداند. به گفته او، در فرهنگ ما علم بر اندیشههای وارداتی غرب اطلاق میشود و اندیشمند کسی است که از میراث غرب آگاه باشد. علم تبدیل به نقل شده است و عالم کسی جز مترجم نیست؛ در حالی که او فقط عرضهکننده کالای دیگران است؛ نه از تراث گذشته خود استمداد میگیرد و نه با مقتضیات موجود جامعه خویش کاری دارد؛ بلکه بین انبوهی از افکار و اندیشههای وارداتی متحیر مانده است. اکنون وضعیت ما به مرحلهای رسیده است که نه تنها در شیوه بررسی موضوعها و تحلیل و تصوراتی که از آنها داریم تابع غرب هستیم، بلکه در انتخاب موضوعات مورد مطالعه نیز به شیوه غربیها عمل میکنیم؛ یعنی مسئلهها و موضوعها بومی نیستند و از واقعیت زندگی ما برنمیخیزند. در عرصه علمی و دانشگاهی به گونهای تبلیغ کردهاند که حتماً باید به منابع اصلی غربی مراجعه کرد و حتی برای پرهیز از سوء برداشت، در برابر اصطلاحات عربی، نوشتن معادل انگلیسی ضرورت یافته است. در مراکز علمی و دانشگاهی ترجمه منابع غربی اهمیت شده است؛ به گونهای که مدال حکومتی و ارتقای رتبه دانشگاهی به آنها تعلق میگیرد. مجلات تخصصی ما مرکز نشر فرهنگ غرب شدهاند و همان وظیفهای را انجام میدهند که مراکز علمی غرب در کشورهای اسلامی دنبال میکنند
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.