پروژه دانشجویی مقاله تبیین اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک با pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تبیین اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
مفاهیم مرتبط با اخلاق فضیلت
1 ماهیت خیر
2 ماهیت سعادت
3ماهیت فضیلت
رابطه فضیلت و وظیفهشناسی
4 نسبت سعادت و فضیلت
خصائص نظریههای اخلاق فضیلت
الف. غایتگرایی 45
ب. تأکید بر حسن فاعلی بیش از حسن فعلی
ج: ارزشمداری مبتنی بر ارزشهای ذاتی
د: جایگاه ممتاز نیّت و انگیزه در فعل اخلاقی
ه : برتری فضیلت حکمت نسبت به قواعد الزامی
و: تقدم الگوها و اسوههای اخلاقی
6 اصناف نظریههای اخلاق فضیلت
الف. از منظر تاریخی
ب. از منظر غایتگروی
ج. از منظر وحدتانگاری و تکثرگرایی
د. از منظر دینی و سکولار
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، چ سوم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1358
ـــــ، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسین لطفی، تهران، طرح نو، 1378
ارسطاطالیس، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، تهران، دانشگاه تهران، 1368
افلاطون، مجموعه آثار، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران، خوارزمی، 1374
اُلسون، رابرت جی، فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ترجمه انشاء الله رحمتی، تهران، تبیان، 1378
حسن سرور، ابراهیم، المعجم الشامل للمصلحات العلمیه والدینیه، الجزء الثانی، بیروت، دارالهادی، 1429
دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه امیرحسین آریانپور، تهران، انقلاب اسلامی، 1365
راولز، جان، نظریه عدالت، ترجمه محمدکمال سروریان و مرتضی بحرانی، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1387
فرانکنا، ویلیام کی، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، تهران، طه، 1376
فروغی محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تصحیح امیر جلالالدین اعلم، تهران، البرز، 1375
کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه (از ولف تا کانت)، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، چ سوم، تهران، علمی و فرهنگی (سروش)، 1380
کاسیرر، ارنست، فلسفه و فرهنگ، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها، 1360
کسنوفون، خاطرات سقراطی، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، 1373
گادامر، هانس گئورگ، مثال خیر در فلسفه افلاطونی-ارسطویی، ترجمه حسن فتحی، تهران، حکمت، 1382
محمدرضایی، محمد، تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379
مصباح، محمدتقی، نقدو بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1384
مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، مجموعه آثار، چ هشتم، تهران، صدرا، 1378
موسوی خمینی، سیدروحاله، چهل حدیث، چ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371
نقیب زاده، میر عبدالحسین، فلسفه کانت، بیداری از خواب دگماتیسم، چ سوم، تهران، آگاه، 1374
اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک، از سنخ اخلاق غایتگرا و هنجاری است و با مفاهیم اخلاقی چون فضیلت و رذیلت، خیر و خوبی، بایستی اخلاقی، فعل ارادی، فاعل ارادی، سعادت و کمال در ارتباط است. نظریههای اخلاقی فضیلتمحور، از ویژگی غایتگرا بودن، تأکید بر عامل درستکار به جای صرف عمل، ابتنای ارزشها بر ارزشهای ذاتی عقلی، ممتاز بودن جایگاه نیّت و انگیزههای فاعل در آن، برتری حکمت بر قواعد الزامی و تقدم الگوها و اسوههای اخلاقی برخوردارند. همچنین اخلاق فضیلت را میتوان از چهار منظر تاریخی، غایتگروی، وحدت یا کثرتگروی، دینی یا سکولار مورد بررسی قرار داد
کلیدواژهها: اخلاق، فضیلت، خیر، غایت، سعادت، سیاست، فلسفه سیاسی کلاسیک
«فلسفه اخلاق»1 کاوشی فلسفی و عقلانی در باب مسائل و احکام اخلاقی است که بهطور سنتی، دو قسم اخلاق هنجاری2و «فرا اخلاق»3 را در بر میگیرد. اخلاق هنجاری، بر دو دسته اخلاق «غایتگرا» و «وظیفهگرا» تقسیم میشود. نظریههای غایتگرا، به نوبه خود، شامل دو نوع اخلاق «فضیلتمدار» و «سودگروی اخلاقی»4 است. بر این اساس، اخلاق فضیلت، که نظریه اخلاقی فیلسوفان اسلامی از جمله نظریه اخلاقی امام خمینی(ره) بر آن مبتنی است، نوعی اخلاق غایتگرا و زیرمجموعه اخلاق هنجاری است. در نظریههای وظیفهگرا برخی افعال فینفسه، بدون لحاظ غایات خوب و بد، صواب یا خطا محسوب میشوند و اخلاقی بودن فعل، به ماهیت ذاتی آن فعل یا تطابق آن با یک قاعده یا اصل، و انگیزه اطاعت از قانون وابسته است. در نظریههای غایتگرا، اخلاقی بودن فعل یعنی «صواب و خطا» یا «خوب و بد بودن» افعال بر حسب غایات افعال رقم میخورد. به دلیل اختلاف در تعیین ماهیت غایت و نتایج مربوط به فعل و تفسیر «خیر» یا «خوبی»، غایتگرایان به گروههای متعددی از جمله قدرتگرایی، لذتگرایی، معرفتگرایی، کمالگروی و; تقسیم میشوند. با این حال، درج همه این انواع تحت عنوان «غایتگرایی» صحیح نیست؛ زیرا برای مثال، بدیهی است که «غایتگرایی» به یکسان در باب اخلاق فضیلت و سودگروی اخلاقی به کار برده نمیشود. اگرچه برخی، سودگروی را، که ناظر به پیامد و نتیجه فعل است، در زمره اخلاق غایتگرا برشمردهاند، اما سودگروی اخلاقی، در همه اشکال به ظاهر متفاوتش (عملنگر، قاعدهنگر و عام)، غایت فعل را حصول بیشترین سود برای بیشترین افراد جامعه میداند. در حالی که، در اخلاق فضیلت، غایت یا سعادت به عنوان خیر نهایی بشر شمرده میشود و سعادت فاعل، به معنای کمال نفسانی، و یا فعالیت مطابق با فضایل بر حسب دیدگاه ارسطو، مورد نظر میباشد. ذاتی بودن فضیلت و یا ابزاری بودن آن، در دو نظریه اخلاق فضیلت و سودگروی، شاهد دیگری بر تمایز میان آنها است. بر پایه این تمایز، فلاسفه قرن بیستم از نظریه سودگروی با عنوان «پیامدگرا» و از اخلاق فضیلت ارسطویی با عنوان «غایتگرا» یاد میکنند. در نتیجه، آنها پیامدگرایی، اخلاق فضیلت و وظیفهگرایی را از انواع نظریههای هنجاری برمیشمارند
از آنجا که فضیلت یک خصلت شخصیتی قابل تحسین یا مطلوب است، میتوان گفت: اخلاق فضیلت شکلی از تأمل و تفکر است که برای این قبیل خصایل شخصیتی مرتبه و موقعیتی اساسی قایل است. اغلب اخلاق فضیلت، فینفسه در مقابل آن رویکرد به فلسفه قرار دارد که بر قواعد، تکالیف یا یک الزام کلی نیکوکاری تأکید میورزد. هرچند که رابطه واقعی میان برداشتهای گوناگون، خود یک موضوع قابل بحث است
«خیر»5 یا «خوبی»، هرچند مفهومی بدیهی است و تعریف آن چیزی جز شرحاللفظ نمیباشد، اما در عامترین معنا، مساوی با مطلوبیت یا ارزش مثبت6 است. بسیاری از فلاسفه، به تبع ارسطو، خیر را بر دو قسم ذاتی و غیرذاتی تقسیم کردهاند. خیر ذاتی،7 چیزی است که بهنفسه و در حد خود، با ارزش است. برای مثال، «سلامت» خیری ذاتی است. در مقابل، خیر غیرذاتی8 چیزی است که به اعتبار ارتباطش با یک خیر ذاتی باارزش است. مثلاً، «ورزش» در قبال «سلامت» خیری غیرذاتی است. برخی از خیرهای غیرذاتی، که همانند وسیلهای باارزش برای دستیابی به یک خیر ذاتی بهکار میروند، اغلب خیر ابزاری9 نامیده شدهاند. در این صورت، «طب» و «جراحی» خیری ابزاری خواهد بود. خیر ذاتی متعدد است، اما «خیر اصیل»10 از یک منظر، خیرهایی هستند که حاکی از تجارب موجودات حساس و آگاه میباشند. ممکن است در مقیاس ارزشی، برخی از خیرهای ذاتی، بر برخی دیگر برتری داشته باشند که به آنها «خیر عالی»11 یا «ممتاز» گفته میشود. در نهایت، آن قسم از خیر ذاتی که در بالاترین مرتبه ارزشها قرار دارد، «خیر غایی»12 یا «خیر اعلا»13 نامیده میشود. اغلب سعادت و کمال، که خود دارای ارزش ذاتی است، خیر غایی معرفی میشود. از اینرو، به آن «برترین خیر»14 یا «خیر کامل»15 اطلاق میشود
خیر اخلاقی، اگر چه در ارتباط با واژه «اختیار» است، اما به نظر میرسد که واژه «خیر» مقدم بر اختیار است؛ زیرا خیر وقتی بیان میشود که بپرسیم آنچه انسان اختیار میکند، چیست؟ در پاسخ، مسئله خیر و خوب مطرح میشود. ازاینرو ابتدا باید حقیقت خیر روشن گردد
در برخورد با اصناف خیر، دو رویکرد عمده وجود دارد
1 عینگرایی:16 طبق این رویکرد، خیر یا خوبی، واقعیتی است که میتوان بر برخی فعالیتهای انسانی یا وضعیتهای عینی مستقل از هر گرایشی حمل کرد. بر این اساس، میتوان افلاطون را به جهت اعتقاد به وجود خیر در عالم مثال، و نیز وظیفهگرایان را به دلیل اعتقاد به امکان اثبات خوبی انواع معینی از رفتار اخلاقی صرفنظر از پیامدهای آن، «عینگرا» نامید
2 ذهنگرایی:17 در این رویکرد، هیچ فعالیت انسانی یا وضعیت عینی را نمیتوان خوب تلقی کرد، مگر آنکه تمایلی به انگیختن یک حالت ذهنی مطلوب در موجودات آگاه داشته باشد. به عبارت دیگر، ذهنگرا را میتوان کسی تعریف کرد که معتقد است که «خیر» یا «خوبی» اولاً و بالذات، قابل حمل بر حالات ذهنی است و ثانیاً و بالعرض، قابل حمل بر دیگر چیزها است
به نظر ارسطو، «مثال خیر» افلاطون، که در حوزه معرفت هستی «موجود بما هو موجود» به کار گرفته میشود، ربطی به خیر در حوزه معرفت عملی ندارد و خیر مثالی فاقد فایده عملی است؛ زیرا خیر در حوزه عمل، به اوضاع و احوال عمل انسانی محدود میشود.19 به عبارت دیگر، «خیر در هستیهای نامتحرک، چیزی است کاملاً متفاوت از خیر در آنچه «انجام دادنی» است و عقلانیت عملی انسان معطوف به آن است.20برای خیر عملی، باید امر واقع را دریافت و بحث را از خیر مورد توافق آغاز کرد: «ما باید با خود عملمان آغاز کنیم و با آگاهی زندهای که در آن عمل، از آنچه به عنوان «خیر مورد توافق» است، در اختیار داریم.»21 اعتدال یا حد وسط، همان خیر عملی مورد توافق است که شناخت دو طرف آن، تا حدی روشن است. اما نیازمند درک پویا از شرایط و موقعیتهای واقعی است
از منظر فیلسوفان اسلامی، خیر اخلاقی، که در مباحث فلسفه اخلاق مورد توجه است، از یکسو، خیری است برآمده از عواطف اخلاقی و منطبق با انسانیت و وجدان انسانی22 و از سوی دیگر، معطوف به خیر مطلق؛ یعنی ذات اقدس خداوند است
آیا میتوان از خیر اصیل و بالذاتی نام برد که همه خیرهای ذاتی یا اصیل به اعتبار آن خیر باشند؟ هرچند در اغلب موارد، به این پرسش پاسخ مثبت داده شده است،23 و این مسئله مورد توافق قرار گرفته است که خیرهای اصیل، باید مؤدی به سعادت باشند، اما هیچیک از پاسخها در باب چیستی سعادت و سنخ خیرهایی که مؤدی به سعادت میشوند، مورد موافقت همگانی قرار نگرفته است
«سعادت» عبارت از: رضایت تام نفس در حین وصول به خیر یا غایتی است که هر انسانی مشتاق و در تلاش برای تحصیل آن است.24 ارسطو و پیروان او سعادت (ائودایمونیا) را عبارت از «فعالیت مطابق با طبیعت بشری» تلقی میکردند. اما دو پدیده در تغییر این نگرش تأثیر بسزایی داشت: یکی ظهور داروینیسم25 یا شکست آموزه انواع ثابت؛ و دیگر، مشخص شدن تأثیر خلق و خو و فرهنگ و شرایط تاریخی در شکلگیری شخصیت فرد
فایدهگرایان، همچون اپیکوریان (لذتگرایان باستان)، سعادت را همچون زندگی توأم با لذت فراوان و آلام اندک تفسیر کردهاند. به نظر آنان، وجه مشترک همه خیرهای ذاتی اصیل، لذت است. با این حال، لذتگرایان یا باید معنای لذت را وسعت بخشند تا حس موفقیت و عزّت نفس و انجام فعل بر حسب تکلیف را هم شامل شود که در این صورت، فرق میان لذت و خیر، تفاوت در لفظ خواهد بود، یا آنکه باید لذت را در معنای اصطلاحی آن استعمال کنند که در این صورت، تبیین آنان ناقص خواهد بود؛ زیرا توجیهگر موارد فوق نمیتواند باشد
فلاسفه تحلیلی بر اساس کاربرد عرفِ زبان معتقدند که «خوب» را نمیتوان بر وفق هیچ خصیصه طبیعی واحد یا متکثری تعریف کرد. ازاینرو، تلاش برای یافتن خیر غایی مشترک میان همه تجارب خوب، محکوم به شکست است؛ زیرا «خوب» در ساحتها و بافتهای گوناگون، با موضوعات و خصائص متفاوت استعمال میشوند. به نظر میرسد، در فرض مزبور مفهوم «خوب» باید مشترک لفظی باشد. در حالی که، چنین نیست؛ یعنی ما از واژه «خوب» معانی متعدد دریافت نمیکنیم، بلکه «خوب» یک معنا بیشتر ندارد و آن عبارت است از: تلائم میان دو شئ، خواه این دو «ذات و صفات» باشند، خواه «فعل و غایت»، خواه «فاعل و فعل»
نفی خیر غایی مشترک در فلسفه تحلیلی، گاه با واژه «مطلوبیتهای متمایز» بیان میشود. برخی فلاسفه تحلیلی، همچون دیویی با پذیرش نسبیت فرهنگی، بر این باورند که «مطلوبیت» در بافتهای گوناگون فرهنگی و تاریخی «متمایز» است؛ چیزی که در یک تاریخ و فرهنگ مطلوب است، ممکن است در فرهنگ یا تاریخ دیگر نامطلوب باشد. از اینرو، مفهوم خیر غایی یعنی سعادت، برساختهای است که میتواند برای غنای شخصیتی انسان در حوزه فردی و پیشرفت اجتماعی، مانع راه باشد؛ زیرا بهطور ضمنی شکلپذیری طبیعت بشری را انکار میکند. دیویی حتی تمایز میان خیر ذاتی و خیر غیرذاتی را انکار میکند
به نظر میرسد، فهم معنای مطلوبیت و عدم مطلوبیت، غیر از تشخیص مصادیق آن دو میباشد. مطلوبیت ارزش و خیر، نسبی نیست، بلکه از تلائم یا رابطه واقعی میان دو شیء حکایت دارد. اما اینکه این دو شیء، چه چیزی باید باشند، ممکن است توافق جمعی بر آن حاصل نشود. با این حال، بیتردید هر شیء با غایت خود، دارای رابطهای واقعی است. اما نسبت به سایر غایات، دارای رابطهای امکانی است؛ یعنی فرض تطابق یا عدم تطابق دارد. از اینرو، مطلوب دانستن چیزی، با نظر به غایت مخصوص خویش، هیچ تنافی با نامطلوب خواندن آن چیز، در قیاس با غایتی دیگر ندارد
سعادت یا خیر اعلا از نظر فیلسوفان سیاسی کلاسیک، اهمیت بسزایی برای ارزیابی انواع خیرها و اولویتبندی آن داشت؛ زیرا آنان برای انسان، طبیعتی واحد، مشترک و معطوف به غایتی خاص قائل بودند. این در حالی است که، انکار طبیعت واحد انسانی، نفی وجود غایت مشترک و نیز تبیین سعادت به عنوان انتخاب شخصی، از سوی فیلسوفان دوران مدرن و معاصر، قدرت ارزیابی و اولویتبندی انواع خیرها را از آنان سلب نموده است؛ زیرا با چنین مفروضاتی، انتخاب میان انواع خیرهای ناسازگار کاملاً خودسرانه بوده و هیچ معیاری برای ترجیحات و انتخابات وجود نخواهد داشت. معیارهای فایدهگرایانه جرمی بنتهام؛ یعنی «لذات بیشینه برای بیشترین افراد» نیز به جهت کمّی بودن از یکسو، و مقایسهناپذیری بسیاری از لذات از سوی دیگر، فاقد اعتبارند. شاید تعبیر جان استوارت میل در اینباره، تعبیری جالب باشد. وی میگوید: که «تنها به موجب معیارهای بنتهام، یک انسان پست فطرت خرسند، احتمالاً بهتر از یک سقراط ناخرسند است.»
«سعادت» از منظر اخلاق، فضیلتِ دینی اعم از سعادت دنیوی و اخروی است. در این نوع اخلاق، فاعل از طریق عمل به فضایل اخلاقی، علاوه بر سعادت دنیوی، به سعادت اخروی نیز دست مییابد. هرچند در تأمین سعادت اخروی، نیّت و انگیزه الهی عامل از اهمیت ویژهای برخوردار است
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله هوش هیجانی، پیشینه و رویکردها از نگاه دین و روانشناسی با pdf دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله هوش هیجانی، پیشینه و رویکردها از نگاه دین و روانشناسی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
تعریف هوش
سؤالهای اساسی مربوط به هوش
تقسیمات هوش
هوش هیجانی14
تعریف هوش هیجانی
مؤلفههای هوش هیجانی
اهمیت و فایده هوش هیجانی
حیطههای کاربرد هوش هیجانی
هوش هیجانی و ارتباطات
هوش هیجانی و خانواده
هوش هیجانی و سلامت
هوش هیجانی، موفقیت شغلی، مدیریت و پیشرفت سازمانی
هوش هیجانی و آموزش
تاریخچه و دیدگاههای هوش هیجانی
مقایسه هوش هیجانی و هوش شناختی
سنجش هوش هیجانی
بحث، تحلیل و نتیجهگیری
الف ـ هوش هیجانی در روانشناسی
ب. هوش هیجانی در اسلام
منابع
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق
استیو، هین، هوش هیجانی برای همه، ترجمه رویا کوچک انتظار و مژگان موسوی شوشتری، تهران، تجسم خلاق، 1384
افروز، غلامعلی و کامبیز کامکاری، مبانی روانشناختی هوش و خلاقیت؛ تاریخچه، نظریهها و رویکردها، تهران، دانشگاه تهران، 1387
آمدی تمیمی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، موسسه اعلمی مطبوعات، 1407ق
برادبری، تراویس و جین گریوز، آزمون هوش هیجانی، ترجمه مهدی گنجی، تهران، ساوالان، 1384
ـــــ، هوش هیجانی(مهارتها و آزمونها)، ترجمه مهدی گنجی، تهران، ساوالان، 1384
ـــــ، EQ چیست و چرا مهم تر از IQ است، ترجمه هادی ابراهیمی، تهران، نسل نو اندیش، 1387
جعفری، اباذر، مفهوم عقل در کتاب العقل و الجهل اصول کافی با تاکید بر شرح ملاصدرا، پایاننامه کارشناسی ارشد، الهیات و معارف، موسسه امام حمینی(ره)، 80 – 1379
حسینی، سیدحسین، رسالت عقل از دیدگاه قرآن، پایاننامه کارشناسی ارشد، الهیات و معارف اسلامی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1379
الدر، هری، چگونه هوش خود را افزایش دهید؟، ترجمه فرشاد نجفیپور، تهران، نسل نواندیش، 1382
رمضانی، ولیاله و محمدحسین عبدالهی، «بررسی ارتباط هوش هیجانی با بروز و مهار خشم در دانشجویان»، فصلنامه روانشناسی، ش 37، بهار 1385، ص 84-66
سانتراک، جان دبلیو، زمینه روانشناسی، ترجمه مهرداد فیروزبخت، چ دوم، تهران، رسا، 1385
سلامی، محسن، رابطه عقل و قلب در قرآن، پایاننامه کارشناسی ارشد، الهیات و معارف، موسسه آموزشی و پژوهشی حمینی(ره)، 1378
سیاروچی، ژوزف و همکاران، هوش عاطفی در زندگی روزمره، ترجمه اصغر نوری و حبیبالله نصیری، چ دوم، اصفهان، نشر نوشته، 1384
شیخ الاسلامی، سیدحسین، گفتار امیرالمومنین(ترجمه غررالحکم)، چ چهارم، قم، انصاریان، 1378
الصالح، صبحی، نهج البلاغه، بیروت، بی نا، 1387ق
طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، بیروت، موسسه اعلمی مطبوعات، 1417ق
عبدی، حمزه، «هوش هیجانی»، حدیث زندگی، ش 7، مهر و آبان 1381، ص 71-66
عزیزی، عباس، نهج البلاغه موضوعی، تهران، صلاه، 1380
فاطمی، سیدمحسن، هوش هیجانی، تهران، سارگل، 1385
قمی، شیخعباس، سفینه البحار، تهران، اسوه، 1416 ق
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه و شرح محمدباقر کمره ای، تهران، اسوه، 1372
گلمن، دانیل، هوش هیجانی، ترجمه نسرین پارسا، تهران، رشد، 1380
گیتونی، منصف و وست ایوبری، هویت و هوش هیجانی، ترجمه پریچهر بهکیش (طوبی)، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1385
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، موسسه وفاء، 1403ق
محمدعلیزاده، محمدرضا، نقش عقل در اجتهاد، پایاننامه کارشناسی ارشد، الهیات و معارف، موسسه آموزشی و پژوهشی امام حمینی(ره)، 1378
محمدی ریشهری، محمد، خردگرایی در قرآن و حدیث، ترجمه مهدی مهریزی، قم، دارالحدیث، 1378
ـــــ، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ترجمه عبدالهادی مسعودی، قم، دارالحدیث، 1379
ـــــ، منتخب میزان الحکمه، چ سوم، قم، دارالحدیث، 1381
ـــــ، میزان الحکمه با ترجمه فارسی، ترجمه حمیدرضا شفیعی، ویرایش دوم، چ هشتم، قم، دارالحدیث، 1386
ـــــ، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1375
موحد، فریناز، بررسی تطبیقی عقل و هوش در قلمرو روانشناسی و تعلیم و تربیت، پایاننامه کارشناسی ارشد، روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران، 75- 1374
موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، 1364
مهدیزاده، حسین، بررسی جایگاه عقل در تربیت از دیدگاه امام موسی کاظم(ع) در روایت هشام بن حکم، پایاننامه کارشناسی ارشد، علوم تربیتی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام حمینی(ره)، 1377
میردریکوندی، رحیم، مقایسه هوش، هوش هیجانی و عقل از دیدگاه روانشناسی و منابع اسلامی وساخت مقیاس سنجش عقل، پایاننامه دکتری، روانشناسی تربیتی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،
ناصری، اسماعیل، بررسی مفهوم و مولفههای هوش معنوی و ساخت ابزاری برای سنجش آن در بین دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی در سال 87-1386، پایاننامه دکتری، روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، 1387
نجفی، هادی، موسوعه احادیث اهل بیت(ع)، بیروت، دار احیا التراث العربی، 1423 ق
نوریان، مهدی، «هوش هیجانی»، اصلاح و تربیت، ش 108، بهمن1382، ص 12-9 و ش 109، اسفند،ص 24-20
تاریخچه هوش هیجانی، ارائه شده در سایت: www.Parsei.Com/history.htm ، 1385
هوش هیجانی را بشناسیم، ارائه شده در سایت: www.E-Hoom.com/Magazine ، 1385
هوش عاطفی، ارائه شده در سایت: www.Imi.ir/tadbir/tadbir-166 ، 1385
هوش هیجانی و هوش عمومی، ارائه شده در سایت: www.parsei.com/passage.htm ، 1386
شریفی، پرویز، هیجان در ذهن، ارائه شده در سایت: www.magiran.com/npview.aspID=1076610 ،
علم الهدایی، سیدحسن، هوش هیجانی و زندگی خانوادگی، ارائه شده در سایت: www.Iranhealers.com ، 1385
Aggarwal, J. C., Essential of Educational Psychology, New Delhi, Vikas Publishing House PVT LTD,
Atkinson, L. et al., Introduction to Psychology, USA, Harcourt Brace Jovanovich Publishers (HBJ),
Ciarrochi, J. et al., Emotional Intelligence in everyday life, New York, Psychology Press,
Colman, M. A., A Dictionary of Psychology, UK & USA, Oxford University Press,
Corsini, J. R., The Dictionary of Psychology, UK and USA, Taylor & Francis Group,
Gardner, H., The mind’s New Science A History of the Cognitive Revolution, New York, Basic Books, INC. Publishers,
_____, Are there additional intelligence The case of naturalistic, spiritual and existential intelligence, NewYork, Upper Saddle River, NJ: Prentice – Hall,
Goleman, D., Emotional Intelligence why it can matter more than IQ, London, Bloomsbury Publishing PLC,
Hornby, A. et al., Oxford advanced learner’s dictionary of Current English, 7th edition, London, Oxford University press,
Reber, A. & E. Reber, The Penguin Dictionary of Psychology, Third edition, London, Penguin Books,
Reber, S. et al., The Penguin Dictionary of Psychology, Third edition, London & NewYork, Penguin Books,
Reber, S. A., Dictionary of Psychology, Tehran, Roshd press,
Strenberg, R., Wisdom its Nature, Origins, and Development, New York, Combridge University Press,
هدف مقاله حاضر این است که با رویکردی علمی – دینی و به روش نظری، هوش هیجانی را از نگاه روانشناسی و اسلام، بررسی و مطالعه کند. برای فهم بهتر و غنای بیشتر بحث ابتدا هوش شناختی، تاریخچه و انواع آن مطرح و سپس به روش توصیفی – تحلیلی هوش هیجانی، به صورت مفصل بررسی شده است. در ادامه به مقایسه هوش هیجانی و هوش شناختی و شیوههای سنجش و اندازهگیری هوش هیجانی پرداخته میشود. در بخش پایانی، درباره رویکردهای هوش هیجانی از دیدگاه روانشناسی و اسلام به روش تحلیل متون دینی و استنباط عقلی، بحث و بررسی، صورت گرفته است. نتیجه نهایی این است که حتی اگر بپذیریم که هوش هیجانی در روانشناسی، موضوع تازهای است، از دیدگاه اسلام چیز جدیدی شمرده نمیشود و زیرمجموعهای از عقل و احکام آن است.
کلید واژهها: هوش، هیجان، هوش هیجانی، عقل
همه علوم انسانی اجتماعی، از جمله علم روانشناسی دو نوع تاریخچه دارند: تاریخچه واقعی و حقیقی و تاریخچه رسمی و تدوینی. تاریخچه واقعی همه علوم انسانی، به ویژه علم روانشناسی به آغاز خلقت، یعنی همان زمانی که اولین و دومین انسان، یعنی حضرت آدم و حوّا توسط آفریدگار خلق شدند، برمیگردد. اما تاریخچه رسمی و تدوینی هر علمی به تاریخ خاص و سرزمین معینی برمیگردد
امروزه وقتی واژه تاریخچه را به کار میبرند مراد تاریخچه رسمی و تدوینی است؛ یعنی زمانی که اصول و مبانی یک علم استخراج، فصلبندی و تدوین شده و به صورت رسمی و مستقل به جهان عرضه گردیده است. به این اعتبار، علم روانشناسی علمی نسبتاً جوان است که تاریخ تأسیس آن به سال 1879م و خاستگاه آن به غرب از جمله آلمان برمیگردد، چون بر اساس منابع معتبر، اولین آزمایشگاه روانشناسی در این تاریخ و در شهر لایپزیک آلمان توسط دانشمندی به نام ویلهلم وونت1 تأسیس شد و روانشناسی که تا این زمان با عنوان «علم النفس» بخشی از فلسفه شمرده میشد، به صورت علمی رسمی و مستقل درآمد. امروزه این روانشناس در بین روانشناسان به عنوان پدر علم روانشناسی و مؤسس مکتب ساختگرایی شناخته میشود
تاریخ آغاز مطالعات مربوط به هوش تقریباً با تاریخ استقلال علم روانشناسی همزاد است. در این زمینه میتوان به تحقیقات گالتون2 در1869 و 1883م اشاره کرد. اما اگر مبنای شروع تحقیقات مربوط به هوش را مطالعات اسکیرول3 (1838م) و یا حتی تاریخ ساخت اولین آزمون هوش (1800م) قرار داده شود، تاریخ آغاز این مطالعات به قبل از استقلال و رسمیت یافتن علم روانشناسی برمیگردد
واژه هوش بر خلاف ظاهر سادهاش، پیچیدگی مفهومی خاصی دارد و از همین رو تعریف واحدی از هوش در علم روانشناسی وجود ندارد و روانشناسان هر کدام بر اساس دیدگاه خود تعریف متفاوتی را از آن ارائه کردهاند. در حقیقت میتوان گفت که به تعداد محققانی که در مورد هوش مطالعه کردهاند، تعریف برای هوش ارائه شده است
جی سی آگاروال4 در کتاب اصول روانشناسی تربیتی، تعریفهای هوش را در یک طبقهبندی چهار گروهی به نمایش میگذارد. وی میگوید که میتوان تعریفهای متنوع هوش را دست کم در چهار گروه مشخص، دستهبندی کرد
گروه اول، بر سازگاری فرد با همه محیطش یا جنبههای محدود و معیّن آن تأکید میورزد. طبق این گروه، هوش یک سازگاری ذهنی عمومی با مسائل و موقعیتهای جدید زندگی به حساب میآید
گروه دوم از تعاریف هوش، بر قدرت یادگیری اصرار میورزد و هوش را برابر با قدرت یادگیری میداند. بنابراین، هر چه هوش فرد بیشتر باشد، راحتتر و گستردهتر یاد میگیرد و حوزه تجربه و فعالیت وی نیز بزرگتر میشود
گروه سوم این تعریفها بر این عقیده است که هوش، توانایی انجام تفکر انتزاعی و ادامه آن است. این تعریف به کاربرد مؤثر ایدهها و کارآیی در رابطه برقرار کردن با نمادها، به ویژه نمادهای کلامی و عددی اشاره دارد
گروه چهارم این تعریفها، به تعریفهای عملیاتی بر میگردد؛ یعنی هوش همان نمرهای است که فرد از آزمون اجرا شده به دست میآورد
تعریفهای مبتنی بر این دستهبندی با هم قابل جمع بوده و از خیلی جهات با هم همپوشی دارند. از تحلیل اجمالی تعریفهای بالا میتوان به این تعریف کلی رسید: “هوش قدرت درک روابط بین پدیدههاست.” چون هم در قدرت یادگیری، هم در قدرت سازگاری با محیط، هم در قدرت تفکر انتزاعی و هم در تعریفهای عملیاتی هوش یک محور مشترک وجود دارد که همان قدرت درک روابط بین پدیدههاست
در مورد هوش چند اختلاف نظر دیرینه و اساسی وجود دارد
1 آیا هوش، امری محیطی است یا وراثتی؟ به عبارت دیگر، آیا هوش محصول تربیت است یا طبیعت؟
2 آیا هوش، امری کیفی و محتوایی است یا کمّی و یا کیفی قابل تبدیل به کمّی؟
3 آیا هوش، استعدادی واحد و تک عاملی است یا چند عاملی؟ و اگر چند عاملی است آیا این عوامل با هم مرتبطاند یا عواملی مستقل به حساب میآیند؟
نوع جواب به این پرسشها ثمرات عملی دارد. به طور مثال، اگر هوش امری وراثتی باشد، تلاش برای تقویت یا تضعیف آن بینتیجه است و اگر محیطی باشد باید به فکر افزایش و تقویت آن بود. همچنین اگر هوش، امری کیفی باشد ساخت و اجرای آزمون بیمعنا خواهد بود، اما اگر کمّی یا کیفی قابل تبدیل به کمّی باشد باید برای سنجش و اندازهگیری علمی آن، ساخت آزمون را در دستور کار قرار داد. علاوه بر این، اگر هوش، استعداد واحد باشد، تقسیمبندی و تنویع آن، کاری بیهوده بوده و در غیر این صورت باید به بحث تقسیمبندی و انواع هوش توجه کرد
با توجه به اینکه عدهای از روانشناسان هوش را کمّی یا کیفی قابل تبدیل به کمّی میدانند، در ادامه به مهمترین انواع هوش از دیدگاه این روانشناسان پرداخته میشود
با بررسی دقیق روند تاریخی هوش، به این نتیجه میرسیم که روانشناسان تقسیمبندیهای متفاوتی از هوش ارائه دادهاند. در زیر به تقسیمات و انواع مهم هوش اشاره میشود
1 انواع هوش از دیدگاه ثرندایک5 (انتزاعی، مکانیکی و اجتماعی)
2 انواع هوش از دیدگاه چارلز اسپیرمن6 (عمومی و اختصاصی(
3 انواع هوش از دیدگاه بینه و وکسلر7 (هوش کلامی و غیر کلامی(
4 هوش هفت عاملی (هفت نوع هوش) ترستون،
5 انواع هوش از دیدگاه گیلفورد9 (120 نوع(
6 الگوی سلسله مراتبی ورنون10 (هوش کلی، هوش عملی و هوش کلامی- آموزشی)،
7 هوش سیال و هوش متبلور کتل،
8 انواع هوش از دیدگاه استرنبرگ12(کلامی، کاربردی و اجتماعی)،
9 انواع هوش از دیدگاه هوارد گاردنر13(زبانی، موسیقایی، منطقی- ریاضی، فضایی، بدنی-جنبشی، درونفردی، میانفردی، و ;.)،
10 هوش اخلاقی،
11 هوش معنوی،
12 هوش مصنوعی،
13 هوش هیجانی،
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله بررسی جامع مفهوم عدالت از دیدگاه اسلام با pdf دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله بررسی جامع مفهوم عدالت از دیدگاه اسلام با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
قلمرو بحث
مفهوم جامع عدالت
عدالت به حمل اولی ذاتی
عدالت به حمل شایع صناعی
اصول عدالت شکلی
اصول عدالت صیانتی
اصول عدالت کیفری
اصول عدالت توزیعی
منابع
ـ شریف رضی، نهج البلاغه، کتاب 53، تصحیح صبحی صالح، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، 1967
ـ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، تهران، مکتبهالصدوق، 1379 ق
ـ طباطبائی حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروه الوثقی، نجف، مطبعه الآداب، ط.الرابعه، 1391ق
ـ طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ط.الثانیه، 1974
ـ طوسی، محمدبن الحسن، تفسیر تبیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1969 ق
ـ کلینی، محمدبن یعقوب، الاصول من الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ط.الثالثه، ج الثانی
ـ ملّا صدرا، منطق نوین، ترجمه و شرح دکتر عبدالمحسن مشکوهالدینی، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 1360
ـ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، تصحیح محمد کلانتر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ط.الرابعه، بیتا
-Andrew Levine, Engaging Political Philosophy, From Hobbes to Rawls, Oxford, Blackwell Publishers,
-Aristotle, ‘Politics’, in Jonathan Barnes (ed.), The Complete Works of Aristotle, The Revised Oxford Translation, Vol. 2, Princeton: Princeton University Press, 1984, Book III, 1980a
-David D. Raphael, Concepts of Justice, Oxford, Oxford University Press,
-David D. Raphael, Justice and Liberty, London, TheAthlone Press,
-David Miller, Social Justice, Oxford, Oxford University Press,
-Guillermo O’Donnell, ‘Why the Rule of Law Matters’, Journal of Democracy, Vol. 15, No. 4 Oct.,
-Hans Kelsen, What is justice Justice, Law, and Politics in the Mirror of Science, Berkeley and Los Angeles: University of California Press,
-James P. Sterba, ‘Recent Work on Alternative Conceptions of Justice’, American Philosophical Quarterly, Vol. 23, No. 1 Jan.,
-Marx and Engels, Selected Works in one volume, New York
-Plato, ‘On Justice’, in John Cooper and D. S. Hutchinson (eds.), Plato, Complete Works, Campidge, Hackett Publishing Company,
-R. M. Hare, ‘Justice and Equality’, in J. Arthur and W. Shaw (eds.), Justice and Economic Distribution, Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall,
-Ronald Dworkin, ‘Comment of Narveson: In Defense of Equality’, Social Philosophy and Policy, Vol. 1, Issue 1, Autumn
برقراری عدالت در جامعه اسلامی، که شامل امنیت و رفاه اساسی نیز میشود، در کنار رشد اقتصادی جامعه اسلامی و تأمین زمینههای رشد معنوی برای آحاد شهروندان، وظیفهای کلیدی برای دولت اسلامی میباشد. هرچند بحث عدالت، در جامعه اسلامی، از جمله بحث های رایج است، اما تاکنون در زمینه مفهوم روشن و اصول عدالت، کمتر تحقیق جامعی صورت گرفته است
قلمرو کاوش مقاله حاضر، محدود به چیستی و ماهیت عدالت در میان انسانها و برشمردن اصول عدالت از منظر قرآن و سنت میباشد. بدینمنظور، عدالت به حمل اولیذاتی و به حمل شایعصناعی تعریف میشود. جزء مشترک همه مصادیق عدالت، جانبنداری و حکومت قانون است. علاوه بر این، انوع عدالت، یعنی عدالت صیانتی، کیفری و توزیعی، دارای جزیی اختصاصی نیز میباشد که آن را از سایر انواع آن متمایز مینماید. این مقاله به شرح و شمارش اصول این سه نوع عدالت میپردازد
کلید واژهها: عدالت، عدالت شکلی، عدالت محتوایی، رقابت سیاسی، تأمیناجتماعی، حکومت قانون
بی تردید، برقراری عدالت در جامعه اسلامی (که بنابر تعریف این مقاله شامل امنیت و رفاه اساسی نیز میشود)، در کنار رشد اقتصادی جامعه اسلامی و تأمین زمینههای رشد معنوی برای آحاد شهروندان، وظیفهای کلیدی برای دولت اسلامی میباشد. این نکته، ما را به تأمل درباره عدالت وا میدارد، مفهوم و اصول آن را مورد بررسی قرار دهیم، زیرا به رغم اینکه سخن از ارزش و اهمیت والای عدالت و جایداشتن آن در رأس وظایف دولت دینی، سکه رایج جامعه اسلامی است، تاکنون در زمینه روشننمودن مفهوم و اصول عدالت، کمتر تحقیق جامعی صورت گرفته است. نخستین گام در جهت تحقق عدالت در جامعه اسلامی این است که روشن شود تکالیفی را که عدالت به عهده دولت دینی مینهد، کداماند. مقاله حاضر به منظور بررسی جامع مفهوم عدالت و بیان اصول آن، که باید راهنمای تمامی اقدامات سیاسی ـ اجتماعی در یک جامعه دینی باشند، نگاشته شده است. اصول عدالت باید در موارد ذیل بر تصمیمگیریها حاکم باشد: تدوین قانون اساسی، تعیین سیاستهای کلی، تصویب قوانین عادی و انتخاب کارگزاران حکومتی
هر نظریه عدالت باید عدالت را از چند جنبه مورد کاوش قرار دهد. این جنبهها عبارتاند از: چرایی یا ضرورت، چیستی یا ماهیت، کجایی یا مرتبت و چگونگی یا وسیلت. چنانچه بخواهیم بررسی جنبههای گوناگون ضروری برای نظریهپردازی عدالت را در چند پرسش خلاصه نماییم، مجموعه سؤالات ذیل، مناسب به نظر میرسند
(1) آیا ضرورتی در توسل به مفهوم و اصول عدالت برای سازماندهی زندگی اجتماعی وجود دارد؟
(2) مفهوم عدالت چیست و اصول آن کداماند؟
(3) جایگاه عدالت در میان سلسله ارزشهای اخلاقی اجتماعی و فردی کجاست؟
(4) چگونه میتوان اصول عدالت را در جامعه پیاده نمود؟
این مقاله، نه در صدد ارائه یک نظریه عدالت، که در پی بررسی مفهوم و اصول عدالت از راه پاسخگویی به پرسش دوم میباشد. قلمرو کاوش این نوشته، محدود به چیستی و ماهیت و عدالت در میان انسانها میباشد. هدف از نگارش این مقاله این است که به صورتی روشن و جامع، مفهوم عدالت را شرح داده و اصول آن را بیان نماید
این نوشته به بررسی مفهومسازی کتاب و سنت در زمینهی عدالت اختصاص دارد. توضیح اینکه، اختلاف نظر بر سر تعریف عدالت، آن قدر گسترده و عمیق است که برخی از پژوهشگران، اینگونه اظهار نظر کردهاند: درحالی که آرمان عدالت شناخته شده است، معنا و مفهوم عدالت، پیچیده و دارای عناصری میباشد. به همین دلیل است که نمیتوان تعریفی از عدالت به طور مطلق ارائه داد. آنچه قابل ارائه است، منحصر در توضیح مفهوم عدالت در نظر این یا آن متفکر و یا این یا آن مکتب میباشد. به نظر میرسد، هر نظریه عدالت دارای یک آرمان نهایی سیاسی است که بر پایه آن، مفهوم عدالت تعیین میشود. در هر مکتب، یک ارزش اخلاقی وجود دارد که در درجهبندی ارزشها در بالای فهرست جای میگیرد و در واقع، هدف نهایی برای سایر ارزشها میباشد. پس از تعیین هدف نهایی یک مکتب، رسم بر آن است که واژه جذاب «عدالت» برای توصیف نظم اجتماعی و ترتیبات سیاسی معینی، که هدف مورد نظر را عملی میسازد، به کار گرفته شود. به این دلیل است که برخی، عدالت را به حق برخورداری از مالکیت خصوصی، برخی دیگر به دستهای از آزادیهای برابر، برابری فرصتها و تأمین رفاه اساسی تعریف میکنند. تعریف عدالت به حق برابری خودسازی و رشد فضایل انسانی نیز از دیگر تعاریفی است که از سوی صاحبنظران مطرح گردیده است
بررسی جامع مفهوم عدالت, تنها از راه شرح معنای عدالت به حمل اولی ذاتی و نیز به حمل شایع صناعی امکانپذیر است. غفلت از هر یک از این دو نوع حمل و یا تمییزندادن میان این دو، میتواند موجب سردر گمی در بحث شود. برای درک درست مفهوم عدالت، نخست باید بدانیم به هنگام کاربرد واژه عدالت، چه معنایی را در ذهن خود تصور میکنیم (حمل اولیذاتی). سپس باید بررسی نمود، چه افعال یا وضعیتهایی را میتوان، یا باید به عنوان مصادیق معنایی که از عدالت تصور میکنیم، قرار داد (حمل شایعصناعی)
پیش از بررسی معنای عدالت، خواه به حمل اولیذاتی و خواه به حمل شایعصناعی، بجاست رابطه واژه «عدل» را با واژه «عادل» روشن نماییم. به نظر میرسد این صفتِ عادل است که باید بر حسب مفهوم عدل یا عدالت تعریف شود و نه برعکس. این دیدگاه در نقطه مقابل دیدگاه افلاطون (427 تا 347 پیش از میلاد) قرار دارد که به هیچ وجه ملاک مستقلی را برای ارزیابی عمل عدالت به دست نمیدهد. به جای ارائه ملاک عدالت یک عمل، افلاطون فرد عادل را تعریف میکند و آنگاه اینگونه مطرح میکند: هر چه فرد عادل انجام دهد، عدالت خواهد بود. عمل فرد عادل، یعنی کسی که احساساتش تحت کنترل عقلش قرار گرفته است، تعیین میکند چه کاری عدالت میباشد. موضوع مستقیم و مستقل واژه «عدل» یا «عدالت»، فعل یا وضعیتی معین است؛ مثلاً، گفته میشود: عدالت عبارت است از «فعل» رعایت حقوق دیگران و یا اینکه گفته میشود: برقراری «وضعیت» برابری میان افراد، عین عدالت است. آنگاه، واژه «عادل» یا «عادلانه» برای توصیف فرد، قانون، حکومت (و ارکان حکومتی) و جامعه به کار گرفته میشود؛ برای مثال، گفته میشود: فلان فرد، عادل است و یا فلان قانون، عادلانه میباشد
به عبارت دیگر، برای بررسی مفهوم عدالت، باید در آغاز، «فعل»ها یا «وضعیت»هایی را که موصوف به عدل میشوند تعیین نمود. سپس بر حسب مفهوم عدل، فرد عادل، قانون عادلانه، حکومت عادل و جامعه عادل را تعریف نمود؛
(1) «فرد عادل» یعنی: انجامدهنده مجموعه افعال عدل، و یا برقرارکننده وضعیت عدالت؛
(2) «قانون عادلانه» یعنی: قانونی که فعل عدل را تجویز مینماید و یا از وضعیت عدالت حمایت میکند؛
(3) «حکومت عادل» یعنی: حکومتی که سازمانهای آن انجامدهنده مجموعه افعال عدل و یا برقرارکننده وضعیت عدالت در جامعه باشند؛
(4) «جامعه عادل» یعنی: جامعهای که در آن، افعال عدل رواج داشته باشد و یا وضعیت عدالت در آن تثبیت شده باشد
در تمامی مواردِ کاربرد واژه «عادل» و «عادلانه»، نکته کلیدی، فهم دقیق «کار» یا «وضعیت» عدل است. در ذیل، با لحاظ نکته یادشده، به ترتیب، عدالت به حمل اولی ذاتی و حملشایع صناعی, مورد تعریف و شرح قرار خواهد گرفت
به منظور تعریف عدالت به حمل اولی ذاتی و اینکه واژه «عدالت» به چه معنا میباشد (صرف نظر از اینکه مصادیق آن کداماند)، نخست باید سرشت مفهوم عدالت را مورد توجه قرار داد. عدالت یک مفهوم ارزشی ـ نه یک مفهوم گزارشی ـ میباشد. همچنین، عدالت بار ارزشی مثبت و تأییدکننده را به موضوعش منتقل میکند؛ بنابراین، عدالت یک مفهوم ارزشی مثبت است. عدالت، به عنوان یک مفهوم ارزشی، گاهی دارای معنایی عام میباشد و گاهی دارای معنایی خاص. از اینرو، به حمل اولی ذاتی، با دو مفهوم برای عدالت روبهرو هستیم: 1 عدالت به عنوان یک مفهوم ارزشی مثبت عام. و 2 عدالت به عنوان یک مفهوم ارزشی مثبت خاص
عدالت به عنوان یک مفهوم ارزشی مثبت عام، هم برای ارزشگذاری روی کاری که تنها مربوط به انجامدهنده آن میشود، هم برای ارزشگذاری روی کاری که در رابطه انسان و خدای متعال تحقق پیدا میکند و هم برای ارزشگذاری روی کاری که در روابط اجتماعی انسانها با یکدیگر به وجود میآید، به کار میرود. در این استعمال، عدالت با درستکاری و تقوا مترادف است. در میان فقهای امامیه، در تعریف عدالتْ دو رویکرد متفاوت یافت میشود که در مورد هر دو، ادعای شهرتفتوایی شده است. این دو تعریف، منعکسکننده تمامی فتاوای فقهی امامیه درباره مفهوم عدالت میباشد: عدالت به حمل اولی ذاتی و به عنوان یک مفهوم ارزشی مثبت عام، عبارت است از
1 «صفتی» راسخ در نفس که به موجب آن، فردِ دارای آن صفت، تمامی کارهای درست را انجام و از تمامی کارهای نادرست پرهیز مینماید؛ و بنابر تعریفی دیگر، عبارت است از
2 «ترک» گناهان کبیره
در هر دو صورت، عدالت یک مفهوم ارزشی مثبت عام بوده و به معنای «درستکاری» یا «صفت وادارکننده به درستکاری» است؛ به دیگر سخن، به موجب اصطلاح فقهی، عدالتْ با واژه «تقوا» مترادف است و چنانچه در یک تعریف شرحاللفظی بخواهیم عدالت را توضیح دهیم، باید بگوییم: عدالت یعنی «درست و الزامی»؛ و فرد عادل یعنی فردی که تمامی کارهای درست و الزامی را انجام داده و تمامی کارهای نادرست و ضروریالترک را ترک میکند؛ به عبارت دیگر، فرد عادل یعنی رعایتکننده تمامی تکالیف الزامی. در رویکرد فقهی، پس از تعریف عدالت، باید فهرستی از کارهای واجب و حرام را تهیه نمود تا با رعایت تمامی آنها، عنوان «درستکاری» و «پرهیزگاری» تحقق یابد
به نظر میرسد، هر چند اصطلاح فقهی درباره عدالت، دارای مستنداتی در احادیث شریف میباشد، اما نباید تعریف عدالت به رعایت تقوا و پرهیزگاری، ما را از تأمل روی عدالت به عنوان یک مفهوم ارزشی خاص، که در قرآن کریم و بسیاری از احادیث شریف ارائه شده است، باز دارد. با مروری بر موارد کاربرد واژگانی همچون «جور»، «ظلم»، «بغی»، «عدل»، و «قسط» در قرآن کریم، میتوان با اطمینانْ اظهار نظر کرد که قرآن کریم (و نیز بسیاری از احادیث شریف)، عدالت را به معنای یک واژه ارزشی خاص، که در روابط اجتماعی انسانها معنا پیدا کرده و تکلیفی معین را بیان نموده است، به کار برده
بنابراین، عدالت به حمل اولی ذاتی و به عنوان یک مفهوم ارزشی مثبت خاص، عبارت است از: درست یا خوب، الزامی، قراردارنده در رابطه با فرد یا افرادی معین، اعطاکننده یک سود یا زحمت و یا درد به آن فرد یا افراد معین، اجبارپذیر و قابل پیگیری توسط آن فرد یا افراد معین در صورت کوتاهی فرد مکلف در انجام عمل درست یا برقراری وضعیت خوب
به دیگر سخن، به هنگام توصیف یک فعل و یا وضعیت به عدالت، واژه «عدالت»، به عنوان یک مفهوم ارزشی خاص، عناصری را در خود جای میدهد که روی همرفته، فعل یا وضعیت مورد نظر را ارزشگذاری نموده و بر آن حمل میشوند. در ذیل، عناصر اخذشده در معنای عدالت به حمل اولی ذاتی، به طور جداگانه تبیین میشوند
1 فعل یا وضعیت موصوف به عدالت، «درست» یا «خوب» است. همچنانکه اشاره شد، عدالت یک واژه ارزشی است و درستبودن یک کار و یا خوببودن یک وضعیت را تأیید مینماید. هنگامی که عملی را به عدل توصیف میکنیم، منظورمان در وهله نخست، این است که عمل مزبور درست و بجاست، هرچند به شکل خاصی درست و بجاست. در قرآن کریم، واژگان «عدل» و «قسط» همواره با بار ارزشی مثبت و مطلوب به کار رفتهاند. گفتنی است، واژه دیگری که در احادیث شریف، همانند عدل و قسط با بار ارزشی مثبت به کار رفته است، واژه «انصاف» است. عدل، قسط و انصاف همگی معانی نزدیک به هم داشته و درستی و بجابودن یک فعل و یا وضعیت را میرسانند
2 درستی فعل یا وضعیت موصوف به عدالت، در حد «الزامی» است. واژه «عدل» تنها در جایی به کار میرود که آن کارِ درست، الزامی نیز باشد، از اینرو، کارهایی که درست و شایسته هستند، ولی انجام آنها الزامی نمیباشد، از دایره شمول مفهومی عدالت، خارج هستند؛ بنابراین، نمیتوان کارهای مستحبی، مانند اعطای صدقات مستحبی به محرومان را موضوع عدالت فرض نمود. عدالت بیان میکند، کدام کارها ضروری، واجب و تکلیفی الزامی برای افراد هستند. در تمامی مواردی که واژه «عدالت» برای توصیف یک فعل یا وضعیت به کار میرود، منظورْ انتقال معنای الزامی به آن فعل یا وضعیت میباشد. عدالت بایستنی است و باید آن را برقرار نمود. این ویژگی متمایزکننده عدالت از احسان میباشد؛ چه اینکه احسان، هنگامی که در کنار عدالت به کار رود، به تمامی کارهای خوبی که واجب و الزامی نیستند، اشاره دارد، در حالی که عدالت به کارهایی که واجب و الزامی هستند، مربوط میشود
3 فعل یا وضعیت موصوف به عدالت «در رابطه با فرد یا افرادی معین» از انسانها قرار دارد؛ از اینرو، کارهای واجب و الزامی که مربوط به تنظیم رابطه انسان با خود و یا با خداوند متعال میشوند، مانند ترک یأس از لطف خداوند متعال، ترک استعمال مواد مخدر در خفا، ترک استماع موسیقی مطرب در تنهایی و ترک صوم بدون تجاهر به آن، همگی از دایره شمول عدالت خارج هستند. عدالت تعیین میکند که انسان در رابطه با سایر انسانها چه تکالیف الزامیای دارد. آن دسته از کارهای درست و الزامی که در رابطه با سایر افراد (نه در رابطه با فرد یا افرادی معین) قرار دارند نیز از موضوع عدالت خارج خواهند بود؛ مانند تکلیف اطعام فقرا به عنوان کفاره. هرچند اطعام فقرا به عنوان کفاره، به مقتضای تقوا، واجب و الزامی است، اما به دلیل اینکه در رابطه با افراد معینی قرار نداشته و تعیین افراد دریافتکننده به اختیار خود پرداختکننده واگذار شده است، نمیتوان آن را به عنوان مصداقی از عدالت تلقی نمود. در این موارد، باید واژه عام «تقوا» را برای ارزشگذاری عمل مزبور به کار برد. بنابراین، تنها تکالیف الزامی افراد، که در رابطه با فرد یا افراد معینی از انسانها قرار میگیرند، مشمول واژه ارزشی خاص عدالت میشوند
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله نقد تاریخى در آثار تاریخ نگاران مسلمان با pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله نقد تاریخى در آثار تاریخ نگاران مسلمان با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
روش نقد تاریخى
مرحله نخست: نقد ظاهرى
مرحله دوم: نقد باطنى
نقد تاریخى نزد مسلمانان
1ـ جلوه هاى نقد ظاهرى در تاریخ نگارى اسلامى
1 ـ 1ـ نقد نویسندگان و راویان
2 ـ 1 ـ 1ـ گزینش و انتخاب
1 ـ 2ـ نقد منابع و مصادر
2ـ جلوه هاى نقد باطنى در تاریخ نگارى اسلامى
2 ـ 1ـ نقد اخبار و روایات
2 ـ 2ـ نقد نویسندگان و مورّخان
کتاب نامه
1 ابن اثیر جزرى، على بن محمد، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ق
2 ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، 1401 ق
3 ابن طقطقى، محمد بن على بن طباطبا، الفخرى فى الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، بیروت، دار صادر، ]بى تا[
4 ابن فندق، على بن زید بیهقى، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1361
5 ابن کثیر، عمادالدین اسماعیل، البدایه و النهایه، به کوشش احمد ابوملحم، بیروت، 1405 ق
6 ابوالفرج اصفهانى، على بن حسین، الاغانى، قاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومى، ]بى تا[
7 سخاوى، شمس الدین محمد، الاعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق
8 طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1967 م
9 عبدالحمید، صائب، علم التاریخ و مناهج المورخین، بیروت، الغدیر للدراسات و النشر، 1411 ق
10 مسعودى، على بن حسین، التنبیه و الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل صاوى، قم، نشر منابع الثقافه الاسلامیه، ]بى تا[
11 مسعودى، على بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق
12 مسکویه رازى، احمد بن محمد، تجارب الامم و تعاقب الهمم، تهران، 1366
13 یعقوبى، احمد بن اسحق، تاریخ الیعقوبى، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419 ق
تحقیق در تاریخ، نیازمند دست یابى به حقایق و واقعیت هاى تاریخى است، و این امر، مستلزم بررسى دقیق اطلاعات تاریخى موجود در منابع، اسناد و مدارک مى باشد. آن چه این بررسى را ممکن و محقق مى سازد، عملکرد انتقادى در برخورد با این اطلاعات است که از آن به عنوان نقد تاریخى یاد مى شود. نقد تاریخى بر اساس اصول و موازین خود، به دو مرحله نقد ظاهرى و نقد باطنى قابل تفکیک است که به هر دو مورد در تاریخ نگارى اسلامى توجه شده است. مورّخان مسلمان با بهره گیرى از شیوه هاى نقد تاریخى، کمابیش سعى نموده اند تا کتاب هاى تاریخى معتبر و ارزش مندى را ارائه کنند. از تاریخ نویسان ممتازى که در این زمینه، عملکرد بیشترى داشته اند مى توان مسعودى، مسکویه رازى، ابن اثیر و ابن خلدون را نام برد. با این حال در میان آثار تاریخى، کتاب هاى بسیارى وجود دارد که اخبار آن ها آمیخته با افسانه و اسطوره است و نیازمند نقد و پیرایش علمى اند
واژگان کلیدى: تاریخ نگارى اسلامى، نقد تاریخى، نقد ظاهرى، نقد باطنى، جرح و تعدیل، گزینش.
مواد شناخت تاریخى در اخبار و آثار مکتوب که خود مصدر جامعى براى اخبار مى باشند، گرد آمده اند. به طور طبیعى براى به دست آوردن اخبار، سه راه به قرار زیر مى شناسیم
الف ـ مشاهده مستقیم که براى شاهد عینى حاصل مى شود;
ب ـ مشاهده غیرمستقیم که عبارت از مشاهده آثار است; یعنى همان چیزى که نوشته سیاحان و جهان گردان را متمایز مى سازد;
ج ـ روایت که روش نقل رویدادهاى تاریخى و تنها روشى است که پیش روى خواننده تاریخ قرار دارد و تمام آن چه خواننده، محقق و نقدکننده تاریخ مى تواند درباره رویدادهاى تاریخى بشناسد، همین نصوص نقل شده و اسناد آن ها است، ولى این نصوص و اسنادشان، عین رویدادهاى تاریخى نیستند، بلکه نقطه آغازین راهى به شمار مى روند که میان محقق تاریخ و رویدادهاى مذکور وجود دارد، و او براى شناخت میزان مطابقت این نصوص با واقعیت تاریخ، لازم است مسیرى را از نصوص مذکور تا رویدادهاى مورد نظر از طریق گام هاى استدلالى پیوسته بپیماید. این کار، همان است که به نقد تاریخى معروف مى باشد که در دو مرحله اساسى، محقق مى شود: نقد ظاهرى و نقد باطنى
این مرحله به صحت اخبار و آثار تاریخى مربوط مى شود و این که آیا همان گونه هستند که مؤلّفشان نوشته و گفته یا در آن ها تغییر و تحریفى وارد شده است. برخى مصادر که کتاب هاى معتبر تاریخى شده اند یا روایاتى که مسلّمات تاریخى پنداشته مى شوند، در حقیقت نوشته ها و اخبارى هستند که به دروغ به نویسندگان مشهور یا راویان معتبر نسبت داده شده اند. همین طور بسیارى از اخبارِ برخى کتاب هاى معتبر تاریخى، به علت نسخه بردارى هاى مکرّر یا دست کارى هاى عمدى از جانب رونویسان، دست خوش تحریف شده اند. این گونه بازى گرفتن اخبار در کتاب هاى تاریخى، فراوان است
گام اول در نقد ظاهرى، اثبات درستى انتساب کتاب هاى تاریخى است و این که نویسندگانشان کیست اند; شناخته شده اند یا ناشناس و برفرض شناخته شده بودن، آیا به راست گویى شهره اند یا به دروغ گویى و نیرنگ. براى اعتماد به منابع تاریخى، آشنایى با نویسندگان آن ها و تاریخ زندگانیشان و میزان ارتباط ایشان با حوادث و موقعیت هاى گردآورى اطلاعات آن ها، لازم است. کتاب هایى که نویسندگانشان معلوم نیست، ارزش علمى خود را از دست مى دهند و کتاب هایى که به نویسندگانى منسوب اند، اعتبار علمى بیشترى از کتبى دارند که مؤلّفانشان به طور قطعى شناخته شده اند. اگر تمام یک کتاب تاریخى یا قسمتى از آن، ساختگى یا منسوب باشد، نمى توان به آن اعتماد کرد مگر به مقدارى که ارزش علمى اش با تحقیق تاریخى معلوم گردد. با این حال این گونه آثار به طور کلى واگذاشته نمى شوند، زیرا ممکن است براى آن ها شواهد و مؤیّدهایى از منابع معتبر و شناخته شده، پیدا شود و چه بسا همین کتاب ناشناخته تنها مصدر موجود در خصوص اطلاعات مربوطه باشد. از این رو در صورت عدم وجود محذورات علمى، مانند قرینه هاى دلالت کننده بر دروغ بودنش یا عدم امکان تحقیق درباره آن تحت شرایط تاریخى که این اطلاعات به آن ها منتسب مى شود، مى توان به این منابع اعتماد کرد. شناسایى نویسندگان کتاب هاى تاریخى، ضمن تحقیق در امورى چند امکان پذیر است، از جمله
1 دانسته هاى تاریخى موجود در کتاب مورد نظر;
2 پى گیرى اخبار موجود در کتاب و نکته هایى که به هر گونه نقشى براى صاحب کتاب اشاره دارند و ضمن آن ها مى توان با وى آشنایى یافت
3 شناسایى بزرگانى که در زمان تألیف کتاب یا در دوره هاى تاریخى که کتاب مذکور دربردارد، به تاریخ توجه داشته اند، و تحقیق در زندگى نامه آنان و تصنیف هایى که به ایشان نسبت داده شده است
4 شیوه به کار رفته در نگارش کتاب و اصطلاحات خاصى که هر دوره تاریخى را از دوره هاى دیگر جدا مى سازد، براى شناخت زمانى که مصنّف در آن مى زیسته است. چه بسا این کار، در شناسایى وى از طریق دیگر تصنیفات شناخته شده اش مفید باشد
هم چنین دشوارى تعیین نام نویسنده کتاب در صورت اعمال اضافاتى از جانب نویسندگان دیگر را باید به موارد فوق افزود، ولى این اضافات را مى توان به واسطه شیوه نگارش و برخى قراین دیگر تشخیص داد
امروزه در بررسى صحت صدور و انتساب کتاب ها و اسناد، به موارد و نکته هاى چندى توجه مى شود از جمله، نوع نوشت افزارهاى مورد استفاده در نگارش آن ها، یعنى کاغذ و جوهر و قلم و نیز نوع خط مکتوب، و کاوش براى شناخت از طریق آزمایش هاى شیمیایى و میکروسکوپى که در تعیین زمان حیات مؤلّف سودمند است. هم چنین نوع الفاظ و عبارت هاى متن و صنایع ادبى به کار برده شده در آن ها، شخصیت ها و القاب و عناوین و مناصب و امورى از این قبیل که در متن ذکر شده اند. پژوهشگر تاریخ با تکیه بر این موارد و شاخصه هایى از این قبیل، به درستىِ انتساب کتاب مورد نظر به صاحبش و به زمان تألیف آن دست مى یابد
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی تحقیق تصویر ذهنی از خدا و خاستگاه آن با pdf دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق تصویر ذهنی از خدا و خاستگاه آن با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
روش پژوهش
ابزار گردآوری دادهها
روش اجرا
یافتههای پژوهش
بحث و نتیجهگیری
منابع
آذربایجانی، مسعود، روانشناسی دین از دیدگاه ویلیام جیمز، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،
آمدی، عبدالواحد، غررالحکم ودررالکلم، ترجمه وتحقیق رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382
اسکندری، حسین، خدا به تصور کودکان، شکلگیری فهم دینی در کودکان، تهران، منادی تربیت، 1382
شجاعی، محمدصادق، توکل به خدا راهی به سوی حرمت خود، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1383
محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1372
مصباح یزدی، محمدتقی، خدا شناسی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376
ویلیام، جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائینی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367
Benson, P. Speillka, B. God Image as a function of self – Esteem and locus of control. Journal for the Scientific Study of Religion, v 12(3), 1973, p 297-
Chirban, J. T. et al., Assessing Religious and Spiritual Concerns in Psychology in Plante, Faite and Health(Psychological Perspectives), New York and London, the Guilford press,
Corsini, R. J., The Dictionary of Psychology,Phladelphia.Brunner/Mazel,
Chopra, D., How to Know God: The Souls Journey in to the Mystery of Masteries, New York, Harmony books,
Dickie, T. R. et al., “Parent – child Relation ship and children’s Images of God”, Journal for the Scientific Study of Religion, v 39(1), 1997, p 25-
Gorsuch, R. L., “The conceptualization of God as seen in adjective ratings”, Journal for the Scientific Study of Religion, v 7(1), 1968, p 56-
Kazdin, A. E., Encyclopedia of Pschology, OxFord university press,
Kirk Patrick, L. A., Attachment, Evolution, and the Psychology of Religion, New York, London, the Guilford Press,
Lawrence, R., “Measuring the image of God: The God Image Inventory and the God Image Scales”,Journal of Psychology and Theology, v 25(2), 1997, p 214-
Rizzuto, A. M., The Birth Of the Living God: A Psychoanalytic Study, Chicago, IL;University of Chicago press,
Spilka, B. et al., “Parent – self and Gad: A test of competing theories of Individual – Religion Relation ship”, Review of Religious Research, v16(3), 1975, p 154-
_____, et al., The Psychology of Religion, London, The Guilford Press,
_____, Reynolds, J. F., “Religion and prejudice: A factor – Analytic Study”, Review OF Religious Research, v 6(3), 1965, p 475-
_____, et al., The concept of God.A factor – Analytic Approach, Review of Religious Research, v6(1), 1964, p 28-
Vergote, A., TAmayo, A., The Parental Figures and the Representation of God: A Psychological and Cross Cultural Study, New York, Mouton,
Wulff D. M., Psychology of Religion, New York, John Wiley & Sons, Inc,
پژوهش حاضر با هدف مطالعه خاستگاه تصویر ذهنی از خدا انجام شده است. بدین منظور 342 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و طلبههای حوزه علمیه قم به روش نمونهبرداری احتمالی تصادفی طبقهای انتخاب شده و به پرسشنامه تصویر ذهنی از خدا پاسخ دادهاند. دادههایی که از طریق پرسشنامه تصویر ذهنی از خدا به دست آمده و دادههایی، از جمله جنسیت، سن، تحصیلات (حوزوی یا دانشگاهی)، نوع رابطه با والدین و دیگر اعضای خانواده که بر حسب اظهارات خود آزمودنی به دست آمده است، با شاخصهای آماری تحلیل شدهاند. نتایج به دست آمده نشان میدهد که تصویر ذهنی از خدا با عوامل یاد شده، همبستگی دارد و کیفیت این همبستگی، نشانه چند وجهی بودن تصویر ذهنی از خدا و خاستگاه آن است، زیرا همبستگیِ تصویر ذهنی از خدا با همه عوامل به یک شکل نبوده، بلکه به تناسب خرده مقیاسهای تصویر ذهنی متغیر بوده است، به این دلیل که برخی از این عوامل در حالی که با یکی از خردهمقیاسهای تصویر ذهنی همبستگی مثبت معنادار داشته با خردهمقیاسهای دیگر، رابطه منفی یا غیر معنادار نشان داده است.
کلید واژهها: تصویر ذهنی از خدا، روابط موضوعی، تحصیلات، سن، جنسیت.
تصویر ذهنی از خدا امر مهمی در تحول و شکلگیری باورهای مذهبی افراد تلقی میشود، از اینرو در پنج دهه گذشته، بیشتر درباره آن مطالعه و بررسی صورت گرفته است. تصویر ذهنی از خدا یکی از محوریترین جنبههای نظام اعتقادی افراد مؤمن را تشکیل میدهد و با اینکه به آگاهی نیاز دارد، اما بهطور ضمنی و غیر مستقیم از طریق تجربیات مذهبی افراد شکل گرفته و به صورت احساس معنوی از خدا در میآید. این تصویر به سبب اهمیتی که از لحاظ دینی و روانشناختی دارد، توجه نظریهپردازان روابط موضوعی و روانشناسان دین را جلب کرده است. این موضوع از آن جهت قابل بحث و بررسی است که معرفت و شناخت خدا همراه با داشتن تصور درست از او شرط اساسی و یکی از پایههای مهم شکلگیری رابطه با خداوند است و شناخت و چگونگی تصور ما از خداوند به شدت در رفتار و تعامل ما با خدا تأثیر میگذارد. به عقیده ریان1 افرادی که تصور منفی از خداوند دارند نمیتوانند با او رابطهای عاطفی و صمیمی برقرار کنند و حتی اگر اهل عبادت هم باشند عبادتشان ناشی از ترس و اضطراب است، نه از روی رابطه و اعتماد به خداوند که اساس دلبستگی به خداست
ریشه و خاستگاه تصویر ذهنی از خدا همواره مورد توجه روانشناسان دین بوده است، اما رویکرد غالب در این زمینه، توسط فروید در کتاب آینده یک پندار3مطرح شده است. فروید، تصویر خدا را فرافکن تصویر پدر معرفی کرده و در این زمینه، تفاوتی بین دو جنس قائل نشده است. علاوه بر این، وی در خصوص تأثیر عوامل دیگر، مانند «خود» و مادر در تصاویر ذهنی از خدا به نتیجه نرسیده است
فرضیه فروید درباره خاستگاه تصویر ذهنی از خدا و یافتههای متفاوت درباره آن، انگیزه پژوهشگران مکاتب گوناگون را برای پرداختن به این مباحث بیشتر کرد. همچنین این سؤال را ایجاد کرد که آیا ضرورتاً تصاویر خدا باید مردانه و پدرانه باشند یا زنانه و مادرانه5؟ و آیا تأثیر روانشناختی خداوند پدرانه است یا مادرانه؟
چندین پژوهش در این راستا انجام شده که نتایج برخی از آنها حاکی از این است که بر خلاف مفهوم «پدر عالی رتبه»6 فروید، تصاویر ذهنی از خدا بیشتر با تصاویر مادرانه ارتباط مثبت دارند. این پژوهشها با این گرایش که تصویر خدا بیشتر بایستی شباهت به مادر داشته باشد تا پدر، انجام گرفتهاند. این گرایش توسط پاول ووگل7 (1936م) مورد توجه قرار گرفته، وی روشهای مکتب دورپات8را در یک بررسی فشرده از 9 کودک 5ـ14 ساله پروتستان به کارگرفته و نتیجه گرفت که نخستین شکل دین بر روابط پیش کلامی مادر ـ کودک مبتنی است. همچنین ووگل از یادداشتهای خانوادگی در مورد گفتوگوهای خاص و تظاهرات خودانگیخته دو نفر از کم سن وسالترین کودکان نتیجه گرفت که مفهوم مادر وخدا برای سالها ارتباطی نزدیک با یکدیگر داشتهاند و تنها به تدریج از همدیگر جدا شدهاند.9 گودین10 و هالز (1964م) و نلسون و جونز (1957م) نیز به این نتیجه رسیدهاند که مفهوم خدا بهطور متوسط با مفهوم مادر به مراتب بیشتر از مفهوم پدر همبستگی دارد11 آنتوین ورگوت12و تامایو13 (1980م) نیز در پژوهشی پی بردهاند که تصویر آزمودنیهای آنها از خدا، از دو عامل اساسی تشکیل شده است
1 عامل در دسترس بودن که مربوط به مادر است؛
2 عامل قانون و قدرت که به پدر اختصاص دارد
در تمام گروههای فرهنگی، عامل در دسترسبودن توانسته است درصد بالایی از تغییرات را توجیه کند. بنابراین، باز ثابت شده است که تصویر خدا با انگاره مادر، بیشتر از انگاره پدر شباهت دارد.15 نکته جالب در این مطالعات این است که گرایش به نسبت دادن ویژگیهای ابتدایی مادری به خداوند، حتی در گروهی از دانشجویان دینی کاتولیک و راهبهها نیز نمایان بوده است. نلسون سعی کرده تناقض ظاهری میان این پژوهشها را با ارجاع به نظریه آدلر برطرف کند که معقتد است انگاره خدا بیشتر با تصویر والد برتر16 هماهنگی دارد نه پدر یا مادر
رجوع به نظریه آدلر علاوه بر اینکه تعارض ظاهری میان این پژوهشها را برطرف میکند، در مقایسه با تفسیر محدود فرویدی سازگاری بیشتری نیز با فرایند دلبستگی دارد، همچنانکه میتواند در پیشبینی سبک دلبستگی به خدا نیز کمک کند؛ یعنی اگر والد برتر چهره دلبستگی نخستین را ارائه دهد در این صورت، تصویر همان والد است که بایستی منعکس کننده تصویر ذهنی فرد از خدا باشد. بنابراین، چون در اغلب فرهنگها مادر نخستین چهره دلبستگی محسوب میشود، انتظار میرود تصویر ذهنی از خداوند بهطور میانگین، چهرهای مادرانه نشان دهد تا پدرانه
تئوری والد برتر آدلر مورد توجه روانشناسان دین قرار گرفته، به همین منظور اسپیلکا، ادیسون و راسنسون (1975م) در پژوهشی که درباره منشأ تصویر ذهنی از خدا انجام دادهاند نتیجه گرفتهاند که اگر چه زنانی که تمایل داشتهاند شبیه مادرانشان باشند، تصاویر ذهنی دوست دارنده را در مورد خدا تداعی میکنند و مفهوم فراگیر، مثل پدر، درباره تصویر ذهنی از خدا هماهنگی ضعیفی داشته است، ولی ترجیح یکی از والدین نمیتواند ارتباط معناداری با تصویر ذهنی از خدا داشته باشد18 محسوسترین نتیجهای که از این پژوهش و امثال آن گرفته میشود این است که تصویر ذهنی از خدا مجموعهای است مرکب از تصاویر قالبی19 مادرانه و تصاویر قالبی پدرانه20
با وجود امتیازاتی که نظریه آدلر دارد، اما نظریه روانشناسان روابط موضوعی منطقیتر به نظر میرسد. ریزوتو تأکید میکند در زیربنای انگارههای خداوند، انگارههای شخصی و به شدت غیرمتعارف وجود داشته که در روابط موضوعی اولیه افراد ریشه دارند. ریزوتو خاطرنشان میکند که تصویر خدا پیامد عمومی و اجتناب ناپذیر روابط کودک با والدین و سایر مراقبان و نیز پیامد توجه فزاینده کودک به رویدادهای علّی است. از نظر ریزوتو، فروید به درستی منشأ تصویر ذهنی خدا را در روابط اولیه کودک با پدر و مادر جستوجو کرده، اما فروید پیچیدگی این اشتقاق، خصوصاً نقش مادر را دست کم گرفته است. از بیست بیمار مسیحی و یهودی که ریزوتو از طریق پرسشنامه، مصاحبه و ترسیم خانواده و خدا روی آنها مطالعه کرده است، هیچ کدام انگاره خدا را بر اساس تصاویر یکی از والدین شکل ندادهاند، بلکه تصاویر خدا به یک اندازه از تصاویر والدین واقعی، والدین آرمانی و والدین برخاسته از تخیلات شخصی آزمودنی مشتق شده است. اگرچه ریزوتو اهمیت خاص دوره اودیپی را که از نظر فروید نقش محوری دارد، میپذیرد، اما او همچنان تصاویری را از خدا گزارش میکند که به مراحل مختلف تحول تعلق دارد. از نظر وی تصویرسازی از خدا توسط یک فرد با عوامل هیجانی مسلط در زمان شکلگیری آن مشخص میشود، در حالی که انگاره بعدی شخص از خدا میتواند کاملاً متفاوت باشد و تعارض اضطراب آوری به وجود آورد
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.