پروژه دانشجویی مقاله حرکت جوهری و تجدّد امثال تأمّلات و پرسشها با pdf دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حرکت جوهری و تجدّد امثال تأمّلات و پرسشها با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
1 نظریه حرکت جوهری ملّاصدرا هستی و مراتب آن
تغییر و حرکت
قوّه و فعل
آیا حرکت ممکن است؟
مقوله حرکت
شبهه عدم بقای موضوع و عدم بقای نوع
حرکت جوهری و دفع شبهات
براهین اثبات حرکت جوهری
1 برهان از راه علیت جوهر نسبت به اعراض
2 برهان از راه تبعیت اعراض از جوهر
3 برهان از راه تشخص و وحدت جوهر و عرض
4 برهان از راه اصل تغییر
5 برهان از راه رابطه قوه و فعل
6 برهان از راه زمان
7 برهان از راه غایتداری طبیعت
لوازم و نتایج حرکت جوهری
حرکت عام
وحدت جهان مادی
تکامل در عالم ماده
از طبیعیات به الهیات
ربط متغیر به ثابت
تفسیر زمان
حدوث عالم
نفس و بدن
حکمت الهی و رستاخیز
2 تأمّلات و پرسشها نقد و نقض براهین
تجدّد امثال
پرسشهایی در باب تجدّد امثال
هستیهای آنی در فلسفه بودیسم
استشهاد از آیات قرآن
منابع
ـ ابن سینا، الشفاء: الطبیعیات، (قم، کتابخانه آیهاللّه نجفی، 1405ق)؛
ـ ابن عربی، محیالدین، فصوصالحکم، با تعلیقات ابوالعلاء عفیفی (قم، الزهراء، 1370)؛
ـ حسنزاده آملی، حسن، گشتی در حرکت، (تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، بیتا)؛
ـ شیرازی، صدرالدین محمّد، الحکمهالمتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1981)؛
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، نهایهالحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1416 ق)
ـ لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تصحیح زینالعابدین قربانی، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372)
ـ مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1384)؛
ـ همائی، جلالالدین. دو رساله در فلسفه اسلامی، (تهران، انجمن فلسفه ایران، 1398ق)
- Stcherbatsky, F. Th. Buddhist Logic, New York: Dover Publications,
صدرالدین شیرازی با طرح نظریه حرکت جوهری، بحث حرکت در فلسفه را به ساحت مابعدالطبیعی بسیار عمیقتری از آنچه در گذشته بوده است، میرساند. وی نه به ادراک حسی از حرکات سطحی قناعت میکند و نه به ذوق عارفانه و شاعرانه بسنده مینماید، بلکه بر مبنای یک هستیشناسی اصالهالوجودی با براهین گوناگون حرکت عام و بنیادین عالم مادی را اثبات میکند و بر پایه آن، برای بسیاری از مسائل پیچیده فلسفی پاسخهای راهگشایی عرضه میکند. نوشتار حاضر، حاصل تأمّلاتی پیرامون این نظریه و تدقیق در براهین و نتایج آن است. نتیجه این تأمّلات، طرح ملاحظات و پرسشهایی است که امید است اعتنا به آنها، در تعمیق و پیشبرد این بحث سودمند واقع شود
کلید واژهها
حرکت جوهری، قوّه و فعل، موضوع حرکت، حرکت اعراض، اصالت وجود، تشخص، غایتداری، تجدّد امثال
موضوع مابعدالطبیعه، وجود یا موجود بماهو موجود است. از نظر ملّاصدرا، وجود اصالت دارد و ماهیت از وجود انتزاع میشود. آنچه در عالم هست، اطوار مختلف وجود است. همچنین از نگاه فلسفه او، وجود حقیقتی واحد اما تشکیکی و دارای مراتب است. هستی به صور و درجات گوناگون ظهور یافته است. هستی مطلق و محض، واجبالوجود است و هستیهای مقیّد و محدود، ممکنالوجود میباشند. واجبالوجود، ماهیتی جز هستی ندارد. اما ممکنات، وجوداتی هستند که از آنها ماهیت انتزاع میشود. ماهیت نشانگر حدود و تعیّنات وجود است. هستی ممکنات، جلوههایی از کمالات واجبالوجود است. آنها از خود وجود مستقلی ندارند، بلکه در حدوث و بقا وابسته و محتاج به واجبالوجود میباشند
واجبالوجود کامل مطلق است. غنی و بینیاز است و فاقد چیزی نیست. آنچه برای او ممکن و متصور است به نحو ضروری حاصل است. از اینرو، تغییری در او رخ نمیدهد و چیزی برای او حاصل نمیشود. پس، او فعلیت محض است. موجودات مجرد مانند فرشتگان نیز آنچه میتوانند باشند، هستند. لذا در آنها نیز حرکت راه ندارد، هر چند کامل مطلق نیستند. اما موجودات مادی و جسمانی، موجوداتی هستند که میتوانند تغییر و تبدل پیدا کنند. آنها از ویژگیای به نام «قوّه» و «استعداد» برخوردارند. وضعیت بالفعل هیچ موجود مادی، سرنوشت محتوم و ابدی آن نیست، بلکه میتواند دگرگونیها و وضعیتهای متنوع بپذیرد. از اینرو، آینده آن همراه با نوعی عدم تعیّن است. به این ترتیب، هستی به بالفعل محض و بالقوه تقسیم میشود. البته هر موجودی، از جمله موجود مادی، دارای فعلیتی است، اما موجود مادی آمیخته با فعلیت و قوّه است و به جهت بالقوه بودن میتواند فعلیتهای گوناگون بپذیرد
بیشک ما شاهد تغییرات و دگرگونیهای فراوان در عالم هستیم. ما شاهد تولد و مرگ، رویش و زوال، رشد و افول، و طلوع و غروب هستیم. بحثهای فلسفی و علمی درباره تفسیر دگرگونیها، ابعاد، انحا و لوازم آن است
فلاسفه از دو نوع تغییر سخن میگویند: تغییر دفعی و تغییر تدریجی. تغییر دفعی، تغییری است که در «آن» یا «لازمان» رخ میدهد. در اینگونه تغییر، ما شاهد زوال چیزی و حدوث چیزی دیگر هستیم. برای مثال، چوب بر اثر سوختن به خاکستر تبدیل میشود. از این جریان، به کون و فساد تعبیر میشود. چیزی زایل و فاسد میشود و چیزی دیگر در جای آن حادث و موجود میگردد. به عبارت دیگر، ماده صورتی را از دست میدهد و صورتی دیگر را میپذیرد. اما نوع دیگر از تغییر، تدریجی است. چیزی از مبدأی به مقصدی روان میشود و رفته رفته از مبدأ دور و به مقصد نزدیک میگردد. این تغییر تدریجی را حرکت میگویند. تغییر تدریجی، یک نوع امتداد سیال و بیقرار است، نه حدوث و زوالهای متوالی. هرچند حرکت قابل انقسام به اجزای فرضی است، اما اجزای بالفعل ندارد، بلکه یک امر پیوسته است. از اینرو، حرکت از تغییرات دفعی یا سکونات متوالی تشکیل نمیشود و به آنها فروکاسته نمیگردد، چنانکه زمان به آنات متتالی برنمیگردد. اتصال از ارکان حرکت است. جسم در حال حرکت، تمام حدود بین مبدأ و منتها را به نحو تدریجی و اتصالی استیفا میکند. حدی را نمیتوان تصور کرد مگر اینکه جسم آنی در آن حد واقع شده و از آن عبور نموده باشد
هرگاه چیزی تغییر بپذیرد، چه به صورت دفعی و چه به صورت تدریجی، در آنجا سخن از قوّه و فعل است. قوّه، امکان و استعداد است و فعلیت، تحقق و عینیت است. قوّه، به آنچه شیء میتواند بشود تعلق دارد و فعلیت آن چیزی است که شیء در حال حاضر دارد. تغییر «الف» به «ب» نشان میدهد که «الف» استعداد و قوّه «ب» شدن دارد. از طریق تغییرپذیری، این قوّه به فعلیت میرسد. چوب در ذات خود قابلیت تبدیل شدن به خاکستر را دارد و بذر میتواند گیاه شود و نطفه انسان، مستعد انسان شدن را دارد. پس، هر تغییری در شیئی عبارت است از: تبدیل قوّهای به فعلیت یا خروج آن شیء از حالتی بالقوه به حالتی بالفعل، یا یافتن فعلیتی جدید. اما حرکت بر حسب تعریف، خروج تدریجی شیء از قوّه به فعل است. این هم نسبی است، نه لزوماً خروج از قوّه به طور مطلق و فعلیت یافتن به نحو مطلق، بلکه در هر حرکتی، یکی از قوّههای شیء فعلیتی متناسب با خود مییابد. پس، شیء متحرک باید دارای دو جنبه قوّه و فعل باشد و آن جسم است. جسم به اعتبار مادهاش، از آن حیث که مستعد پذیرش صورت یا عرض جدیدی است، بالقوه است، و به اعتبار صورتی که دارد، بالفعل است. فعلیت یافتن تدریجی صورت یا عرضِ جدید، حرکت است. لذا، از قدیمالایام حرکت را چنین تعریف کردهاند: «الحرکه کمال اول لما هو بالقوّه من جهه ما هو بالقوّه.» شیء بالقوه برای اینکه به کمال رسد، باید فعلیت یابد. فعلیت یافتن، رسیدن به غایت است. نخستین گام برای رسیدن به غایت، حرکت یا نفس خروج از حالت بالقوه است. پس، شیء بالقوه از آن حیث که بالقوّه است، اولین کمالی را که تحصیل میکند حرکت است. پس میتوان گفت: هر چیزی که مرکب از قوّه و فعل باشد، یا به عبارت دیگر، دارای حیثیت قوّه و فعل باشد، قابل حرکت است
چنانکه گفتیم، تغییر را نمیتوان انکار کرد، اما تغییر اعم از حرکت است. آیا حرکت وجود دارد؟ برخی از فلاسفه یونان منکر وجود حرکت شده و آن را ناممکن دانستهاند. پارمنیدس، لوسیپوس و زنون از این گروه میباشند. شبهات زنون در نفی حرکت معروف است
این شبههها، بر این نظریه فلسفی مبتنی هستند که جسم مرکب از اجزایی است که تا بینهایت تجزیهپذیرند. از اینرو، هر مسافتی از نقاط منفصل نامتناهی تشکیل شده است و عبور از یک نقطه، به نقطه دیگر مستلزم عبور از نقاط بینهایت است و چون حرکت مستلزم عبور از نقاط نامتناهی است، محال میباشد. فلاسفه در پاسخ گفتهاند که تقسیمپذیری ماده به اجزا و نقاط به طور نامتناهی، امری بالقوه است و این اجزا و نقاط، امور عینی و بالفعل نیستند. آنچه در خارج هست، نقاط نامتناهی نیست، بلکه یک واحد متصل متناهی است که قابل تقسیم تا بینهایت است. قابلیت تقسیم تا بینهایت، غیر از داشتن نقاط نامتناهی بالفعل است
برخی از متکلّمان اشعری نیز حرکت را انکار کردهاند. آنها حرکت اعراض را هم منکر بودند، بلکه تغییر آن را از باب تجدّد امثال میدانستند
در میان قائلان به حرکت نیز درباره ابعاد و احکام حرکت، اختلاف وجود دارد. برخی به نحو عام از حرکت همه چیز سخن گفتهاند. هراکلیتوس قائل به حرکت عمومی است. وی حقیقت جهان را به آتش برمیگرداند که امری متحرک بالذات است
برخی فلاسفه پویشی حرکت را حتی به خدا نیز نسبت دادهاند. اما تصویر خدای ناقصِ تحولپذیر با خدایی که فلاسفه او را واجبالوجود و مطلق و کامل میدانند ناسازگار است
بعضی حرکت را در مورد خدا روا نمیدارند، اما حرکت را بر همه ممکنات، اعم از مادی و مجرد، جایز میشمارند. رأی غالب در بین فلاسفه اسلامی این است که حرکت از احوال جسم و محدود به عالم مادی است. حرکت در جایی است که شیء دارای دو حیثیت بالقوّه و بالفعل باشد، تا قوّه آن به فعلیت رسد. تنها جسم است که مرکب از ماده و صورت و دارای حیثیت بالقوّه و بالفعل است
آیا هر موجود مادی از هر جهت حرکتپذیر است، یا حرکت در امور و جهات خاصی از اشیای عالم مادی واقع میشود؟ برای تعیین حوزه حرکت در عالم مادی، حکما مبحث مقولات را طرح کردهاند. بر مبنای فلسفه مشائی، مقولات اجناس عالیه هستند که همه موجودات ممکنالوجود را دربر میگیرند. این مقولات، بنا به رأی مشهور، ده قسمند: یک مقوله جوهر و نُه مقوله عرضی. درباره حرکت مقولات، نظریه رایج تا زمان ملّاصدرا این بود که نه همه موجودات مادی، نه جواهر و نه همه اعراض، بلکه فقط در بعضی از اعراض حرکت واقع میشود. آنان حرکت را در چهار مقوله عرضی قائل بودند: کم (مانند رشد یک نهال)، کیف (مانند تغییر رنگ سیب از سبزی به سرخی)، أین (حرکت جسم از مکانی به مکان دیگر)، و وضع (تغییر در نسبت بعضی از اجزای جسم نسبت به اجزای دیگر، مانند حرکت جسمی به دور خود). حرکت در مقوله وضع را ابن سینا افزوده است. ابن سینا حرکت در مقولات چهارگانه را اثبات و حرکت در جوهر را با استدلال نفی میکند. ملّاصدرا با چند استدلال فلسفی و پاسخ به مناقشات ابنسینا نظریه حرکت جوهری خود را عرضه میکند
یکی از مشکلاتی که ابنسینا برای حرکت در جوهر میبیند، مشکل بقای موضوع است. حرکت امری است که بر موضوعی عارض میشود. به عبارت دیگر، حرکت وصف متحرک است. برای اینکه حرکت تحقق یابد، باید دارای موضوع ثابتی باشد. صورتِ نوعی موضوع حرکت، باید از آغاز تا انجام باقی باشد تا حرکت در اعراض واقع شود. در حرکت در اعراض، جوهر ثابت است و اعراض دگرگون میشوند، اما در فرض حرکت جوهری، موضوع ثابتی که معروض یا موصوف حرکت باشد، وجود ندارد. پس، حرکت و تحول جوهر مساوی با حرکت بدون موضوع است. طبق این نظر، تغییر در جواهر فقط به صورت کون و فساد و خلع و لبس است. جسم در آنی، صورتی را از دست میدهد و صورتی نو میپذیرد
دیگر اشکال ابن سینا بر نظریه حرکت جوهری این است که اگر جواهر را متجدد و سیال بینگاریم که از نقص به کمال در حرکت هستند، لازمهاش آن است که در حرکت اشتدادی جوهری، نوع باقی نباشد. تشکیک در ماهیت و جوهر ممکن نیست. ماهیت نوعیه ذات و حدود ثابتی دارد که با تعریف منطقی آن را نشان میدهیم. نوعیت نوع به ثبات حدود آن است. حال اگر جوهر و ذات نوعی تحول تدریجی یابد، دیگر آن ذات ثابت محدد نمیتواند باقی و محفوظ باشد، بلکه با هر تحول جوهری، ما با نوع متفاوتی مواجه خواهیم بود و چنین نیست که نوع واحدی اشتداد یافته باشد. خلاصه اینکه، اگر اشتداد باشد، نوع باقی نیست، اگر نوع باقی باشد، اشتدادی صورت نگرفته است
بیان ابنسینا این است که حرکت در جوهر محال است؛ زیرا طبیعت جوهری اگر فاسد شود، یکجا و دفعتاً فاسد میشود، و اگر حادث گردد، یکجا و دفعتاً حادث میگردد. کمال متوسطی بین قوه و فعلیت آن وجود ندارد. دلیل این امر آن است که طبیعت جوهری قابل شدّت و ضعف یافتن نیست؛ چون اگر شدّت و ضعف داشته باشد، یا نوع جوهر در حال اشتداد باقی است، یا باقی نیست: اگر نوع باقی باشد، صورت جوهری تغییر نیافته است، بلکه اعراض آن تغییر یافته است. اگر جوهر باقی نباشد، پس جوهری زایل و جوهر دیگری حادث شده است. لازمه این سخن این است که، در تغییرات اشتدادی بین یک جوهر و جوهر دیگر، بینهایت جوهر به نحو بالقوه موجود باشد. آنچه در واقع در باب صور جوهری رخ میدهد این است که یک صورت جوهری فاسد و صورت جوهری دیگر کائن میشود و بین قوه و فعلیتش واسطهای به نام حرکت وجود ندارد
برخی دیگر گفتهاند که حرکت در جوهر ممکن نیست؛ چون جوهر ذاتی جسم است و حرکت در ذاتیات محال است. اگر ذاتی زوال یابد، هویت شیء از بین میرود
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى با pdf دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدّمه
تاریخچه تقسیم «عقل» به نظرى و عملى
هدف از تقسیم «عقل» و کاربرد آن
تعریف و تناسبات عقل نظرى و عقل عملى
عقل و تنوّع استعمالات
دیدگاههاى سهگانه
مدرکات عقل نظرى و عقل عملى و تفاوتها
رابطه عقل نظرى و عقل عملى
توجیه عمل در عقل عملى
دیدگاه نخست
دیدگاه دوم
دیدگاه سوم
فواید و آثار عقل نظرى و عقل عملى
برترى در عقل نظرى و عملى
مراحل و تقسیمات عقل نظرى و عقل عملى
نظر برگزیده
عقل و درک کلّیات و جزئیات
قلب
نتیجهگیرى
منابع
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، مع شرح الخواجه نصیرالدین الطوسى و المحاکمات لقطبالدین محمّدبن محمّد الرازى، تهران، مؤسسه مطبوعات دینى، 1422ق
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات، مع شرح نصیرالدین طوسى، تحقیق سلیمان دینا، بیروت، مؤسسه النعمان، 1413ق
ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1418ق
ـ ـــــ ، الشفاء، قم، مکتبه آیهاللّه مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، الطبیعیات من الشفاء، چ سنگى
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبداللّه نورانى، تهران، دانشگاه تهران، 1363
ـ ـــــ ، النجاه من الغرق فى بحر الضلالات، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1379
ـ ـــــ ، حدود یا تعریفات، ترجمه محمّدمهدى فولادوند، تهران، سروش، چ دوم، 1366
ـ ارسطو، درباره نفس، ترجمه علىمراد داورى، تهران، حکمت، چ چهارم، 1378
ـ ـــــ ، متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمه شرفالدین خراسانى، تهران، گفتار، 1366
ـ اصفهانى، راغب، تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین، مشهد، آستان قدس رضوى، 1419ق
ـ اصفهانى، محمّدحسین، نهایه الدرایه، بیروت: مؤسسه آلالبیت(ع)، 1418ق
ـ الاسعد، عبداللّه، دروس فى علم النفس الفلسفى، قم، سیدهالمعصومه، 1428ق
ـ بحرانى، ابنمیثم، شرح على المائه کلمه لامیرالمؤمنین (ع)، قم، جامعه مدرسین، چ سوم، 1427ق
ـ بغدادى، ابوالبرکات، المعتبر فى الحکمه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، چ دوم، 1415ق
ـ بغدادى، سعیدبن هبهاللّه، الحدود و الفروق، قم، مجمع البحوث الاسلامیه، 1416ق
ـ بهشتى، احمد، تجرید، شرح نمط هفتم از کتاب الاشارات و التنبیهات، قم، بوستان کتاب، 1385
ـ تهانوى، محمّدعلى بن على، کشاف اصطلاحات الفنون، هند، چاپ کلکته، بىتا
ـ جوادى آملى، عبداللّه، شریعت در آینه معرفت، تهران، رجاء، 1372
ـ حائرى، مهدى، سفر نفس، تقریرات مهدى حائرى، به کوشش عبداللّه نصرى، تهران، نقش جهان، 1380
ـ ـــــ ، کاوشهاى عقل عملى، تهران، موسسه حکمت و فلسفه ایران، چ دوم، 1384
ـ خوانسارى، آقاجمال، الحاشیه على الشفا (الطبیعیات)، قم، کنگره بزرگداشت آقاحسین خوانسارى، 1378
ـ ـــــ ، الحاشیه على الشفاء (الالهیات)، قم، کنگره بزرگداشت مرحوم آقاحسین خوانسارى، 1378
ـ داناسرشت، اکبر، ترجمه کتاب روانشناسى شفا، تهران، چاپخانه بانک بازرگانى، چ سوم، 1348
ـ رازى، فخر، المباحث المشرقیه، قم، بیدار، چ دوم، 1411ق
ـ سبزوارى، ملّاهادى، اسرار الحکم، تعلیقه ابوالحسن شعرانى، تهران، اسلامیه، 1351ش
ـ ـــــ ، رسائل حکیم سبزوارى، تعلیقه سید جلالالدین آشتیانى، قم، اسوه، چ دوم، 1376
ـ ـــــ ، شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1375
ـ ـــــ ، شرح المنظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، قم، ناب، 1422ق
ـ شهرزورى، محمّد، رسائلالشجرهالالهیه فى علومالحقائقالربانیه، تهران، مؤسسهحکمتوفلسفه ایران، 1373
ـ شیرازى، سیدرضى، درسهاى شرح منظومه حکیم سبزوارى، تهران، حکمت، 1383
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، قم، اسماعیلیان، چ پنجم، 1412ق
ـ عبید زاکانى، خواجه نظامالدین، اخلاق الاشراف، تهران، اساطیر، 1374
ـ غزالى، ابوحامد، احیاء العلومالدین، بیروت، دار قتیبه، 1412ق
ـ ـــــ ، معیار العلم فى المنطق، تهران، دارالکتب العلمیه، 1410ق
ـ ـــــ ، مقاصد الفلاسفه، تحقیق سلیمان دینا، قاهره، دارالمعارف مصر، 1961م
ـ ـــــ ، میزان العمل، تهران، دارالکتب العلمیه، 1409ق
ـ فیاض لاهیجى، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، سایه، 1383
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلالالدین آشتیانى، تهران، سروش، چ دوم، 1368
ـ کاتبى قزوینى، على، حکمه العین، با شرح محمّدبن مبارکشاه بخارى، مشهد، دانشگاه فردوسى، 1353
ـ کردفیروزجایى، یارعلى، نوآورىهاى فلسفه اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386
ـ کیاشمشکى، ابوالفضل، راز رستاخیز و کاوشهاى عقل نظرى، تهران، انجمن معارف اسلامى ایران، 1382
ـ مجلسى محمّدباقر، مرآهالعقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1412ق
ـ مدرّسى، سید محمّدرضا، فلسفه اخلاق، تهران، سروش، چ دوم، 1376
ـ مرزبان، بهمنیاربن، التحصیل، تعلیقه مرتضى مطهّرى، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1375
ـ مسکویه، ابوعلى، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، قم، بیدار، چ پنجم، 1413ق
ـ مصباح، محمّدتقى، شرح الهیات شفا، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382
ـ ـــــ ، فلسفه اخلاق، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل، چ سوم، 1386
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378
ـ مظفّر، محمّدرضا، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ سوم، 1368
ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ پنجم، 1367
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، تهران، دارالمعارف الاسلامیه، 1383ق
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، با حواشى ملّاهادى سبزوارى و تحقیق سید جلالالدین آشتیانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1360
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ سوم، 1422ق
ـ ـــــ ، شرح الهدایه الاثیریه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربى، 1422ق
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ چهارم، 1410ق
ـ نراقى، ملّا محمّدمهدى، جامع السعادات، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، چ ششم، 1408ق
ـ ـــــ ، شرح الالهیات من کتاب الشفاء، قم، کنگره محققان نراقى، 1380
ـ نصرى، عبداللّه، مبانى انسانشناسى در قرآن، تهران، مؤسسه مرحوم فیض، 1372
«عقل»، حکمت، فلسفه، علم، و قوّه نفسانى در تفکرات فلاسفه یونان به «نظرى» و «عملى» تقسیم شده است. برخى دانشمندان مسلمان ماهیت عقل نظرى و عقل عملى را یکى دانسته، و هر دو را از سنخ درک و تعقّل پنداشتهاند؛ با این تفاوت که مُدرَک اولى از امور دانشى، و مُدرَک دومى از امور کنشى است. حتى برخى بخشپذیرى براساس مُدرک و متعلّق را نیز صحیح ندانسته، و درک هر دو را به عقل نظرى سپردهاند. همچنین، بعضى معتقدند: یکى از سنخ درک، و دیگرى از جنس عمل و فعل به شمار مىرود؛ آنگاه تعامل این دو با یکدیگر منجر به آمیختگى علم و عمل مىشود. عقل عملى در دیدگاه مشهور، با تروّى در ادراکات نظرى، به جزئیات منتقل مىشود و قواى نفس را براى عمل راهنمایى و تحریک مىکند
براساس مبناى مشهور، انسان در سایه عقل نظرى به معارف و علوم روى مىآورد و با کسب بصیرت، حقایق عالم را مىیابد؛ چنانکه به کمک عقل عملى، به نظم و ترتیب امور زندگى مىپردازد و حالات شخصى و روابط اجتماعى خود را سامان مىدهد. همین تنظیم حالات، و تهذیب درون، زمینه شناخت عالىتر و صحیحتر را فراهم مىآورد. هرچند در نظر برگزیده، به جاى عقل عملى، براى ایجاد انگیزه و تحریک قوا، قلب را معرفى مىکنیم و از جایگاه مهم آن سخن به میان مىآوریم
کلیدواژهها : عقل، نظرى، عملى، حکمت، نفس، قوّه، کلّى، جزئى، هیولانى، ملکه، فعل، مستفاد، قلب
دانشمندان فلسفه و عرفان و اخلاق، در بحث از «عقل نظرى و عقل عملى»، به جاى «عقل» از تعابیرى مانند قوّه نفسانى، نفس، حکمت، فلسفه، و علم نیز استفاده کردهاند. بر این اساس، مسکویه از تعبیر «قوّه عالمه و قوّه عامله» و ابنسینا از تعبیر «قوّه مدرکه و قوّه محرّکه عامله» استفاده کرده است. بهمنیار با بیان دو قوّه ادراکى و متصرّف، این دو قوّه را با عقل نظرى و عملى پیوند داده و همنام دانسته است. غزالى با بیان قوّه عالمه و عامله، به نام دیگر این قوا ـ که همان عقل نظرى و عملى باشد ـ اشاره مىکند. فخر رازى از قوّه عامله و عاقله یاد مىکند و آن دو را «عقل» مىنامد. ابنمیثم بحرانى مىگوید که نفس انسانى داراى دو قوّه نظریه و عملیه است که هر دو «عقل» نامیده شدهاند؛ وى آنگاه تکامل نفس با این دو قوّه را «حکمت» نام مىنهد. قطبالدین رازى این دو قوّه را با «عقل» همنام مىداند. عبید زاکانى نفس انسانى را داراى دو قوّه علمیه و عملیه مىپندارد و حکمت را تکامل نفس در این دو قوّه مىشمارد. ملّاصدرا از قوّه عالمه و عامله، علمیه و عملیه، و علّامه و عمّاله یاد مىکند و در شرح هدایه، با تسامح، نظرى و عملى را دو جزء نفس مىشمارد. لاهیجى نفس ناطقه را داراى این دو قوّه دانسته و این دو قوّه را «عقل» نامیده است. همچنین، ملّاهادى سبزوارى مىگوید
«للنفس قوّتان: عقل نظرى و عملى ان تشأ فعبّر
علّامهٌ عمّالهٌ فالمبتداء
لاربع مراتب قد صعدا.»
غزالى در مقاصدالفلاسفه «حکمت» را به همین دو قسم تقسیم کرده و از عقل نظرى و عملى سخن به میان آورده است. گفتنى است که وى در میزانالاعمال، چون حکمت را به مقتضاى تسمیه آن مفید ثبات و استحکام شمرده و عقل عملى را به مقتضاى شرایط زمانى و مکانىِ عمل از حالتى غیرثابت برخوردار دانسته، اطلاق عنوان «حکمت» بر عقل عملى را نوعى مجاز به حساب آورده و گفته است
اسم الحکمه لها من وجه المجاز، لانّ معلوماتها کالزئبق تنقلبُ و لا تثبت. فمن معلوماتها ان بذل المال فضیله و قد یصیر رذیله فى بعض الاوقات و فى حق بعض الاشخاص. فلذلک اسم الحکمه بالاوّل أحق ]و ان کان بالثانى أشهر[
کاتبى قزوینى حکمت را به دو بخش عملى و نظرى تقسیم مىکند. شهرزورى نیز این تقسیم را در موضوع «حکمت» ارائه مىدهد و یکى را حکمت نظرى و دیگرى را حکمت عملى مىنامد. ملّاصدرا در شرح هدایه از همین تعبیر استفاده کرده است و آنچه را به استکمال قوّه نظریه و عملیه منجر مىشود حکمت نظریه و عملیه نامیده است. مرحوم نراقى همین تقسیم را ارائه مىدهد و ملّاهادى سبزوارى، پس از اشاره به حکمت نظرى و عملى، مبناى هر دو را عقل نظرى مىداند
ابنسینا در منطق و نیز الهیات شفا، این تقسیم را با عنوان فلسفه نظریه و فلسفه عملیه مطرح مىکند؛ چنانکه راغب اصفهانى همین دو بخش را با عنوان «علم» توضیح
مىدهد. در بسیارى از تعابیر، مقسم این تقسیم همان «عقل» دانسته شده است؛ مثلا ابنسینا در حدود و اشارات، غزالى در میزانالاعمال، ابوالبرکات در المعتبر، خواجه نصیرالدین طوسى در شرح اشارات، ملّاصدرا در اسفار، ملّامحمّدمهدى نراقى در جامعالسعادات، و همینطور محقّق اصفهانى، مرحوم مظفّر، علّامه طباطبائى و نیز برخى از کسانى که پیشتر به گفتار آنها اشاره شد، از همین اصطلاح «عقل نظرى و عقل عملى» استفاده کردهاند
با وجود اینکه تبیین این اندیشمندان از «نظرى» و «عملى» با عناوین گوناگونى صورت گرفته است؛ ولى به نظر نمىرسد که تفاوت هریک از این عناوین با دیگرى، تغییر اساسى در تعاریف این اندیشمندان از دو اصطلاح «نظرى» و «عملى» ایجاد کرده باشد؛ چنانکه بسیارى ـ همانطور که گذشت ـ به ربط وثیق بین آن عناوین در موضوع مورد بحث تصریح کردهاند. ما نیز در این مقاله، مباحث خود را با عنوان «عقل نظرى و عقل عملى» ادامه مىدهیم
مسئله تقسیم «عقل» به نظرى و عملى از مسائل مهم فلسفى و معرفتشناختى است که از دیرباز در میان فیلسوفان، متکلّمان، و حکیمان مطرح بوده و درباره تعریف و کارکرد آن سخن گفته شده است. هرچند پیدایش و گسترش این تقسیم به دوران اسلامى بازمىگردد؛ ولى بنیاد این تقسیمبندى را مىبایست مربوط به یونان باستان دانست
بر این اساس، اعتقاد ارسطو در بحث از «نفس» چنین بوده است که: قوّه عقلیه انسان ـ پیوسته ـ غیرمتحرّک است؛ و تنها عقلى متحرّک است که در کنار شوق، غایتى را منظور دارد. به نظر مىرسد که مقصود ارسطو از عقل متحرّک همان عقل عملى بوده است
وى همچنین، در بحث از فضائل عقلى، آنها را برطبق دو استعداد یا قوّه عقلى تقسیم کرده است: یکى قوّه و استعداد علمى و دیگرى قوّه و استعداد حسابگر. ضمن اینکه حکمت و عقل عملى یا فرونزیس (بصیرت و تدبیر) را به «قابلیت حقیقى براى عمل، به کمک یک قاعده، با توجه به اشیایى که براى انسان خوب یا بدند» تعریف کرده و آن را به فردى و خانوادگى و سیاسى تقسیم نموده است
با این حال، همانگونه که گذشت، تبیین تقسیم یادشده با نظم و نسق تازه امرى است که در دوران اسلامى به آن پرداخته شده است. در این نوشتار، کوشش خواهد شد تا آراى تعدادى از اندیشمندان اسلامى در اینباره ـ از زمان مسکویه، ابنسینا و بهمنیار تا زمان معاصران ـ به بحث و بررسى گذاشته شود
درست است که پرداخت به قواى نفس از زاویه «نظرى» و «عملى» (و انقسام عقل به این دو بخش)، در مسیر حرکت پرسرعت علم و با وجود کنجکاوى روزافزون بشر، امرى عادى به نظر مىرسد؛ امّا مىتوان انگیزههاى ذیل را نیز براى آن مطرح دانست
الف) تحلیل قدرت انسان، به عنوان جانشین پروردگار از این جهت که در بسیارى از موارد پس از علم و بررسى معلوم به ویژگى کشاندن آن به عرصه هستى و خلق و ایجادش توانمند است، مشابه رابطه وجودى اصیلى که میان آفریدگار جهان هستى و جهان حکم فرماست
ب) بررسى رابطه رازآلود و شگفتآور قلب با مغز؛ و اینکه چگونه با تأثیر حواس و عواطف و احساسات بر قلب، و تحریک خون در شریانها و عروق قلبى، اراده فعّال مىشود و به تحریک عضلات و اعضاى بدن اقدام و آدمى را در مسیرى هدایت مىکند که درک و فهم وى آن را مىپسندد؟
ج) بازشناسى تمایز میان آنچه معلوم بوده و هست و آنچه شایسته بوده و باید باشد، و بررسى رابطه بین آن دو
د) تحلیل این حالت انسان که در عین درک خیر بودن امرى یا شر بودن کارى، از انجام دادن آن خیر صرفنظر مىکند یا آن شر را حریصانه انجام مىدهد
ه .) راهنمایى دقیقتر انسان در کنترل و بازتکانى معلومات و سپس تهذیب و پاکسازى اعمال؛ چنانکه این امر در هدف از تقسیمات فرعى و کوچکترى که براى عقل نظرى و عملى صورت گرفته است آشکار مىشود
نگارنده در نوشتار حاضر به دنبال تعریف عقل نظرى و عقل عملى، و شناخت تفاوتهاى این دو عقل با یکدیگر است. پرواضح است که دستیابى به این هدف، از راه مراجعه به دیدگاههاى اندیشمندان (و تحلیل و بررسى گفتار آنان)، به طرزى دقیقتر صورت مىپذیرد؛ ولى همانطور که در سطور بعد بیان خواهد شد، کلمات این اندیشمندان از نسق واحدى برخوردار نیست: بعضى این بحث را با تمرکز بر قوّه و عقل، برخى بر اساس نوع مُدرَک و متعلّق عقل، و تعدادى بر مبناى آثار و نتایج ارائه نمودهاند. به نظر مىرسد که ترتیب ذیل براى جمعبندى در تعریف «عقل نظرى» و «عقل عملى»، و تفاوت میان این دو، سودمندتر باشد
جستار روشمند براى پژوهش در هر موضوعى مرهون رعایت ترتیب منطقى مطالب است. بر این اساس، منطقدانان به منظور شناخت علوم و مسائل آن، شش پرسش اساسى را مطرح ساخته و آنها را به ترتیب زیر طبقهبندى کردهاند
1) تحلیل مفهوم و بیان «ما» شارحهالاسم؛
2) پرسش از هستى و تحقّق و بیان هلیه بسیطه؛
3) تحلیل ماهوى و بیان «ما» حقیقى؛
4) پرسش از چگونگى خواص و احکام و بیان هلیه مرکّبه؛
5) پرسش از سبب تحقّق یا «لم» ثبوتى؛
6) پرسش از دلیل تحقّق یا «لم» اثباتى
بنابراین، پیش از پرداختن به اقسام نظرى و عملىِ عقل، مناسب است که تعریفى روشن از خود «عقل» ارائه شود؛ ولى چون از یکسو، ادعا شده که عقل در استعمالات خود، مشترک لفظى است و به حسب تقسیمات مختلف، معانى و کاربردهاى متفاوتى دارد، و از سوى دیگر، مقاله حاضر درباره خصوص عقل نظرى و عقل عملى است، ما ابتدا به بیان خصوص این نوع عقل مىپردازیم، و بحث مهم تبیین عقل (به معناى جامع آن) و تحلیل عقل دینى را به گفتار دیگرى وامىگذاریم. حکیم سبزوارى مىنویسد : «بدانکه لفظ "عقل" لفظى است مشترک اشتباهانگیز، چه گاه عقل گویند و عقل مناط تکلیف را که در بالغین به هم مىرسد خواهند؛ و گاه گویند و عقل عملى را خواهند؛ و گاه گویند و عقل نظرى را خواهند و... .»
از مجموع تعاریفى که درباره موضوع این بحث وجود دارد، دو دیدگاه به دست مىآید
1) «عقل» در هر دو قسم (نظرى و عملى) به یک معناست و تفاوتى ماهوى بین آن دو وجود ندارد
2) «عقل» نظرى ماهیتآ با عقل عملى تفاوت دارد و اطلاق عنوان «عقل» بر هر دو از باب اشتراک لفظى است
چنانکه گذشت، برخى از دانشمندان «عقل» را در هر دو قسم نظرى و عملى یکى دانسته و تفاوتى ماهوى بین آن دو قائل نشدهاند. براساس این نظریه، که طرفداران بىشمارى دارد، هم عقل نظرى و هم عقل عملى از سنخ ادراک و فهم مىباشند. البته، صاحبان این نظریه به دو گروه تقسیم شدهاند
گروه نخست بر این عقیدهاند که این دو عقل، با اینکه از جهت ماهیت ادراکى یکىاند، ولى از جهت متعلّق ادراک با هم متفاوتاند؛ یعنى تفاوت این دو از جهت معلوم و مُدرک است، نه از جهت علم و ادراک. به تعبیرى دیگر، یک منبع ادراکى با متعلّقات خود به دو طریق مىتواند اشتغال داشته باشد که در ادامه، به توضیح آن مىپردازیم. ناگفته نماند که خود این گروه، بار دیگر ـ بر اساس تبیین مدرکات ـ به دستههاى مختلفى تقسیم مىشود که در بحث از مدرکات، به معرفى آن دستهها خواهیم پرداخت. گروه دوم بر این نظرند که این دو عقل اساسآ یکىاند، هم از جهت درک و هم از جهت مُدرک؛ تنها اگر مدرک عقل نظرى به عمل بینجامد، به سبب تنوّع، از این فرایند به «عقل عملى» تعبیر مىشود
همچنین، چنانکه گذشت، برخى از اندیشمندان بر این باورند که عقل نظرى ماهیتآ با عقل عملى تفاوت دارد و واژه «عقل» در هر دو به یک معنا نیست. در مباحث آینده، از هریک از این نظریهها به ترتیب با عنوان دیدگاه نخست، دیدگاه دوم، و دیدگاه سوم یاد خواهد شد
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله تکنولوژی کابل با pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تکنولوژی کابل با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
فصل اول
1-1 سیم ها و کابل ها در صنعت برق
1-2 یاداوری تعاریف فیزیکی از مشخصات مواد
3-1 خواص و کاربرد فلزات غیر آهنی
4-1 فلزات هادی برای خط انتقال انرژی
5-1 مقایسه مشخصات فلزات و الیاژها
فصل دوم
عایق های الکتریکی در کابل
1-2 تعاریف فیزیک برای عایق ها
2-2 خواص عایقها
3-2 انواع عایق ها از نظر ساختمان شیمیائی
4-2 انواع عایق از نظر مواد استعمال
5-2 شناخت عایق های متداول در کابل سازی
عایق های مصنوعی
روغن های عایق
عایق های گازی
در ارزش حیاتی انرژی الکتریکی، می گویند که خون رگهای جهان صنعت می باشد. و این توصیف خود نقش سازنده تولید و انتقال وتزوعی نیروی برق را بیان می کند
ظاهرا تصور می شود که هزینه عمده استفاده از این انرژی فقط مربوط به تولید است، در حالیکه مراکز نیرو با همه تاسیسات وتجهیزات خود که به منزله قلب سیستم است حدود 30 تا 35 درصد از هزینه را به خود اختصاص می دهد و 65 تا 70 درصد کل هزینه تاسیسات مربوط به سیستم برق رسانی است
مراحل برق رسانی نیز شامل موارد زیر است
- انتقال انرژی از نیروگاه ها به فواصل طولانی که با فشار قوی انجام می گیرد
- پخش انرژی که با ولتاژهای متوسط از یک خط انتقال فشار قوی صورت می گیرد تا انرژی مراکز عمده مصرف یک ناحیه را تامین کند
- توزیع انرژی برق که با ولتاژهای معمولی از مراکز پست های فرعی هر ناحیه انجام می گیرد و برق مصرف خانگی یا صنعتی و کشاورزی را می رساند
در تمام موارد فوق نیز، هزینه عمده برق رسانی را قیمت سیم های هادی انرژی در بر میگیرد و برای اینکه در هر موقع از شب و روز بتوان از جریان برق بمنزله یک منبع مطمئن انرژی استفاده شود تا روشنایی و گرما و نیروی محرکه صنایع تامین گردد، لازم است در هر مرحله ای از برق رسانی از هادی های مناسب استفاده شود که شبکه مشخصات زیر را داشته باشد
1- اطمینان کار
2- امکان رفع فوری نواقص
3- تامین حداقل شرایط قابل قبول با کمترین هزینه
حال برای شناخت از تکنولوژی سیم ها و کابل های مورد مصرف در صنایع الکتریکی و کیفیت انتخاب و کاربرد آنها مباحثی بر این شرح بررسی می شود
فلزات هادی- عایق های الکتریکی – انواع سیم ها- ساختمان و ارگذاشتن کابل ها
قبل از آغاز بحث، برخی از تعاریف فیزیکی و مشخصات مواد بطور ساده یادآوری می شود و همچنین جداول و علائم و مقررات استاندارد در هر زمینه نیز درجه شده است
ساختمان ماده
موادی که بطریق شیمیائی به مواد ساده تری تجزیه نشوند و از اتم های نظیر تشکیل یافته باشند مواد اصلی یا عناصر نام دارند. مجموعا 102 عنصر شناخته شده اند که از آنها 13 عنصر را بطور مصنوعی می توان بدست آورد
اتم – کوچکترین جز یک عنصر شیمیائی که قابل تجزیه شدن به اجزا کوچکتر نباشد. اتم از هسته و الکترون هائی تشکیل یافته است که بدور هسته می چرخند
ملکول- کوچکترین جز یک جسم است که با وسائل مکانیکی قابل تقسیم شدن با جزا کوچکتر نمی باشد و از اتم های نظیر یا غیر نظیر تشکیل یافته است که بطریق شیمیائی می توان آنها را جدا کرد
حالات مواد
مواد اصلی شیمیائی به فلزات و غیر فلزات تقسیم بندی می شود. فلزات در درجه حرارت معمولی باستثنای جیوه، همگی جامدند و غیر فلزات (شبه فلزات) همگلی جامد یا گازی هستند (بجز برم که مایع است) فلزات به آهنی و غیر آهنی و همچنین فلزات سبک و سنگین تقسیم می شود
جرم مخصوص – نسبت جرم m برحجم v را جرم مخصوص می گویند
مقاومت مخصوص – مقاومت الکتریکی سیمی بطول یک متر و مقطع یک میلیمتر مربع را مقاومت مخصوص آن سیم می گویند که ممکن است دردرجات حرارت مختلف داده شود و علامت اختصاری آن است
برای مایعات از واحد اهم سانتیمتر مربع بر سانتیمتر یا اهم سانتیمتر استفاده می شود
برای عایق ها نیز اهم سانتیمتر یا ما اهم سانتیمتر بکار می رود
قابلیت هدایت X- مقدار عکس مقاومت مخصوص را قابلیت هدایت می گویند
ضریب حرارت – ضریب حرارت نشان می دهد که مقاومت هر اهم از جسمی در مقابل بالارفتن درجه حرارت باندازه یک سانتی گراد چقدر تغییر می کند (اضافه می شود یا کم می شود) واحد آن درجه/1 یا 1/grd می باشد
مقاومت رویه- عبارت است از مقاومت در سطح عایق بین دو الکترود (دو قطعه فلزی در فاصله 10 میلی متر با ولتاژ 100 ولت و یا ولتاژ آزمایش 1000 ولت)
استحکام الکتریکی Ed- مقدار موثر ولتاژ متناوبی که بین دو الکترود واقع در نمونه آزمایش موجود بوده و باعث جرقه زدن می شود
استحکام الکتریکی Ed- برابر نسبت ولتاژ آزمایش به ضخامت نمونه تحت آزمایش می باشد
انبساط طولی (انبساط خطی) – عبارت است از افزایش طولی برحسب میکرومتر که یک میله بطول یک متر در اثر بالا رفتن درجه حرارت باندازه یک درجه سانتیگراد پیدا می کند. مقدار تغییرات طولی به نسبت درجات حرارت بیک نسبت نیست
مس (cu)- فلز چکش خوار و قابل خم شدن است و کارکرد در روی آن آسان است. در مقابل حرارت دوام زیادی دارد و در مقابل اسیدها و بازها مقاوم است. در برابر تشیکل نمک (بجز نوشادر، آمونیاک و گوگرد) نیز دوام دارد. قابلیت لحیم کاری، اتصالات مطمئن، در کلید ها و بست های برقی را دارد. قابلیت جوش دادن و ریختن آن خوب نیست. نسبت به درجه خواص مس در محصولات غلطکی، پرس و بویژه قابلیت هدایت الکتریکی آن خوب و قابل استفاده می باشد
آلومینیوم (Al)- قابلیت کوره کاری و چکش خواری دارد، جوش دادن و قابل ریخته شدن آن میسر و در برابر زنگ زدگی مقاوم است
در برابر اسیدها و بازها، غیر مقاوم بوده و با بست های پیچی نامطمئن است. هادی الکتریکی خوبی بوده و برای تهیه ورق های – بسیار نازک، لوله ها، میله ها و شاسی رادیو، حفاظت در مقابل نفوذ امواج و همچنین برای روتورهای فقسی در الکترو موتورها مناسب است
سرب(pb) – قابل پرسکاری و چکش خوار یو غلطک زدن و لحیک کاری است. درمقابل اسید مقاوم بوده و فلز بسیار نرمی است. اتصال های سربی مثل اتصالات مسی، سمی است و در صفحه های باطری و پوشش سربی کابل ها، لوله ها، واشرها، سرنج، سفیدآب سرب و دستگاههای شیمیائی بکار می رود
قلع (Sn)- قابلیت ذوب شدن و خم کردن و غلطک زدن دارد و چکش خوار است. برای لحیم کاری بسیار با اهمیت است. برای قلع اندود کردن سیم ها و ورق ها بکار می رود
روی (Zn)- بخوبی قابلیت ریختن دارد و در حرارت 100 تا 150 درجه سانتیگراد چکش خوار است، قابل غلطک زدن، کشیدن و مقاوم در برابر زنگ زدگی بوده ولی در برابر اسیدها و بازها دوام ندارد. برای الکترودپیل ها، پوشش ها و بعنوان تهیه آلیاز برنج، مفرغ قابل استفاده است
نیکل خام (Ni)- قابلیت کش آمدن، غلطک زدن، چکش خواری و جوش دادن دارد. خاصیت مغناطیسی و قابلیت صیقلی کردن در درجه گرمای معمولی، مقاوم در برابر زنگ زدگی و بالابردن خاصیت قابلیت نفوذ مغناطیسی دارد. در آکومولاتورها و آب – نیکل دادن فلزات و تهیه آلیاژهای نیکل و کنستانتان و ورق های بسیار نازک مورد استفاده قرار می گیرد
آلیاژهای مس – ترکیبات مختلف از مس با سایر فلزات، انواع آلیاژها برنج را تشکیل می دهد که بخوبی قابل ریختن، براده گیری، لحیم کاری و قابلیت هدایت بسیار خوب، غیر مغناطیسی و مقاوم در برابر آب سرد و گرم و بخار و حساسیت کم در برابر محلول های آب و گاز می باشد. اگر درصد مس آن زیاد باشد در حالت سردی و با درصد کم مس و همچنین در حالت گرمی قابلیت شکل دادن دارد
آلیاژهای نیکل – نیکل دارای قوه رنگ دهی زیاد است و آلیاژ را سفید رنگ می کند. مقدار مقاومت الکتریکی را بالا برده و تغییر مقاومت را با درجه حرارت کم می کند (برای مقاومت ثابت مثل کنستانتان مناسب است)
آلیاژهای منیزیم – این آلیاژها، جرم مخصوص کم با نقطه ذوب پائین دارند و بخوبی قابل براده گیری با ضریب الاستیسیته خیلی کم و غیر حساس در مقابل بارهای ضربه ای می باشند. قابل لحیم کاری نیستند ولی تحت شرایطی قابل جون دادن هستند. فقط در حالت گرم قابل تغییر شکل دادن هستند. چون براده های منیزیم باسانی قابل سوختن است در موقع براده گیری آن بایداحتیاط شود
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى با pdf دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدّمه
اهمیت و ضرورت مسئله
تاریخچه تحقیق
تعریف اجمالى حکایت
ذاتى بودن حکایت
ماهیت حکایت از دیدگاه مشهور
تعریف حکایت
ارکان حکایت
1 وجود حاکى
2 وجود محکى
مستند حکایت
ماهیت حکایت از دیدگاه استاد فیاضى
تحلیل فرایند حکایت
تعریف حکایت
ارکان حکایت
1 وجود محکى
2 وجود حاکى
3 حالت نفسانى بودن حاکى
مستند حکایت
باطل بودن حکایت شأنى (بالقوّه) در تقسیم علم حصولى به تصوّر و تصدیق
باطل بودن حکایت شأنى (بالقوّه) در تقسیم مراتب علم
باطل بودن حکایت شأنى (بالقوّه) در ترکیب تصوّرات
نتیجهگیرى
••• منابع
پی نوشت
ـ ابنسینا، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، الکتاب، 1403ق
ـ ـــــ ، منطقالمشرقیین، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1405ق
ـ برهان مهریزى، مهدى و مجتبى مصباح، «ماهیت حکایت از دیدگاه استاد مصباح»، معرفت فلسفى، ش 23، بهار 1388، ص 11ـ50
ـ بهمنیار، التحصیل، تهران، دانشگاه تهران، 1349
ـ پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، تهران، حکمت، 1383
ـ خراسانى، شرفالدین، نخستین فیلسوفان یونان، تهران، سپهر، 1357
ـ دغیم، سمیع، موسوعه مصطلحات علم منطق عندالعرب،
ـ رازى، فخرالدین، مفاتیحالغیب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق
ـ رازى، قطبالدین، شرح رسالهالشمسیه القزوینى (الکاتبى)، قم، رضى، 1363
ـ ـــــ ، شرح مطالعالانوار فى المنطق، قم، کتبى نجفى، بىتا
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380
ـ سهروردى شهابالدین (شیخ اشراق)، مجموعه مصنّفات، قم، بیدار، 1381
ـ شهرزورى، شمسالدین محمّد، شرح حکمهالاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372
ـ شیرازى، قطبالدین، شرح حکمهالاشراق، چاپ افست
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اساسالاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، 1361
ـ ـــــ ، الجوهرالنضید، قم، بیدار، 1362
ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، تهران، سمت، 1385
ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات، تحقیق محمّدتقى دانشپژوه، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1408ق
ـ فیاضى، غلامرضا، درآمدى بر معرفتشناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386
ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، چ هشتم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1377
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، چ پنجم، قم، صدرا، 1380
ـ مظفّر، محمّدرضا، المنطق، بیروت، دارالتعارف، 1405ق
ـ ملّاصدا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمهالمتعالیه فى الاسفارالعقلیه الاربعه، قم، مصطفوى، بىتا
ـ ـــــ ، التصور و التصدیق، بىجا، بىنا، بىتا
ـ ـــــ ، شرح الهدایهالاثیریه، بیروت، مؤسسهالتاریخ العربى، 1422ق
ـ یزدى، عبداللّهبن شهابالدین، الحاشیه على تهذیبالمنطق، قم، جامعه مدرسین، 1405ق
مشهور معرفتشناسان بر این باورند که «صور ذهنى» بالفعل، و به صورت ذاتى، از ماوراى خود حکایت مىکنند. در این میان، استاد فیاضى در نحوه حکایتْ (ذاتى بودن حکایت) با عموم فلاسفه همراه است. ضمن اینکه آن را معلوم به علم حضورى مىداند؛ امّا درباره حاکى، ایدهاى متمایز دارد. در این مقاله تلاش مىشود تا این دو دیدگاه با یکدیگر مقایسه و نقاط اشتراک و اختلاف آنها تحلیل گردد، از جمله موارد اختلاف آن است که استاد فیاضى معتقد است که حاکى «صورت ذهنى» نیست، بلکه «نفس فاعل شناسا» مىباشد (و «صورت ذهنى» وجود ذهنى محکى است.) وى بر این باور است که حاکى در اشیاى خارجى، علاوه بر محکى ذهنى، محکى خارجى و تمام مصادیق همگون را نیز به طور یکسان نشان مىدهد و این اقتضاى ذاتى بودن حکایت است. ایشان مستند نحوه حکایت و تحلیل حکایت به حاکى و محکى، و حالت نفسانى بودن حاکى را وجدان و علم حضورى مىداند و بر این باور است که با تحلیل یافتههاى درونى، مىتوان به امور یادشده رسید. استاد فیاضى با اینکه حکایت مفاهیم مفرد، قضایا و تصدیقات را ذاتى آنها مىشمارد، آنها را در نحوه حکایت متفاوت مىداند
کلیدواژهها: حکایت، محکى، حاکى، ذاتى، حالت نفسانى، صورت ذهنى
طبیعت انسان به گونهاى است که او را وادار مىکند تا پیوسته درصدد کشف مجهولات مربوط به خویش باشد و از آنجا که قلمرو شناخت حضورى محدود است، عمده راه شناخت و کشف مجهولات را باید در علوم حصولى و جنبه حکایتگرى آن جستوجو کرد. در این میان، مشهور فلاسفه و معرفتشناسان اسلامى بر این باورند1 که «صور ذهنى» بالفعل، و به صورت ذاتى، از ماوراى خود حکایت مىکنند. بنابراین، ایشان صورت ذهنى را امرى بدیهى تلقّى کردهاند؛ امّا استاد فیاضى هرچند حکایت را بالفعل و ذاتىِ حاکى مىشمرد و آن را معلوم به علم حضورى مىداند، ولى معتقد است: «صورت ذهنى» حاکى نیست، بلکه وجود ذهنى محکى است (و حاکى ـ در واقع ـ «نفس فاعل شناسا»، و حکایتْ حالتى در نفس فاعل شناسا مىباشد.)
اهمیت بحث «حکایت» در معرفتشناسى، نگارنده را بر آن داشت که با مراجعه به آثار فلاسفه و منطقدانان، و انجام مصاحبه با استاد فیاضى، به تحلیل و تبیین دیدگاه مشهور بپردازد و تمایز آن را با دیدگاه استاد فیاضى نیز روشن کند. موضوع «حکایت» و مباحث مربوط به آن، تا جایى که نگارنده تحقیق کرده، به طور مستقل در کتب یا مقالات فلسفى مطرح نشده و تنها منبعى که به طور مستقیم به آن پرداخته است، کتاب درآمدى بر معرفتشناسى استاد فیاضى مىباشد که در چند صفحه، این موضوع را مطرح کرده است.2 بدین ترتیب، نوشتار حاضر از راه کنکاش در کتابهاى فلسفى ـ منطقىِ گوناگون و مصاحبه با استاد فیاضى فراهم آمده و البته در این میان، نظریات استادان اعم از مخالف و موافق ـ در درک بهتر موضوع راهگشا بوده است
امید است که بتوانیم مصداق آیه «یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرا کَثِیرا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» (بقره: 269) باشیم و خداوند ما را شایسته دانش و حکمت گرداند؛ چراکه بهترین عطاى الهى، درک حقایق است
از آنجایى که علوم حضورى محدود و منحصر به امور خاصّى است، براى شناخت حقایق، باید به «علم حصولى» روى آورد. پایه و اساس «علوم حصولى» همان مفاهیماند که نقش بنیادینى در شناخت دارند. آنچه موجب شده است تا مفاهیم، نقش بنیادینى را در شناخت حقایق ایفا کنند، جنبه حکایتگرى آنهاست؛ بنابراین، بحث از «حکایت» با اینکه بحثى فرعى است، نقش مهمى در فرایند شناخت دارد. از اینرو، مبنایى بودن مسئله «حکایت» (و تأثیر این موضوع در شناخت واقع) ضرورت و اهمیت پژوهش حاضر را روشن مىسازد
تاریخچه موضوع «حکایت» به فلاسفه پیش از سقراط بازمىگردد؛ براى مثال، مىتوان از آلکمایون نام برد که به گونهاى بحث «حکایت صور ذهنى» را مطرح کرده است.3 از کلمات سقراط،4 افلاطون، و ارسطو در مقام نقد نظریه «مثل»5 نیز مىتوان مطالبى را درباره «حکایت» به دست آورد. امّا تاریخچه بحث حکایت در بین فلاسفه اسلامى، به صورت تلویحى، به کندى بازمىگردد؛ هرچند در بحث «انواع دلالت»، عموم فلاسفه و منطقدانان (از جمله فارابى، ابنسینا، فخر رازى، نصیرالدین طوسى، شیخ اشراق، و ملّاصدرا) به دلالت صور ذهنى بر ماوراى خود اشاره کردهاند. البته، در مباحثى مثل «حقیقت علم» و «وجود ذهنى» نیز به حکایتِ مفاهیم اشاره شده است
در اینجا تعریفى اجمالى از حکایت ارائه مىکنیم؛ ولى بعد از تحلیل حکایت، به تعریف دقیق حکایت از دیدگاه مشهور و استاد فیاضى مىپردازیم. به طور اجمال، حکایت همان نشان دادن و نمایشگرى است؛ به گونهاى که فاعل شناسا به ماوراى خودش منتقل شود
فلاسفه و منطقدانان معانى گوناگونى را براى واژه «ذاتى» بیان کردهاند7 و این واژه، در واقع، مشترک لفظى است. در این میان، مشهور بر این باورند که «حکایت» ذاتى باب برهان براى «مفاهیم» مىباشد؛ همانگونه که «امکان» ذاتى «ماهیت» است. امّا استاد فیاضى معتقد است که «حکایت» ذاتى باب ایساغوجى براى «مفاهیم» مىباشد؛ به این بیان که تمام حقیقت و تمام ذات (نوع) «مفاهیم»، حکایت و نمایشگرى است
تا آنجا که نگارنده بررسى کرده است، مشهورْ عنوان یا فصل مستقلى را به «حکایت مفاهیم» اختصاص ندادهاند؛ امّا از کلام مشهورِ منطقدانان و فلاسفه چنین برداشت مىشود که حکایت نوعى دلالت است که فاعل شناسا بدون اعتبار و وضع واضعى، به صورت طبیعى، از دال (مفهوم) به مدلول (محکى) منتقل مىشود. به عبارت دیگر، انتقال طبیعى فاعل شناسا از وجود ذهنى به وجود خارجى (= ماوراىِ) اشیا را «حکایت» مىگویند. وجه طبیعى بودن انتقال در حکایت مفاهیم، این است که دلالت مفاهیم بالطبع، و مقتضاى سرشت مفاهیم مىباشد؛ لذا فاعل شناسا به صورت طبیعى، و بدون نیاز به قرارداد و وضع واضعى، از مفهوم به محکى منتقل مىشود. به عبارت دیگر از آنجایى که دلالت طبیعى، قراردادى و جعلى نیست؛ فاعل شناسا بدون نیاز به قرارداد، از دال به مدلول منتقل مىشود
این برداشت از حکایت برآمده از دو نکته است: 1) تعریف مشهور از «دلالت» مبنى بر اینکه «دلالت، بودن شىء است؛ به گونهاى که از علم به آن (دال)، علم به امر دیگر (مدلول) لازم مىآید.»8 2) تقسیم دلالت به «وضعیه» و «طبیعیه» و بیان اینکه «دلالت وضعیه» دلالتى مىباشد که در سایه وضع و قرارداد واضع پدید آمده است و «دلالت طبیعیه» دلالتى مىباشد که انتقال از دال به مدلول در سایه وضع و قرارداد واضع نیست، بلکه طبیعى و ذاتى دالّ است.9 البته، در کلام مشهور، به بالفعل و ذاتى یا بالذّات بودن حکایتْ تصریح نشده و آنچه در کلام مشهور منطقدانان و فلاسفه آمده، «بالطبع» بودن دلالت مفهوم بر مدلول یا «دلالت طبیعیه» داشتن مفهوم نسبت به مدلول است.10 استاد فیاضى معتقد است: درست است که در کلام مشهور، به «بالفعل» و «ذاتى» یا «بالذّات» بودن حکایتْ تصریح نشده است؛ امّا با بیان مقدّمهاى مىتوان به این نتیجه رسید که منظور مشهور، بالفعل بودن حکایت ذاتى مفاهیم است
توضیح اینکه اگر امرى نسبت به بالقوّه و بالفعل بودن مطلق باشد و قرینهاى درباره بالقوّه یا بالفعل بودن آن موجود نباشد، آن امر را حمل بر بالفعل بودن مىکنیم؛ چون بالقوّه بودن، مؤونه زایده است و نیازمند قرینه مىباشد و حال آنکه ظاهر هر اسنادى بالفعل بودن است. با در نظر گرفتن این مقدّمه، هرگاه در کلمات قومْ حکایت بالطبع (بالذّات) صور ذهنى به شکل مطلق بیان شد، منصرف به این است که حکایت بالطبع (بالذّاتِ) صور ذهنى در نظر آن قومْ فعلى (بالفعل) مىباشد و اگر ادّعاى فعلى نبودنِ حکایت طبیعى صور ذهنى را داشتند، باید قرینهاى بر بالقوّه بودن ارائه مىکردند؛ زیرا آنگونه که بیان شد، بالقوّه بودن نیاز به قرینه دارد و ظاهر این است که حکایت بالطبعِ صور ذهنى، بالفعل باشد. در ضمن، «ذاتى» بودن حکایت بالفعل را مىتوان از «بالطبع» بودن یا «دلالت طبیعیه» داشتن مفهوم نسبت به مدلول به دست آورد؛ چراکه مشهور بالطبع یا دلالت طبیعیه را در مقابل بالوضع یا دلالت وضعیه قرار دادهاند و این قرینه است بر اینکه مراد از بالطبع بودن یا دلالت طبیعیه داشتن، بالذّات یا ذاتى بودن دلالت مفهوم بر مدلول است؛ یعنى دلالت مفهوم بر مدلولش به اعتبار و وضع واضعى نیاز ندارد، به خلاف دلالت لفظ بر مدلولش که نیاز به اعتبار و وضع واضعى دارد.11 بنابراین، از اینکه مشهور «بالوضع» بودن و «دلالت وضعیه» داشتن را غیرذاتى مىشمرند، معلوم مىشود که منظور از بالطبع بودن و دلالت طبیعیه داشتن ـ در مقابل بالوضع بودن و دلالت وضعیه داشتن ـ بالذّات بودن و دلالت ذاتیه داشتن است. قرینه دیگر اینکه در برخى از کلمات مشهور، «بالطبع» بودن یا «دلالت طبیعیه» داشتن، بر بالذّات بودن یا دلالت ذاتیه داشتن عطف شده است؛ براى مثال، ملّاصدرا چنین مىنگارد: «; و هو أن المعیه قد تکون بالذّات و قد تکون لا بالذّات و الطبع بل بمجرّد الاتفاق; .»
منظور از ارکان حکایتْ پایهها و مقوّماتى مىباشد که تحقّق حکایت وابسته به آنهاست؛ به نحوى که اگر یکى از آنها نباشد، حکایتى تحقّق نمىپذیرد. البته آنگونه که گفته شد، مشهورْ عنوان یا فصل مستقلى را به «حکایت مفاهیم» اختصاص ندادهاند تا ارکان حکایت را از آن عناوین و فصول به دست آوریم؛ امّا با مراجعه به مباحث مربوط به حکایت در کلام مشهور، مىتوان ارکان حکایت را چنین برشمرد
مطابق دیدگاه مشهور، «حاکى» همان «صورت ذهنى» است که در مواجهه با اشیا، اعم از اشیاى خارجى یا ذهنى، در نفس و ذهنِ فاعل شناسا نقش مىبندد و ماوراى خود را نشان مىدهد. ویژگى نخست صورت ذهنى یا حاکى آن است که شامل تصوّر و تصدیق مىشود، یعنى حاکى اعم از این است که صرف تصوّر یا همراه با تصدیق فاعل شناسا باشد؛ هرچند برخى مفهوم را بر مفهوم تصوّرى اطلاق مىکنند و مفهوم تصدیقى را مفهوم نمىدانند. ویژگى دوم حاکى یا وجود ذهنى این است که به علم حضورى، براى نفس، معلوم مىباشد. ویژگى سوم حاکى نیز آن است که مطابق این دیدگاه، حاکى همان صورت ذهنى یا وجود ذهنى مىباشد؛ از اینرو، اگر مثلاً حاکىاى همچون علایم راهنمایى و رانندگى خاصیت نشاندهندگى داشته باشد، امّا صورت ذهنى نباشد، حکایتى تحقّق نمىیابد؛ زیرا تنها صورت ذهنى، این ویژگى و خاصیت را دارد که مىتواند به طور طبیعى، ماوراى خود را نشان دهد و از محکى خود حکایت کند؛ براى مثال، وقتى صورت ذهنى کوه در ذهن فاعل شناسا نقش مىبندد، به طور طبیعى از محکى خود ـ که کوه خارجى است ـ حکایت مىکند
وجه صورت ذهنى یا وجود ذهنى دانستن حاکى را مىتوان در تعریف مشهور از «علم» جستوجو کرد؛ چراکه مشهور علم را به «حصول صوره الشىء فى الذهن» یا مضامینى شبیه به آن تعریف کردهاند.13 از این تعبیر، روشن مىشود، واسطهاى که بین عالم و معلوم در علم حصولى مطرح است، همان صورت ذهنى یا وجود ذهنى مىباشد و در واقع، با صور ذهنى و وجود ذهنى اشیاست که علم و انکشاف تحقّق مىیابد و موجب مىشود فاعل شناسا به ماوراى مفهوم منتقل شود. بنابراین، مطابق دیدگاه مشهور، ذهن فاعل شناسا در مواجهه با اشیا و واقعیتها ـ اعم از خارجى یا ذهنى ـ به صورى از آنها دست مىیابد و از طریق آن صور، بالفعل و به طور طبیعى، به اشیا و واقعیتها منتقل مىشود؛ و نقش صور ذهنى، همانا، حاکویت و نشاندهندگى مىباشد
«محکى» واقعیتى است که حاکى از آن حکایت مىکند؛ اعم از اینکه آن واقعیت عینى باشد یا ذهنى. در واقع، محکىْ ماوراى مفهوم، و آن چیزى است که مفهوم یا صورت ذهنى آن را نشان مىدهد. از آنجا که حکایت امرى اضافى و وابسته به طرفین (حاکى و محکى) است، تا زمانى که هریک از حاکى و محکى ـ که طرفین اضافه هستند ـ تحقّق نیابند، حکایت تحقّق نمىیابد
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله مصرف انرژی در ساختمان با pdf دارای 64 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله مصرف انرژی در ساختمان با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
مقدمه :
فصل اول
اهمیت انرژی و کاهش مصرف آن
اهمیت انرژی و کاهش مصرف آن
فصل دوم
معرفی انواع روشهای کاهش مصرف انرژی در ساختمان
مقدمه :
1- پنجره و درها
2 ـ جلوگیری از ایجاد ترک و درز در ساختمان
3- دیوارها
4- سقف نهایی و سقف پیلوت
5- کف
6- اقدامات مکمل :
فصل سوم
بررسی شرایط آب و هوایی خوزستان
مقدمه :
1- ویژگیهای اقلیم منطقه
الف ـ مشخصات آب و هوایی
ب – نیازهای اقلیمی منطقه از نظر آسایش انسان در فضاهای زندگی و شرایط ساخت و ساز معماری
2-ویژگیهای معماری بومی منطقه
جهت ساختمان
فرم ساختمان
نحوه استقرار ساختمان
رابطه ی فضاهای پر و خالی
ب ـ ویژگیهای فضاهای باز
فرم و تناسب و محل استقرار حیاط ها
ویژگی پشت بام
ج ـ ویژگیهای فضاهای نیمه باز
د ـ ویژگیهای فضاهای بسته
تحوه استقرار فضاهای بسته
ابعاد و تناسبات فضاهای بسته
هـ ) ویژگیهای جداره ها
جدازه ها باز
جداره های بسته
فصل چهارم
بررسی تأسیسات و سیستم تهویه مطبوع دانشکده مهندسی
مقدمه
الف ـ سیستم گرمایشی
ب ـ سیتسم سرمایشی
اشکالات واحد تأسیسات و پیشنهادات
هزینه برآورد شده تعویض لوله ها
هزینه برآورد شده عایق کردن لوله ها
فصل پنجم
روشهای اجرائی برای صرفه جویی انرژی در دانشکده مهندسی
مقدمه :
الف- مزایای صرفه جویی در میزان هزینه و مصرف انرژی
صرفه جویی در انرژی سرمایشی
صرفه جویی در انرژی گرمایشی
ب- هزینه های پایین تر تهویه مطبوع
ج- بالا رفتن و بهبود آسایش
آسایش در زمستان از نقطه نظر دمایی
آسایش حرارتی در تابستان
د- میعان کمتر
هـ – بیشتر شدن نور و دید
و- کاهش رنگ پریدگی اشیاء
محاسبات برای زمستان
مزایای حاصل از اجرای این طرح
نحوه عملکرد و مشخصات سیستم
برآورد هزینه
منابع :
1- مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی بهینه سازی مصرف سوخت در ساختمان – بهمن
2- جزئیات عایقکاری حرارت ساختمان ـ سازمان بهینه سازی مصرف سوخت کشور
3- مقررات ملی ساختمان – مبحث 19 صرفه جویی درمصرف انرژی تهیه شده در دفتر تدوین و ترویج مقررات ملی ساختمان
4- محاسبه تأسیسات ساختمان ـ مهندس طباطبایی – انتشارات روبهان
5- مجموعه مقالات کاربردی تأسیسات ـ مهندس طباطبایی – انتشارات روزبهان
6- مجموعه کاتولوگهای منتشر شده توسط سازمان بهینه سازی مصرف سوخت کشور
7- اطلاعات انرژی کشور ـ سال 81 ـ سازمان بهینه سازی مصرف سوخت کشور
8- فهرست بهای سال 84 ـ سازمان مدیریت و برنامه ریزی
مسأله انرژی به دلیل مصرف بی رویه سوخت در بخش خانگی و تجاری ، در حال تبدیل شدن به یک بحران در کشوراست . و برخلاف توسعه میادین نفتی در سالهای گذشته، اگرجلوی رشد غیر اصولی مصرف سوخت گرفته نشود ،در آینده ای نه چندان دور ، نه تنها صادر کننده نفت نخواهیم بود بلکه باید آنرا وارد کنیم
مصرف بی رویه این فراورده ها ضمن زیان اقتصادی ، محیط زیست را نیز در معرض خطر قرار داده است
مصرف انرژی دربخش ساختمان با رشد معادل 4/7 درصد در دهه ی گذشته و سهم حدود 38% که ارزش آن بر اساس قیمت های جهانی بالغ بر6 میلیارد دلار می شود بیشترین مصرف را به خود اختصاص داده است . لذا یافتن راه کارهایی برای صرفه جویی درمصرف انرژی در ساختمان های مسکونی ، اداری و خدماتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است
مزایای حاصل از انجام اقدامات بهینه سازی برای سال آینده در کل کشور بر مبنای مبحث 19 مقررات ملی ساختمان حدوداً معادل 42 میلیارد دلار خواهد بود
ایرانیان در سال 1379 ، معادل 20میلیارد دلار انرژی مصرف کرده اند که در ده سال آتی به 35 الی 37 میلیارد دلارخواهد رسیدو باتوجه به سقف ثابت تولیدنفت ایران در اوپک، تداوم مصرف بی رویه انرژی می تواند تداوم صادرات نفتی را بامانع جدی مواجه سازد، بطوریکه طبق آمار رسمی ،میزان مصرفی اولیه انرژی درکشور در سال 1999 از میزان صادرات پیشی می گیرد
عرضه سرانه انرژی اولیه طی سالهای 1348 تا 1378 ، از سه بشکه معادل نفت خام به 5/13 بشکه معادل نفت خام افزایش یافته و سرانه مصرف نهایی انرژی طی این مدت از 4/2 به 3/10 بشکه معادل نفت خام افزایش یافته است در حالیکه طی این مدت تولیدناخالص داخلی کشور ، به قیمتهای ثابت ، تنها ، 7/3 درصد رشد داشته است یعنی افزایش مصرف انرژی تماماً صرف بهبود وضعیت زندگی و افزایش رفاه جامعه نگردیده بلکه استفاده نادرست و بی رویه و اتلاف انرژی درفرآیندهای تولیدی و یا سایر بخش های اقتصادی شده است . از طرف دیگر مطابق آمار سالنامه ی آماری سازمان ملل در سال 1995 ، با ازاء مصرف یک تن معادل نفت خام ، ارزش افزوده کشورها به ترتیب زیر بوده است. (جدول )
دقت در ارقام فوق به وضوح نشان می دهدکه چگونه این باور نادرست که بعلت دارا بودن ذخایر غنی انرژی باید انرژی رادر ارزانترین قیمت ممکن مصرف کنیم . باعث اتلاف این سرمایه های غیر قابل احیاء و غیر اقتصادی شدن فعالیت های تولیدی ایران در مقایسه با بازارهای جهانی گردیده است
نام کشور
ارزش افزوده
( دلار )
نام کشور
ارزش افزوده
ژاپن
ترکیه
برزیل
مالزی
سنگاپور
پاکستان
بنگلادش
عربستان
تایلند
ایران
از طرف دیگر ، بررسی ها نشان می دهدمجموع ارزش واقعی انرژی مصرفی سالانه کشور، بیش از 15 میلیارددلار است و با اعمال سیاستهای بهینه سازی مصرف و مدیریت انرژی می توان حداقل 20 درصد انرژی مصرفی کشور را صرفه جویی کرد بدون آنکه به رفاه عمومی و تولید لطمه ای وارد شود . یعنی به میزان حداقل 3 میلیارددلار در سال ، که نزدیک به درآمدحاصل از کل صادرات غیر نفتی کشور است . علاوه بر این، از آنجائیکه در سازمان اوپک سقف و سر جمع تولیدنفت خام هرکشور تعیین میشود . از اینرو هرگونه مصرف بی رویه داخلی ، به کاهش توان صادراتی نفت خام آن کشور منجرگردیده و درنهایت می تواند همان کشور تولید کننده را به وارد کننده نفت خام تبدیل کند . بطوریکه درکشور ما ، در صورت حفظ روند سابق سیاست های تولید و مصرف انرژی ، در 20 سال آتی ، امکان صادرات نفت خام ، کاملاً از بین رفته و تولیدداخلی انرژی در ایران ، صرفاً می تواند میزان مصرف داخلی درکشور باشد
واقعیت این است که رشد قیمت انرژی در سال 1353 تاکنون کمتر ازمیانگین تورم سالانه قیمت کالاها بوده است یعنی انرژی درمقایسه با سایر اقلام مصرفی ارزانتر شده و طبیعی است که مردم و مصرف کنندگان صنعتی ، نسبت به نحوه ی مصرف بی تفاوت تر شده باشند از این رو پیش بینی می شود که در آینده نزدیک ، اقتصاد کشور با حرکات شوک مانندی به سمت افزایش قیمت انرژی پیش خواهد رفت
چرا که قیمت انرژی در ایران از کشورهایی همچون عربستان نیز به نسبت ارزانتر بوده و مصرف آن بی رویه تر است . حال آنکه ارقام کلانی از بودجه کشور که به صورت یارانه ی مستقیم و غیر مستقیم به تأمین انرژی مصرفی کشور ، اختصاص می یابد در حالیکه می تواند با بهینه سازی مصرف انرژی منبع مالی سرمایه گذاری جدید باشد . نکته ای اساسی در این بین بایدموردتوجه قرار بگیرد و آن اینکه این متعادل سازی قیمت انرژی حتماً باید همراه با افزایش تکنولوژی محصولات صنعتی در جهت کم مصرف بودن کالا باشد ، چرا که بدون افزایش تکنولوژی مصرف کننده ی داخلی مورد ظلم مضاعفی قرار گرفته ومجبور است علاوه بر تحمل هزینه افزایش قیمت حامل های انرژی ، مصرف بی رویه انرژی توسط محصولات کم بازده صنایع داخلی را نیز متحمل شود . در این راستا جهت گیری مناسب بخش صنعت ساختمان بطوریکه بتواند با بهبود ساختارها ، صرفه جویی انرژی را مورد توجه قرار دهند ، اولویتی اساسی و ضرورتی اجتناب ناپذیر است و الزام به تأسیس مدیریرت های بهینه سازی مصرف انرژی در مؤسسات انبوه سازی و شرکت های ساختمانی و آموزش مهندسان و حمایت از شرکتهای مشاوره ای بهینه سازی مصرف انرژی به همین منظور صورت می گیرد . مقدار و ارزش انرژی مصرفی در بخشهای مختلف در سال
ارزش
خانگی و تجاری
38%
حمل ونقل
34%
صنعت
20%
کشاورزی
7 %
سایر
1%
مقدار
تجاری
40%
صنعت
28%
حمل ونقل
27%
کشاورزی
5%
سایر
4/0%
هدف از این بخش یکی ارائه راهکارهایی برای کاهش مصرف انرژی با پیشنهادات و تغییرات کلی در طراحی نقشه ها و کیفیت اجراء و مصالح بکار رفته در ساختمانهای نمونه با درنظر گرفتن شرایط اقلیمی و دیگری ارائه راهکارهایی به منظور بهینه سازی مصرف انرژی با بکار بردن تمهیداتی در جهت بهبود شرایط و نحوه ی بهره برداری از تأسیسات تولید گرما و سرما که می تواند در مصرف انرژی و هزینه صرفه جویی نماید
درصد اتلاف حرارت از اجزاء ساختمان
شیشه 44%
دیوار 27%
سقف 18%
محیط 5%
در4%
کف2%
انجام اقدامات بهینه سازی در ساختمانها با اهداف زیر انجام می گیرد
1- کاهش مصرف سوخت
2- کاهش هزینه های پرداخت شده برای سوخت مصرفی
3- ایجاد شرایط مطلوب ساختمان به دلیل بالا رفتن کیفیت ساخت بناها
4- کاهش آلودگی محیط زیست ناشی ازمصرف سوختهای فسیلی
مقادیر بالای از انرژی از طریق پنجره و درهای غیر استاندارد تلف می شود ، برای جلوگیری از این اتلاف انرژی که در نهایت صرفه جویی اقتصادی برای ساکنین را سبب می شود می توان روشهای زیر را توصیه نمود
الف ) استفاده از قابهای پی . وی . سی ، چوبی یا آلومینیومی دو جداره استاندارد
ب ) استفاده از پنجره با شیشه های دو جداره
ج ) استفاده از شیشه های کنترل کننده نور عبوری مانند شیشه های رفلکتیو ( شیشه های که از ورود انرژی گرمای به داخل ساختمان جلوگیری می کنند ) در مناطق گرمسیر و شیشه های LOW-E ( شیشه های که اجازه ورود انرژی گرمایی را به داخل داده و مانع خروج انرژی گرمای می شوند ) در مناطق سردسیر
ذ ) استفاده از درهای عایق حرارتی با لایه های فوم یادرهای چوبی
هـ ) کاهش سطح پنجره های ( کمتر از 15% زیربنا)
و ) تعبیه سایبان ثابت ومتحرک مناسب در قسمت خارجی پنجره های شرقی ، غربی و جنوبی
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.