سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجو یار

پروژه دانشجویی مقاله انبار داری3 با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله انبار داری3 با pdf دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله انبار داری3 با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله انبار داری3 با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله انبار داری3 با pdf :

موجودیهای مواد و کالا شامل موجودهای مواد اولیه، کالای در جریان ساخت و کالای ساخته شده است که توسط واحد تجاری برای مدت کوتاهی قبل از اینکه از طریق فروش به پول تبدیل گردند نگهداری می‌شوند. موجودیها یکی از فعال‌ترین عناصر عملیاتی واحد تجاری است که در ترازنامه و صورت حساب سود و زیان ارائه می‌گردد. موجودیها نه تنها از نظر مدیریت بلکه از نظر صاحبان سهام که نسبت به آگاهی از هرگونه تغییر عمده در وضعیت مالی علاقمند باشند نیز اهمیت خاص دارد.
سرمایه‌گذاری یک واحد تجاری در موجودیهای مواد و کالا بخش عمده‌ای از دارائیهای جاری آن را تشکیل می‌دهد ، بنابراین حفظ تعادل در سرمایه‌گذاری در موجودیها نیاز به برنامه‌ریزی و کنترل دقیق دارد ، زیرا نگهداری موجودیهای مازاد بر میزان موردنیاز موجب افزایش هزینه‌های نگهداری این گونه اقلام از طریق ایجاد زیان ناشی از ضایعات، اشغال فضای انبار و رکود بخشی از سرمایه واحد تجاری خواهد شد. از طرف دیگر، نبود یا کمبود موجودیهای مواد و کالا به میزان کافی ممکن است موجب ایجاد وقفه در تولید، افزایش هزینه‌های آماده‌سازی ماشین‌آلات و افزایش هزینه‌های سفارش گردد. میزان سرمایه‌گذاری در موجودیها با توجه به شرایط موجود، نوع صنعت و ویژگی واحد تجاری متفاوت است. موجودیها به دو طربق بر سلامت مالی واحد تجاری تأثیر می‌گذارند. از یک طرف چون موجودیها جزء دارائیها محسوب می‌شوند، بنابراین بعنوان ارزشهای شده ارائه می‌گردند که بعد از فروش به درآمد و سود تبدیل می‌گردد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی مقاله قانون اساسی افغانستان با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله قانون اساسی افغانستان با pdf دارای 59 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله قانون اساسی افغانستان با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله قانون اساسی افغانستان با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله قانون اساسی افغانستان با pdf :

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین والصلواه والسلام علی سید الأنبیاء والمرسلین محمد (ص) وعلی آله وأصحابه أجمعین . مقدمه
ما مردم افغانستان : با ایمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج) وتوکل به مشیت حق تعالی واعتقاد به دین مقدس اسلام . با درک بی عدالتی ها ونابسامانی های گذشته ومصایب بی شماری که بر کشور ما وارد آمده است؛

• با تقدیر از فداکاری ها، مبارزات تاریخی ، جهاد ومقاومت برحق تمام مردم افغانستان وارج گذاری به مقام والای شهدای راه آزادی کشور؛
• بادرک این که افغانستان واحد ویکپارچه به همه اقوام ومردم این سرزمین تعلق دارد؛
• با رعایت منشور ملل متحد وبا احترام به اعلامیهء جهانی حقوق بشر؛
• به منظور تحکیم وحدت ملی وحراست ازاستقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور؛
• به منظور تأسیس نظام متکی بر ارادهء مردم ودموکراسی ؛

• به منظور ایجاد جامعهء مدنی عاری از ظلم ، استبداد ، تبعیض وخشونت ومبتنی برقانونمندی ، عدالت اجتماعی، حفظ کرامت وحقوق انسانی وتأمین آزادی ها وحقوق اساسی مردم؛
• به منظور تقویت بنیاد های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ودفاعی کشور؛
• به منظور تأمین زندگی مرفه ومحیط زیست سالم برای همه ساکنان این سرزمین ؛
• وسرانجام، به منظور تثبیت جایگاه شایستهء افغانستان درخانوادهء بین المللی؛

این قانون اساسی را مطابق به واقعیت های تاریخی، فرهنگی واجتماعی کشور و مقتضیات عصر، از طریق نمایند گان منتخب خود درلویه جرگهء مورخ چهاردهم جدی سال یک هزارو سه صدو هشتادو دو هجری شمسی درشهر کابل تصویب کردیم.

 

فصل اول
دولت
ماده اول
افغانستان، دولت جمهوری اسلامی، مستقل ، واحد وغیر قابل تجزیه می باشد.
ماده دوم:
دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان ، دین مقدس اسلام است. پیروان سایر ادیان درپیروی از دین و اجرای مراسم دینی شان درحدود احکام قانون ازاد می باشند.
ماده سوم :

درافغانستان هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات واحکام دین مقدس اسلام باشد.
ماده چهارم:
حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایند گان خود آنرا اعمال می کند .

ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان را دارا باشند. ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک، هزاره ، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه یی ، نورستانی، ایماق ، عرب ، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد. برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمهء افغان اطلاق می شود. هیچ فرد از افراد ملت ازتابعیت افغانستان محروم نمی گردد. امور مربوط به تابعیت وپناهند گی توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده پنجم:
تطبیق احکام این قانون اساسی وسایر قوانین، دفاع از استقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی و تأمین امنیت و قابلیت دفاعی کشور از وظایف اساسی دولت می باشد.
ماده ششم:
دولت به ایجاد یک جامعهء مرفه و مترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی ، تأمین وحدت ملی، برابری بین همه اقوام وقبایل و انکشاف متوازن درهمه مناطق کشور مکلف می باشد.

ماده هفتم:
دولت منشور ملل متحد، معاهدات بین الدول ، میثاق های بین المللی که افغانستان به آن ملحق شده است و اعلامیهء جهانی حقوق بشر را رعایت می کند . دولت از هر نوع اعمال تروریستی، زرع و قاچاق مواد مخدر وتولید واستعمال مسکرات جلو گیری می کند .
ماده هشتم:

دولت سیاست خارجی کشور را بر مبنای حفظ استقلال ، منافع ملی و تمامیت ارضی وعدم مداخله، حسن همجواری، احترام متقابل وتساوی حقوق تنظیم می نماید.
ماده نهم:
معادن وسایر منابع زیر زمینی وآثار باستانی ملکیت دولت می باشند. حفاظت وادارهء املاک دولت وطرز استفادهء درست از منابع طبیعی وسایر املاک عامه توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده دهم:

دولت، سرمایه گذاریها وتشبثات خصوصی را مبتنی بر نظام اقتصاد بازار، مطابق به احکام قانون، تشویق ، حمایت و مصئونیت آنها را تضمین می نماید.
ماده یازدهم :
امور مربوط به تجارت داخلی و خارجی ، مطابق به ایجابات اقتصادی کشور ومصالح مردم، توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده دوازدهم:
دافغانستان بانک، بانک مرکزی دولت ومستقل می باشد. نشر پول وطرح وتطبیق سیاست پولی کشور، مطابق به احکام قانون ، از صلاحیت بانک مرکزی می باشد. بانک مرکزی درمورد چاپ پول با کمیسیون اقتصادی ولسی جرگه (مجلس نمایندگان) مشوره می نماید . تشکیل و طرز فعالیت این بانک توسط قانون تنظیم می شود .
ماده سیزدهم:

دولت برای انکشاف صنایع ، رشد تولید، ارتقای سطح زندگی مردم و حمایت از فعالیتهای پیشه وران، پروگرامهای موثر طرح و تطبیق می نماید.
ماده چهاردهم:
دولت برای انکشاف زراعت و مالداری، بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی ومعیشتی دهقانان ومالداران واسکان وبهبود زندگی کوچیان، در حدود بنیهء مالی دولت ، پروگرامهای موثر طرح وتطبیق می نماید. دولت به منظور تهیهء مسکن وتوزیع ملکیتهای عامه برای اتباع مستحق ، مطابق به احکام قانون و در حدود امکانات مالی، تدابیر لازم اتخاذ می نماید.

ماده پانزدهم:
دولت مکلف است درمورد حفظ و بهبود جنگلات ومحیط زیست تدابیر لازم اتخاذ نماید.
ماده شانزدهم :
ازجمله زبانهای پشتو، دری ، ازبکی، ترکمنی، بلوچی ، پشه یی ، نورستانی، پامیری وسایر زبانهای رایج درکشور، پشتو ودری زبانهای رسمی دولت میباشند. درمناطقیکه اکثریت مردم به یکی از زبان های ازبکی، ترکمنی، پشه یی، نورستانی، بلوچی ویا پامیری تکلم می نمایند آن زبان علاوه برپشتو ودری به حیث زبان سوم رسمی می باشد و نحوهء تطبیق آن توسط قانون تنظیم می گردد. دولت برای تقویت وانکشاف همه زبانهای افغانستان پروگرامهای موثر طرح و تطبیق مینماید . نشر مطبوعات ورسانه های گروهی به تمام زبانهای رایج درکشور ازاد می باشد. مصطلحات علمی واداری ملی موجود درکشور حفظ میگردد.

ماده هفدهم :
دولت برای ارتقای معارف درهمه سطوح ، انشکاف تعلیمات دینی، تنظیم وبهبود وضع مساجد، مدارس ومراکز دینی تدابیر لازم اتخاذ می نماید .
ماده هجدهم:
مبداء تقویم کشور برهجرت پیغمبر اکرم (ص) استوار است . مبنای کار ادارات دولتی تقویم هجری شمسی می باشد. روزهای جمعه، 28 اسد و8 ثور تعطیل عمومی است. سایر رخصتی ها توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده نزدهم:
بیرق افغانستان مرکب است از: سه قطعه بارنگ های سیاه، سرخ و سبز که به صورت عمودی، به اندازه های مساوی ، از چپ به راست ، درکنار هم واقع شده، عرض هر رنگ برابر نصف طول آن است ودروسط آن نشان ملی افغانستان قرار دارد. نشان ملی افغانستان عبارت از محراب ومنبر به رنگ سفید می باشد که در دو گوشهء آن دو بیرق ودروسط آن درقسمت فوقانی، کلمه مبارک لا اله الا الله محمد رسول الله و الله اکبر واشعهء خورشید درحال طلوع ودرقسمت تحتانی آن تاریخ 1298 هجری شمسی وکلمه ء افغانستان ، جاداشته واز دو طرف با خوشه های گندم احاطه شده است . طرزاستفاده از بیرق ونشان ملی توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده بیستم:
سرود ملی افغانستان به زبان پشتو و با ذکر الله اکبر ونام اقوام افغانستان می باشد.
ماده بیست و یکم :
پایتخت افغانستان شهر کابل می باشد.
فصل دو:
حقوق اساسی و وجایب اتباع
ماده بیست و دوم:

هرنوع تبعیض وامتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است . اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابرقانون دارای حقوق ووجایب مساوی می باشند.
ماده بیست و سوم:
زندگی موهبت الهی وحق طبیعی انسان است. هیچ شخص بدون مجوز قانون ازاین حق محروم نمی گردد.

ماده ء بیست و چهارم:
آزادی حق طبیعی انسان است. این حق جز آزادی دیگران ومصالح عامه که توسط قانون تنظیم می گردد ، حدودی ندارد. آزادی وکرامت انسان از تعرض مصون است. دولت به احترام وحمایت آزادی و کرامت انسان مکلف می باشد.
ماده بیست و پنجم:

برائت ذمه حالت اصلی است. متهم تاوقتی که به حکم قطعی محکمه (دادگاه) باصلاحیت محکوم علیه قرار نگیرد، بی گناه شناخته می شود.
ماده بیست و ششم:
جرم یک عمل شخصی است. تعقیب ، گرفتاری یا توقیف متهم وتطبیق جزا براو به شخص دیگری سرایت نمی کند.
ماده بیست و هفتم :

هیچ عملی جرم شمرده نمی شود مگر به حکم قانونی که قبل از ارتکاب آن نافذ گردیده باشد. هیچ شخص را نمی توان تعقیب، گرفتار ویا توقیف نمود مگر برطبق احکام قانون. هیچ شخص را نمی توان مجازات نمود مگر به حکم دادگاه با صلاحیت و مطابق به احکام قانونی که قبل از ارتکاب فعل مورد اتهام نافذ گردیده باشد.
ماده بیست و هشتم:
هیچ یک از اتباع افغانستان به علت اتهام به جرم ، به دولت خارجی سپرده نمی شود مگر براساس معاملهء بالمثل وپیمان های بین الدول که افغانستان به آن پیوسته باشد. هیچ افغان به سلب تابعیت ویا تبعید در داخل یا خارج افغانستان محکوم نمی شود.
ماده بیست و نهم:

تعذیب انسان ممنوع است . هیچ شخص نمی تواند حتی به مقصد کشف حقایق از شخص دیگر، اگر چه تحت تعقیب، گرفتاری یا توقیف ویا محکوم به جزا باشد، به تعذیب او اقدام کند یا امر بدهد . تعیین جزایی که مخالف کرامت انسانی باشد، ممنوع است .
ماده سی ام:

اظهار، اقرار و شهادتی که از متهم یا شخص دیگری به وسیلهء اکراه به دست آورده شود، اعتبار ندارد. اقرار به جرم عبارت است از اعتراف متهم با رضایت کامل و در حالت صحت عقل، درحضور دادگاه با صلاحیت .
ماده سی و یکم:

هرشخص می تواند برای دفع اتهام به مجرد گرفتاری ویا برای اثبات حق خود، وکیل مدافع تعین کند. متهم حق دارد بمجرد گرفتاری، از اتهام منسوب اطلاع یابد ودرداخل میعادی که قانون تعیین می کند در دادگاه حاضر گردد. دولت درقضایای جنایی برای متهم بی بضاعت وکیل مدافع تعین می نماید. محرمیت مکالمات، مراسلات ومخابرات بین متهم ووکیل آن ، ازهر نوع تعرض مصون میباشد. وظایف وصلاحیت های وکلای مدافع توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده سی و دوم:
مدیون بودن شخص موجب سلب یا محدود شدن آزادی وی نمی شود. طرز و وسایل تحصیل دین توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده سی و سوم:
اتباع افغانستان حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را دارا می باشند. شرایط وطرز استفاده از این حق توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده سی و چهارم:

آزادی بیان ازتعرض مصون است . هرافغان حق دارد فکر خود را به وسیلهء گفتار، نوشته، تصویر ویا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید. هرافغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع ونشر مطالب، بدون ارائه قبلی آن به مقامات دولتی، بپردازد. احکام مربوط به مطابع ، رادیو وتلویزیون ، نشر مطبوعات وسایر وسایل ارتباط جمعی توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده سی و پنجم:

اتباع افغانستان حق دارند به منظور تأمین مقاصد مادی ویا معنوی مطابق به احکام قانون، جمعیتها تأسیس نمایند. اتباع افغانستان حق دارند، مطابق به احکام قانون، احزاب سیاسی تشکیل دهند، مشروط براینکه : 1- مرامنامه واساسنامهء حزب، مناقض احکام دین مقدس اسلام ونصوص وارزشهای مندرج این قانون اساسی نباشد؛ 2- تشکیلات ومنابع مالی حزب علنی باشد؛ 3- اهداف وتشکیلات نظامی وشبه نظامی نداشته باشد؛ 4- وابسته به حزب سیاسی ویا دیگر منابع خارجی نباشد؛ تأسیس وفعالیت حزب برمبنای قومیت، سمت ، زبان ومذهب فقهی جواز ندارد. جمعیت وحزبی که مطابق به احکام قانون تشکیل می شود، بدون موجبات قانونی وحکم دادگاه با صلاحیت منحل نمی شود.
ماده سی و ششم:

اتباع افغانستان حق دارند برای تأمین مقاصد جایز وصلح آمیز، بدون حمل سلاح، طبق قانون اجتماع و تظاهرات نمایند.
ماده سی و هفتم:
آزادی ومحرمیت مراسلات ومخابرات اشخاص چه به صورت مکتوب باشد وچه به وسیلهء تیلفون ، تلگراف ووسایل دیگر ، از تعرض مصون است. دولت حق تفتیش مراسلات ومخابرات اشخاص را ندارد، مگر مطابق به احکام قانون.
ماده سی وهشتم:

مسکن شخص ازتعرض مصون است. هیچ شخص، به شمول دولت ، نمی تواند بدون اجازهء ساکن یا قرار دادگاه با صلاحیت وبه غیر ازحالات وطرزی که درقانون تصریح شده است، به مسکن شخص داخل شود یا آن را تفتیش نماید. درمورد جرم مشهود، مامور مسئول می تواند بدون اجازهء قبلی دادگاه ، به مسکن شخص داخل شود یا آن را تفتیش کند. مامور مذکور مکلف است بعد از داخل شدن یا اجرای تفتیش ، درخلال مدتی که قانون تعین می کند قرار دادگاه را حاصل نماید.
ماده سی ونهم:

هرافغان حق دارد به هر نقطهء کشور سفرنماید ومسکن اختیار کند، مگر در مناطقی که قانون ممنوع قرار داده است. هرافغان حق دارد مطابق به احکام قانون به خارج افغانستان سفرنماید و به آن عودت کند. دولت از حقوق اتباع افغانستان در خارج ازکشور حمایت می نماید.
ماده چهلم:

ملکیت ازتعرض مصون است . هیچ شخص از کسب ملکیت و تصرف درآن منع نمی شود، مگر درحدود احکام قانون. ملکیت هیچ شخص، بدون حکم قانون وفیصلهء دادگاه با صلاحیت مصادره نمی شود. استملاک ملکیت شخص ، تنها به مقصد تأمین منافع عامه، دربدل تعویض قبلی وعادلانه ، به موجب قانون مجاز می باشد. تفتیش و اعلان دارایی شخص، تنها به حکم قانون صورت می گیرد.
ماده چهل ویکم:

اشخاص خارجی درافغانستان حق ملکیت اموال عقاری را ندارند . اجارهء عقار بمنظور سرمایه گذاری، مطابق باحکام قانون مجاز می باشد. فروش عقار به نمایندگی های سیاسی دول خارجی و به موسسات بین المللی که افغانستان عضو آن باشد، مطابق به احکام قانون، مجاز میباشد.
ماده چهل ودوم:

هرافغان مکلف است مطابق به احکام قانون به دولت مالیه و محصول تادیه کند. هیچ نوع مالیه ومحصول ، بدون حکم قانون، وضع نمی شود. اندازهء مالیه و محصول وطرز تادیهء آن، با رعایت عدالت اجتماعی ، توسط قانون تعیین می گردد. این حکم درمورد اشخاص و موسسات خارجی نیز تطبیق میشود. هرنوع مالیه، محصول وعواید تادیه شده، به حساب واحد دولتی تحویل داده می شود.
ماده چهل و سوم :

تعلیم حق تمام اتباع افغانستان است که تا درجهء لیسانس درموسسات تعلیمی دولتی به صورت رایگان ازطرف دولت تأمین میگردد. دولت مکلف است به منظور تعمیم متوازن معارف درتمام افغانستان، تأمین تعلیمات متوسطهء اجباری ، پروگرام موثر طرح وتطبیق نماید و زمینهء تدریس زبانهای مادری را در مناطق که به آنها تکلم می کنند فراهم کند.
ماده چهل و چهارم:

دولت مکلف است به منظور ایجاد توازن وانکشاف تعلیم برای زنان، بهبود تعلیم کوچیان و امحای بی سوادی در کشور، پروگرامهای موثر طرح و تطبیق نماید.
ماده چهل و پنجم:

دولت نصاب واحد تعلیمی را ، برمبنای احکام دین مقدس اسلام وفرهنگ ملی ومطابق با اصول علمی ، طرح وتطبیق می کند ونصاب مضامین دینی مکاتب را، برمبنای مذاهب اسلامی موجود درافغانستان ، تدوین می نماید.
ماده چهل و ششم:
تأسیس وادارهء موسسات تعلیمات عالی، عمومی و اختصاصی وظیفهء دولت است. اتباع افغانستان می توانند به اجازهء دولت به تأسیس موسسات تعلیمات عالی ، عمومی ، اختصاصی وسواد آموزی اقدام نمایند. دولت می تواند تأسیس موسسات تعلیمات عالی، عمومی واختصاصی را به اشخاص خارجی نیز مطابق به احکام قانون اجازه دهد. شرایط شمول درموسسات تعلیمات عالی دولتی وسایر امور مربوط به آن، توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده چهل و هفتم :
دولت برای پیشرفت علم، فرهنگ، ادب و هنر پروگرامهای موثر طرح می نماید. دولت حقوق مولف ، مخترع وکاشف را تضمین می نماید و تحقیقات علمی را درتمام عرصه ها تشویق وحمایت می کند و استفاده موثر از نتایج آن را ، مطابق به احکام قانون، تعمیم می بخشد.
ماده چهل و هشتم:

کار حق هر افغان است . تعیین ساعات کار، رخصتی با مزد، حقوق کار و کارگر وسایر امور مربوط به آن توسط قانون تنظیم می گردد. انتخاب شغل وحرفه، درحدود احکام قانون، آزاد می باشد.
ماده چهل و نهم:
تحمیل کار اجباری ممنوع است . سهم گیری فعال درحالت جنگ، آفات وسایر حالاتی که حیات و آسایش عامه را تهدید کند، از وجایب ملی هر افغان می باشد . تحمیل کار براطفال جواز ندارد .
ماده پنجاهم :

دولت مکلف است به منظور ایجاد ادارهء سالم وتحقق اصلاحات در سیستم اداری کشور تدابیر لازم اتخاذ نماید. اداره اجراات خود را با بیطرفی کامل ومطابق به احکام قانون عملی می سازد. اتباع افغانستان حق دسترسی به اطلاعات از ادارات دولتی را در حدود احکام قانون دارا می باشند . این حق جز صدمه به حقوق دیگران وامنیت عامه حدودی ندارد. اتباع افغانستان براساس اهلیت وبدون هیچگونه تبعیض و به موجب احکام قانون به خدمت دولت پذیرفته می شوند.
ماده ء پنجاه و یکم:

هرشخص که از اداره بدون موجب متضرر شود مستحق جبران خساره می باشد و می تواند برای حصول آن دردادگاه دعوا اقامه کند. به استثنای حالاتی که درقانون تصریح گردیده است، دولت نمی تواند بدون حکم دادگاه با صلاحیت به تحصیل حقوق خود اقدام کند .
ماده پنجاه ودوم:

دولت وسایل وقایه وعلاج امراض و تسهیلات صحی رایگان را برای همه اتباع مطابق به احکام قانون تأمین می نماید . دولت تأسیس وتوسعهء خدمات طبی و مراکز صحی خصوصی را مطابق به احکام قانون تشویق وحمایت می کند . دولت به منظور تقویت تربیت بدنی سالم وانکشاف ورزشهای ملی ومحلی تدابیر لازم اتخاذ می نماید .
ماده پنجاه وسوم:
دولت به منظور تنظیم خدمات طبی و مساعدت مالی برای بازماند گان شهداء و مفقودین وبرای باز توانی معلولین ومعیوبین وسهم گیری فعال آنان در جامعه، مطابق به احکام قانون، تدابیر لازم اتخاذ می نماید . دولت حقوق متقاعدین را تضمین نموده، برای کهن سالان ، زنان بی سرپرست ، معیوبین ومعلولین وایتام بی بضاعت مطابق به احکام قانون کمک لازم به عمل می آورد.
ماده پنجاه و چهارم:

خانواده رکن اساسی جامعه را تشکیل می دهد ومورد حمایت دولت قرار دارد . دولت به منظور تأمین سلامت جسمی وروحی خانواده، بالاخص طفل ومادر، تربیت اطفال و برای ازبین بردن رسوم مغایر با احکام دین مقدس اسلام تدابیر لازم اتخاذ می کند .
ماده پنجاه و پنجم:

دفاع از وطن وجیبهء تمام اتباع افغانستان است . شرایط اجرای دورهء مکلفیت عسکری توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده پنجاه وششم:

پیروی از احکام قانون اساسی، اطاعت ازقوانین ورعایت نظم وامن عامه وجیبهء تمام مردم افغانستان است . بی خبری از احکام قانون عذر دانسته نمی شود .
ماده پنجاه وهفتم:
دولت حقوق وآزادی های اتباع خارجی را درافغانستان ، طبق قانون تضمین می کند. این اشخاص درحدود قواعد حقوق بین المللی به رعایت قوانین دولت افغانستان مکلف می باشند.
ماده پنجاه وهشتم :

دولت به منظور نظارت بر رعایت حقوق بشر درافغانستان وبهبود و حمایت از آن ، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان را تأسیس می نماید. هرشخص می تواند درصورت نقض حقوق بشری خود، به این کمیسیون شکایت نماید. کمیسیون می تواند موارد نقض حقوق بشری افراد را به مراجع قانونی راجع سازد و دردفاع از حقوق آنها مساعدت نماید. تشکیل وطرز فعالیت این کمیسیون توسط قانون تنظیم می گردد. ماده پنجاه و نهم: هیچ شخص نمی تواند با سوء استفاده از حقوق وآزادیهای مندرج این قانون اساسی ، برضد استقلال ، تمامیت ارضی ، حاکمیت ووحدت ملی عمل کند .
فصل سوم
رئیس جمهور

ماده شصتم
رئیس جمهور دررأس دولت جمهوری اسلامی افغانستان قرارداشته، صلاحیت های خود را در عرصه های اجرائیه، تقنینیه وقضائیه ، مطابق به احکام این قانون اساسی، اعمال می کند . رئیس جمهور دارای دومعاون، اول و دوم ، می باشد. کاندید ریاست جمهوری نام هر دو معاون را همزمان با کاندید شدن خود به ملت اعلام میدارد. معاون اول رئیس جمهور درحالت غیاب ، استعفاء ویا وفات رئیس جمهور، مطابق به احکام مندرج این قانون اساسی، عمل می کند. درغیاب معاون اول رئیس جمهور ، معاون دوم مطابق به احکام مندرج این قانون اساسی عمل می کند .
ماده شصت و یکم:

 

رئیس جمهور با کسب اکثریت بیش از پنجاه فی صد آرای رأی دهند گان از طریق رأی گیری آزاد ، عمومی ، سری ومستقیم انتخاب میگردد. وظیفه رئیس جمهور دراول جوزای سال پنجم بعد از انتخابات پایان می یابد. انتخابات به منظور تعیین رئیس جمهور جدید درخلال مدت سی الی شصت روز قبل از پایان کار رئیس جمهور برگزار میگردد. هرگاه دردور اول هیچ یک از کاندیدان نتواند اکثریت بیش از پنجاه فیصد ارا را بدست آورد، انتخابات برای دور دوم درظرف دوهفته ازتاریخ اعلام نتایج انتخابات برگزار می گردد و دراین دور تنها دونفر ازکاندیدانی که بیشترین ارا را دردور اول بدست آورده اند ، شرکت می نمایند. دردور دوم انتخابات، کاندیدای که اکثریت آرا را کسب کند، رئیس جمهور شناخته می شود. هرگاه یکی از کاندیدان ریاست جمهوری درجریان دور اول یا دوم رأی گیری ویا بعد از انتخابات وقبل از اعلام نتایج انتخابات وفات نماید، انتخابات مجدد مطابق به احکام قانون برگزار می گردد.

ماده شصت و دوم:
شخصی که به ریاست جمهوری کاندید می شود، واجد شرایط ذیل می باشد: 1- تبعهء افغانستان ، مسلمان ومتولداز والدین افغان بوده و تابعیت کشور دیگری را نداشته باشد؛ 2- درروز کاندید شدن سن وی از چهل سال کمتر نباشد؛ 3- از طرف دادگاه به ارتکاب جرایم ضد بشری ، جنایت و یا حرمان ازحقوق مدنی محکوم نشده باشد. هیچ شخص نمی تواند بیش از دو دوره به حیث رئیس جمهور انتخاب گردد. حکم مندرج این ماده درمورد معاونین رئیس جمهور نیز تطبیق می گردد.
ماده شصت وسوم:

رئیس جمهور قبل از تصدی وظه توسط قانون تنظیم می گردد، حلف آتی را بجا می آورد: بسم الله الرحمن الرحیم “به نام خداوند بزرگ ج سوگند یاد می کنم که دین مقدس اسلام را اطاعت و ازآن حمایت کنم قانون اساسی وسایر قوانین را رعایت واز تطبیق آن مواظبت نمایم. ازاستقلال حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان حراست و حقوق ومنافع مردم افغانستان را حفاظت کنم و با استعانت از بارگاه پروردگار متعال و پشتیبانی ملت ، مساعی خود را درراه سعادت وترقی مردم افغانستان بکار برم.”

ماده شصت و چهارم:
رئیس جمهور دارای صلاحیتها ووظایف ذیل می باشد: 1- مراقبت ازاجرای قانون اساسی؛ 2- تعیین خطوط اساسی سیاست کشور به تصویب شورای ملی ؛ 3- قیادت اعلای قوای مسلح افغانستان؛ 4- اعلان حرب ومتارکه به تائید شورای ملی؛ 5- اتخاذ تصمیم لازم درحالت دفاع از تمامیت ارضی و حفظ استقلال؛ 6- فرستادن قطعات قوای مسلح به خارج افغانستان به تائید شورای ملی؛ 7- دایر نمودن جرگه بزرگ به استثنای حالت مندرج ماده شصت ونهم این قانون اساسی؛ 8- اعلان حالت اضطرار به تائید شورای ملی وخاتمه دادن به آن ؛

9- افتتاح اجلاس شورای ملی وجرگه بزرگ؛ 10- قبلو استعفای معاونین ریاست جمهوری؛ 11- تعیین وزرا، لوی ثارنوالی (دادستانی کل) ، رئیس بانک مرکزی ، رئیس امنیت ملی و رئیس سره میاشت به تائید مجلس نمایندگان وعزل وقبول استعفای آنها؛ 12- تعیین رئیس واعضای ستره دادگاه (دادگاه عالی) به تائید مجلس نمایندگان؛ 13- تعیین ، تقاعد ، قبول استعفا و عزل قضات ، صاحب منصبان قوای مسلح، پولیس وامنیت ملی ومامورین عالی رتبه مطابق به احکام قانون؛ 14- تعیین سران نماینده گی های سیاسی افغانستان نزد دول خارجی وموسسات بین المللی؛ 15- قبول اعتماد نامه های نماینده گان سیاسی خارجی درافغانستان؛

16- توشیح قوانین وفرامین تقنینی؛ 17- اعطای اعتبار نامه به غرض عقد معاهدات بین الدول مطابق به احکام قانون؛ 18- تخفیف وعفو مجازات مطابق به احکام قانون؛ 19- اعطای مدالها ، نشانها و القاب افتخاری مطابق به احکام قانون؛ 20- تأسیس کمیسیونها به منظور بهبود ادارهء کشور مطابق به احکام قانون؛ 21- سایرصلاحیتها ووظایف مندر ج این قانون اساسی.
ماده شصت و پنجم:

 

رئیس جمهور می تواند در موضوعات مهم ملی سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی به آرای عمومی مردم افغانستان مراجعه نماید. مراجعه به آرای عمومی نباید مناقض احکام این قانون اساسی ویا مستلزم تعدیل آن باشد.

مادهء شصت وششم:
رئیس جمهور دراعمال صلاحیتهای مندرج این قانون اساسی، مصالح علیای مردم افغانستان را رعایت می کند . رئیس جمهور نمی تواند بدون حکم قانون ملکیت های دولتی را بفروشد یا اهدا کند . رئیس جمهور نمی تواند در زمان تصدی وظیفه ازمقام خود به ملحوظات لسانی، سمتی ، قومی ، مذهبی وحزبی استفاده نماید .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی مقاله اصولی برای طراحی با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله اصولی برای طراحی با pdf دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله اصولی برای طراحی با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله اصولی برای طراحی با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله اصولی برای طراحی با pdf :

اصولی برای طراحی

تذکر اول : توده
معماری بازی استادانه ، صحیح و با شکوه توده هایی است که در روشنایی با یکدیگر جمع می شوند چشمان ما برای مشاهده ی صورت ها (فرمها) در روشنایی ساخته شده اند ؛ نور و سایه این صورت ها را آشکار می کنند ؛ مکعب ها،مخروط ها ، کره ها ، استوانه ها یا هرمها صورتهای بزرگ اولیه ای هستند که نور آن ها را به گونه ای ممتاز آشکار می کند؛ تصویر این صور در درون ما و بدون ابهام متمایز و ملموس است . به همین دلیل است که این ها صور زیبا ، زیباترین صورند . همه کس ، از کودک گرفته تا وحشی و ما بعد الطبیعه دان با این مطلب موافق است . این امر به ماهیت هنر های تجسمی مربوط می شود 

معماری مصری ،یونانی یا رومی معماری منشورها ، مکعب ها و استوانه ها ، هرم ها یا کره هاست : اهرام ، معبد لوکسور ، پارتنون ، کولیزیوم ، ویلای هادریان .
معماری گوتیک، در اساس، بر کره ها، مخروط ها و استوانه ها استوار نیست .فقط صحن اصلی کلیسا بیان صورتی ساده اما با هندسه پیچیده ای از مرتبه دوم (قوس های متقاطع) است . به همین دلیل است که یک کلیسای جامع چندان زیبا نیست و ما در آن به دنبال معوض هایی از نوع ذهنی خارج از هنر تجسمی می گردیم . یک کلیسای جامع از نظر ما به عنوان راه حلی استادانه برای مسئله دشوار جالب است، اما مسئله ای که فرضهای آن به نادرست بیان شده اند،زیرا از صورت بزرگ اولیه (اصلی) ناشی نمی شوند.کلیسای جامع یک کار تجسمی نیست، بلکه یک درام است؛ مبارزه ای است علیه نیروی ثقل ، که احساس طبیعی احساساتی است .

معماران امروز ، که در باتلاق های عقیم نقشه هایشان ، اوراقشان ، ستونهایشان و سقف های سربی شان گم شده اند هرگز به درک توده های اولیه نائل شده اند . این را هرگز در مدرسه نیاموخته اند .
نه در تعقیب یک ایده معماری ، بلکه صرفا تحت هدایت نتایج محاسبه (مشتق از اصول حاکم برجهان ما) و مفهوم یک ارگانیسم زنده است که مهندسان امروز از عناصر اولیه (اصلی) استفاده می کنند و با هماهنگ ساختن آنها موافق با قاعده در ما عواطف مربوط به معماری را بر می انگیزند و بدین وسیله کار انسان را در وحدت با نظم جهانی طنین اندازمی کنند .
تذکر سوم : نقشه

نقشه زاینده است .
چشم ناظر خودش را در حال مشاهده ی مکانی مرکب از خیابانها و خانه ها می یابد . این چشم تاثیر توده هایی را که در اطراف آن می لولند دریافت می کند .اگر این توده ها منتظم بوده با تغییرات ناشایست تباه نشده باشند ، اگر کیفیت تجمع آنها بیانگر ضرباهنگی (ریتم) روشن و نه کپه ای نامنسجم باشد ، اگر رابطه ی توده با فضا در نسبت صحیح آن باشد . چشم احساس هایی هماهنگ را به مغز مخابره می کند و ذهن از این احساسها رضایتی از مرتبه عالی کسب می کند : این معماری است .

چشم در یک محوطه ی وسیع داخلی ، سطوح متعدد دیوارها و طاقها را نظاره می کند ؛ گنبدها فضای وسیع را تعین می کنند ؛ طاقها سطوح خودشان را به نمایش می گذارند ؛ ستونها و دیوارها موافق با دلایلی قابل درک خودشان را تنظیم می کنند . کل ساخت از پایه اش بر می خیزد و مطابق با قاعده ای که در نقشه بر زمین نوشته شده است تکمیل می شود : صورتهای (فرمها) عالی تنوع صورت ، وحدت اصل هندسی .نمایش عمیق هارمونی : این است معماری .

نقشه اساس کار است .بدون نقشه نه عظمت هدف و بیان وجود دارد نه ضرباهنگ (ریتم) ، نه توده ، نه انسجام . بدون نقشه ما با حسی بسیار تحمل ناپذیر برای انسان ، یعنی حس بی شکلی ، فقر ، بی نظمی و خود سری روبروایم .

نقشه فعالترین تخیل را می طلبد ؛ جدیترین انضباط را نیز . نقشه چیزی است که همه چیز را تعیین می کند ؛ دقیقه تعیین کننده است .نقشه چیز زیبایی است که باید ترسیم شود ، نظیر چهره مریم مقدس نیست ، بلکه تجریدی ریاضت کشانه است ؛ چیزی بیش از جبری کردن و یک چیز خشک و خالی نیست. با این حال کار ریاضی دان یکی از عالی ترین فعالیتهای ذهن بشری باقی می ماند

.آرایش ، ضرباهنگی قابل درک است که بر هر انسان به شیوه ای واحد تاثیر می گذارد . نقشه در خودش حامل ضرباهنگی اولیه و از قبل تعیین شده است ؛ کار در طول و در ارتفاع به پیروی از دستورالعمل های نقشه تکامل می یابد، با طیفی لز نتایج بسیار ساده تا بسیار پیچیده که جملگی از قانونی واحد ناشی می شوند .وحدتِ قانون ، قانونِ یک نقشه خوب است : قانونی ساده که پذیرای تحریر های نامتناهی باشد .

ضرباهنگ (ریتم) حالت تعادلی که یا از تقارنهای ساده یا پیچیده ، و یا از موازنه های ظریف و حساس ناشی می شود .ریتم یک معادله است ؛
برابر سازی ( تقارن،تکرار / مابد مصری و هندی ) ؛
جبران سازی ( حرکت اجزای مخالف / آکروپولیس در آتن ) ؛
تحریر ( گسترش یک ابداع تجسمی اولیه / ایاصوفیه ) ؛

این همه واکنش که علیرغم وحدت هدفی که ریتم را ایجاد می کند عمدتا برای هر فرد تفاوت می کند ، و جالت تعادل . بدین گونه است که به تنوع شگفت انگیز یافت شده در اعصار بزرگ می رسیم ، تنوعی که محصول اصل معماری است که بازی دکوراسیون .
نقشه جوهر احساس را در خودش حمل می کند .

ما در دوره ای از بازسازی و تطبیق با شرایط اجتماعی و اقتصادی جدید زندگی می کنیم .با عبور از این دماغه افق های جدید پیش روی ما خط بزرگ سنت را فقط از طریق تجدید نظر کامل در روشهای رایج و تثبیت شالوده ی جدید برای ساختمان که بر منطق استوار باشد باز خواهند یافت .

در معماری مبانی قدیمی ساختمان مرده اند . ما حقیقت معماری را دوباره کشف نخواهیم کرد مگر این که مبانی جدید شالوده ای منطقی را برای هرگونه ضهور معماری تثبیت کنند . دوره ای آغاز می شود که مشغله اش خلق این مبانی خواهد بود .دوره ای از مسائل بزرگ ، دوره ای از تحلیل ،از تجربه ،همچنین دوره ای از سردرگمی عظیم زیبایی شناسی جدید ساخته و پرداخته خواهد شد .

ما باید نقشه یعنی کلید این تحوا را مطالعه کنیم .
اصولی برای طراحی (1)
این دفعه با استفاده از نظریه های لوکوربوزیه و تذکراتی که به معماران داده اصولی رو که برای طراحی لازمه بررسی می کنم .
اصولی برای طراحی :
توده :

چشمان ما ساخته شده اند تا ما را به دیدن صورتها (فرمها) در روشنایی قادر سازند .صوراولیه(اصلی) صوری زیبا هستند زیرا به روشنی درک می شوند .معماران امروز دیگر به چنین صور ساده ای دست نمی یابند .مهندسان با کار از طریق محاسبه صور هندسی را به کار می گیرند و چشمان ما را با هندسه شان و فهم ما را با ریاضیاتشان ارضا می کنند ؛ کار آن ها در خط مستقیم هنر خوب است .اما آنچه در طراحی توده مهم است فرم به مثابه عملکردی شاخص است.

“از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکن ،خودت را با فرم درگیر کن.در فرم است که تو انسان را باز خواهی یافت.” لوئیجی اسنوزی
فرم تظاهر حسی و واضح یک شیئی است و این بیانی است که خود را در معرض قضاوت قرار می دهد.وطراحی باید در راستای فرم که طبیعت موضوع است حرکت کند.وقتی که اولین بار یک طراح به یه موضوع برای طراحی بر می خورد،اثرات و احساساتی که در مورد موضوع در آن به وجود می آید زمینه فکری اولین خطوطی که میکشد و ایده اصلی فرمهای‌ معمار و طراح را تعیین می کند .اما چه نکات دیگری را در طراحی از لحاظ فرمی باید در نظر گرفت . .

.
ابعاد ،تشکیل شدند از نقطه ، خط ، صفحات و احجام .اما متاسفانه در بیشتر طراحی هایی که من می بینم رابطه معقولی میان این عناصر بوجود نیامده .
سطح :
توده در سطح خاص خودمحصور شده است ، سطحی که مطابق با خطوط هدایت کننده و زاینده ی توده تقسیم می شود ؛

معماران امروز از عناصر هندسی تشکیل دهنده ی سطوح می ترسند .مسایل بزرگ ساختمان سازی باید رها حلی هندسی داشته باشند .مهندسان در اجبار به کار در هماهنگی با نیازهای اکیدِ شرایطِ دقیقا معین از خطوط زاینده و آشکار برای صورت ها (فرمها) استفاده می کنند .آن واقعیت های تجسمی (پلاستیک)شفاف و متحرکی خلق می کنند.
نقشه :
نقشه زاینده است .
بدون یک نقشه شما گرفتار بی نظمی و خودسری هستید .مسائل بزرگ فردا ، که ضرورت های جمعی آن را تحمیل می کند،مسئله “نقشه” را در شکل جدیدی مطرح می کند .زندگی مدرن خواستار و منتظر نوع جدیدی از نقشه ، هم برای خانه و هم برای شهر است .
خطوط تنظیم کننده :

عنصری اجتناب ناپذیر در معماری .
ضرورتی برای نظم ، خط تنظیم کننده تضمینی است دز مقابل خودسری . این موجب رضایت فهم می شود .خط تنظیم کننده ، وسیله ای است برای هدفی ؛ یک نسخه و دستورالعمل نیست .انتخاب آن و نحوه های بیان آن جزو تجزیه ناپذیری از آفرینش معماری به شمار می روند
ریشه های معماری مدرن (3)
مکان جدید
تأمین سکونتگاه جدید برای بشر، چیزی فراتر از برپایی خانه‌های مدرن است. انسان تنها در خانه‌اش «سکنی نمی گزیند»؛ او در کنار همشهری‌هایش در مؤسسات عمومی و فضاهای شهری نیز زندگی می‌کند. از این رو برای تجربه تعلق و مشارکت، شناسایی وسیع و گسترده امری ضروری است. هدف از این شناسایی ویژگی مکان است، که با ساختارهای طبیعی و همچنین مصنوعی تعیین می‌شود. بنابراین هدف غایی معماری، خلق و محافظت از مکان است.

بگذارید تکرار کنم که مکان می‌تواند به عنوان سنتز سازماندی فضایی درک شود و فرم ساخته شده (به طور قیاسی، سکونتگاه، سنتز تشخیص موقعیت و شناسایی است)، و معنای آن با زبان معماری یا سنت نشان داده می‌شود. همچنین می‌توان اضافه کرد که معماری تنها مسئله چگونه و چه نیست، بلکه مسئله کجا نیز هست.

بنابراین، مسئله نهایی ما این است که معماری در خلق مکان‌های رضایت‌بخش برای شیوه جدید زندگی موفق بوده است. با وجود این ، مکان مدرن مکانی است که هویت خاص خود را دارد. البته در عین حال، مکان باید دارای نوعی آشکارگی یا فراخی واقعی باشد که حضور همزمان «مکانهای بیشمار» را نشان دهد. گفتیم که برخی از ابزارهای لازم برای حل این مسئله ، یعنی تصور جدید از فضا و فرم، قوام گرفته بودند. همچنین خاطر نشان کردیم که این ابزارها برای حل آن وظایف

ساختمان که مکان مصنوعی تعیین می‌کرد، مورد استفاده قرار گرفتند. دست آخر این واقعیت را یادآوری کردیم که جنبش مدرن مدت‌ها پیش نیاز به عظمت و منطقه گرایی جدید، یعنی نیاز به فرم‌های نمادین جدید، را تشخیص داد. اینجا شرایط لازم برای خلق مکان‌های معاصر وجود دارند، و در این میان می‌توان به تلاش‌های بسیار چشمگیر برای حل ملموس این مسئله نیز اشاره کرد. در فصول بعد، درباره «چگونه» و «چه» و «کجا» ی معماری مدرن به تفصیل بحث خواهد شد؛ و نقاط ضعف و دستاوردهای ممکن آن نیز خاطر نشان خواهد گردید.

اما پیش از ادامه بررسی‌ها، اشاره به برخی مخاطرات که رشد این سنت جدید را مانع شدند، اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. به طور کلی آنها پیامد اعتقاد یک بعدی در منطق و دودستگی تفکر و احساسی بودند که ریشه در عصر روشنگری داشت. ظاهراً معماری مدرن قرار نبود به عنوان شقی از فن‌آوری عقلانی عمل کند، بلکه می‌بایست به عنوان مکمل آن در نظر گرفته می‌د. پیشگامان، جهان جدید را قبول داشتند، اما می‌خواستند بعد هنری آن را که در مرحله ابتدایی آن به فراموشی سپرده شده بود، به آن بازگردانند. برج ایفل تجلی شکوهمند این هدف است.

گرچه پیشگامان در کارهای خاص خود موفق بودند،اما شیوه‌هایی را به کار بردند که بی‌نقص نبود. اثر هنری هرگز نتیجه تحلیل منطقی نیست و نمی‌تواند به عنوان آینده‌ای از «شیوه بیان» انتزاعی درک شود. اثر هنری همیشه بر نگرش یا «انگاره» ای کلی استوار است که به تجمیع عناصری که به طور منطقی تعلقی به یکدیگر ندارند می‌پردازد. هنر اساساً غیرمنطقی است و نمی‌توان آن را با اصطلاحات علمی توصیف کرد. بسیاری از معماران مدرن نما، با انتقال روش‌های علوم طبیعی به

معماری، بعد هنری آن را از بین بردند، و زمینه کارشان را به طراحی صرف و ساخت تقلیل دادند. این تقلیل به طور کلی دو جهت متفاوت را در بر می‌گرفت: یکی از اینها ریشه در اتم گرایی تفکیک ناپذیر از عل تحلیلی داشت. و دیگری از باور علمی به سیستم‌های سامان بخش ناشی می‌شد. در نتیجه معماری مدرن با گسترش زیاد به جلوه‌های نواکسپرسیونیستی یا فرمالیسم نوعقلانی سخت تنزل کرد در هر دو مورد نگرش جدید از دست می‌رود و معماری دشمن زندگی معاصر می‌شود.

نقاشانی مانند کلی و کاندینسکی خیلی پیش از این رویکردی پدیدار شناسانه به مسائل هنر تصویری را مطرح ساختد، و برخی معماران آن پیشنهاد را دنبال کردند. پدیدار شناسی در فلسفه برای امکان بازگشت به «خود اشیاء» از طریق توصیف‌هایی که «شیء بودگی» آنها را نشان می‌دهد. عمل می کند. در برخی موارد، انسان تلاش کرده است که با مشکلات محیط زیست و مکان به طور جدی برخورد کند، و مکانمندی را به عنوان یکی از ساختارهای اساسی «هستی ما

در این جهان» توصیف کند. بدین ترتیب مکان به مثابه «شیء» در مفهوم اصلی واژگانی آن درک می‌شود و این به منزله نوعی «گردهمایی» است که «انسان را با جهان رو در رو می‌کند.» بنابراین مفهوم مکان عبارت است از جهانی که مکان به وجود می‌آورد. هر جهان، کلی و در عین حال وابسته به شرایط است، و معماری باید این واقعیت را از طریق تعابیر تازه از حال و هوای ویژه هر مکان (geniuse loci) بیان کند. ظاهراً سبک‌ها در ساختارهای اصلی ریشه دارند، و نماینده مجموعه‌ای از انتخابهای ویژه‌اند. بدین ترتیب گرچه اساس کلی سبک‌ها به آنها ارزش ابدی می‌بخشد، اما به طور کلی سبک‌ها منحصر به فردند. هر چند جهان آزاد نمی‌تواند از سیستم‌های بسته‌ای از این نوع استفاده کند اما در این میان به «پلان آزاد» و «فرم‌های آزاد» نیاز است. معماری برای به وجود آوردن این امکان باید به سرچشمه‌هایی رجوع کند که در زبان‌های متفاوت فرم

مشترک‌اند. جنبش مدرن از این مسئله آگاه بود، اما نظریه پردازی‌اش در این باره در تنگنای «علمی» گرفتار شد. پدیدار شناسی به این نقطه ضعف غلبه می‌کند و این امکان را به دست می‌دهد که ریشه‌های مان را درک کنیم. با کمک پدیدار شناسی، زبان جدید معماری می‌تواند ایجاد گردد و بدین ترتیب مکان جدید رونق گیرد.

¤ نوشته شده در ساعت <#time#> توسط
پیام های دیگران ( 1 نظر )

سه‌شنبه، 26 اسفند، 1382

ریشه های معماری مدرن (2)
معماری جدید
هنر مدرن و معماری مدرن به یکدیگر تعلق دارند. هدف هردوی اینها کمک به انسان برای یافتن جای پای وجودی دردنیای جدید از طریق تجسم و ویژگی‌های آن است. خصلت هنری معماری مدرن را پیشگامان آن تشخیص دادند. لوکوربوزیه تأکید خاصی به این دیدگاه داش، به طور که در تمام سه فصلی که در کتاب خود درباره «معماری» به نام «به سوی معماری جدید ارائه کرده، همین نظر را

مطرح می‌کند: « شما سنگ، چوب و بتن را به کار می‌گیرید و با این مواد خانه و کاخ می‌سازید. این کار، ساختن است. نوعی سازندگی در کار است.سپس ناگهان احساسات درونی‌ام را بر می‌انگیزید، حالم را خوب می‌کنید، و من خوشحال می‌شوم و آن را زیبایی می‌خوانم. این معماری است و هنر در آن نقش دارد.» حتی میس ون دروهه که به کلی «خشکه مقدس» ترین پیشگامان تلقی می‌شود، در مقدمه نشریه رسمی Wessenhofsiedlang همان عقاید را بیان می‌کند: «امروز کاملاً ضرورت دارد تأکید شود که سکونتگاه جدید، به رغم جنبه‌های فنی و اقتصادی آن، مسئله‌ای هنر است. این امر تنها از طریق تلاش‌های خلاق می‌توان به آن دست یافت.» دست آخر آنکه،

میس ون دروهه کلکسیونر نقاشی‌ها کلی (و نه موندریان!) شد. بدین لحاظ، جنبش مدرن در معماری، در واقع جنبش هنری بود.
اما آیا این امر مغایر با تعبیر رایج از معماری مدرن به عنوان معماری «کارکردگرایی» نیست؟ مسلماً لوکوربوزیه، گروپیوس و میس توجه خاصی به کارکرد داشتند، اما هیچ‌یک از آنها معتقد نبودند که فرم صرفاً از کارکرد «پیروی می‌کند». پیش از این نقل قولی از لوکوربوزیه شد؛ او در ادامه می‌گوید: «شما استفاده از مواد سست و دست به کار شدن با مواضع کم و بیش سود جویانه روابط خاصی را به وجود می‌آورید که عواطفم را بر می‌انگیزید. اینها نوعی از آفرینش بسیار دقیق ذهن شماست. این معماری است.» کارکردگرایی افراطی در طول سال‌‌های رهبری گروپیوس در باهاوس نیز دنبال نشد. ان رویکرد تنها در سال 1928، زمانی که هانس مه یر مدیریت باهاواس را بر عهده گرفت ، ارائه گردید. همان سال مه‌یر در بولتن مدرسه نوشت: «تمام چیزها در این جهان محصول فرمولی هستند که عبارت است از: کارکرد ضربدر اقتصاد. بنابراین تمام این چیزها آار هنری نیستند. کال هنر ترکیب است و بنابراین بی‌فایده. کل زندگی کارکرد ست و بنابراین غیرهنری.» نتیجه آنکه کارکردگرایی مه‌یر در حاشیه جنبش مدرن باقی ماند. هر چند این موضوع پس از جنگ جهانی دوم به دست نیروهایی که اساساً به اقتصاد و کارآیی علاقه‌مند بودند دنبال شد، و آنان تا آنجا پیش‌رفتند که به آن «کارکردگرایی زشت» لقب دادند. کارکرد گرایی زشت به عوض ایجاد هدف هنری معماری مدرن، ساختمان را به فعالیتی صرفاً عقلانی تقلیل داد که با تحلیل منطقی و «شیوه‌های طراحی» هدایت می‌شد.

پیش از آنکه در نظر آوریم که چگونه معماری مدرن اهداف هنری‌اش را در کار جا انداخت، به طور کلی باید سخن چند درباره بعد هنری معماری اضافه کنیم. معماری به عنوان هنر، جهانی رؤیت پذیر را می‌سازد. ظاهراً این جهان با آن جهانی که هنرهای تجسمی می‌سازند همخوانی ندارد. اثر معماری ماهیت و بستگی‌های موجودات بشری ، جانوران یا چیزهای دیگر را بر ما آشکار نمی‌کند. به طور کلی، معماری هیچ چیزی را به تصویر نمی‌کشد؛ پس معماری چه کاری انجام می‌دهد؟

معماری بیش از آنکه چیزی را نمایش دهد شیوه‌های متفاوت هستی بین زمین و آسمان را مجسم می‌کند. البته تمام چیزها با زمین و آسمان رابطه دارند، و این رابطه بخشی از جهان آنهاست، در ساختمان‌ها این جنبه اهمیت اساسی می‌یابد، یا به بیان دیگر، ساختمان‌ها، آنچه را که ما «مکانمندی» جهان می‌نامیم نشان می‌دهند. ساختمان‌ها این کار را با قرار گرفتن روی زمین، سربرافراشتن به سوی آسمان، گسترده شدن د در جهت افقی، و باز و بسته شدن به اطراف خود انجام می‌دهند. لوکوربوزیه از زمان «بیانیه»‌ای که پیش از این نقل شد می‌گوید: «; گیریم که

دیوارها به همان طریقی که من پیشنهاد می‌کنم به سوی عرش سر برافراشتند. من نیات شما را درک می‌کنم. روحیه شما مهربان، وحشی، دلربا یا شریف است. اما سنگ‌هایی که برپامی‌دارید باید این را به من بگویند.» یعنی لوکوربوزیه به طور ضمنی میگوید که معماری تا اندازه‌ای فراتر از هنر سازماندهی فضایی است. این نکته مسلماً خصیصه اصلی هر اثر معماری است که فضایی عرضه کند که امکان می‌دهد زندگی «اتفاق بیافتد». اما این فضا باید با فرم‌های ساخته شده در کار

مشخص باشد تا بتوان گفت مکان است، یعنی زندگی می‌تواند در آن «رخ دد». زمانی که چیزی اتفاق می‌افتد، در واقع می‌گوییم که زندگی توانسته است رخ دهد.»، یعنی به طور ضمنی می‌گوییم که خیلی بی‌معنی است که درباره زندگی از یک سو و مکان از سو دیگ صحبت کنیم. مکان جزء مکمل حیات بشری است، و این فرصت مناسبی برای معماری است تا مکان‌هایی عرضه کند که مناسب زندگی انسان باشد. منظور از مناسب بودن مکان تنها آن نیست که کارکردها را

برآورده سازد، بلکه مکان باید با استفاده از شیوه‌های قرار گرفتن، سربرافراشتن، گسترده‌شدن، باز و بسته شدن، شیوه بودن بین زمین و آسمان را تجسم بخشد. این شیوه‌ها مظاهر آن ویژگیهایی اند که بیانگردرک کلی حیاد در جهان است. “mood” واژه ای است که در ترجمه انگلیسی کتاب لوکوربوزیه برای این معنا به کار رفته است.

در گذشته تصور فضا و فرم همچون انگاره‌هایی یکپارچه می‌نمودند که همزمان دارای خصوصیات اصلی (کلی) و محلی (تفصیلی) بودند. چنین انگاره‌هایی عبارت‌ بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدی. لوکوربوزیه با درک این مطلب معماری را به عنوان «بازی استادانه، درست و شکوهمند حجم‌هایی که در پرتو نور گرد یکدیگر می‌آیند; و بدین لحاظ مکعب، مخروط، کره، استوانه، و هرم فرم‌های بسیار مهمی‌اند;» تعریف می‌کند.

همانطور که پیش از این خاطر نشان شد، معماری مدرن تصور فضایی جدیدی از فضا و فرم، که «همزمانی رویدادها» را به عنوان نقطه عطف در نظر می‌گیرد، به دست می‌دهد. این تصورات ریشه‌هایی در ساختار «فلزی و شیشه‌ای» قرن نوزدهم دادند و پیش از سال 1900 به صورت «دستور زبان» منسجم طراحی به دست فرانک لوید رایت ایجاد شدند. در سال 1914، لوکوربوزیه ساختار اسکلتی برای خانه‌های “Dom-ino” ی خود با هدف «آزاد سازی فضا از یوغ دیوارهای باربر»

طراحی کرد و «ترکیبات بی‌شمار آرایه‌بندی‌های داخلی و روزنه‌های نما» را امکان پذیر ساخت. او با «پنج اصل معماری جدید»ش در سال 1926، تعریف دقیقی از ایده‌های جدید به دست داد. یکی از این اصول «پلان آزاد» نامیده می‌شود؛ و این اصطلاحی است که همواره در نظریه پردازی معماری اهمیت عمده‌ای داشته است. بعداً مبدأ اهمیت پدیدارشناسی آن را مطرح خواهیم ساخت؛ تا اینجا فقط می‌توانیم بگوییم که پلان آزاد عاملی برای رفع نیازهای فضایی زندگی مدرن را یافت. با توجه به

خود، رابطه جدید ساختمان نسبت به زمین وآسمان را تعریف می‌کند. فرم‌های جدیدی که به دست پیشگامان اجرا شدند توانستند تا اندازه‌ای جانشین «انگاره‌های» گذشته شوند. پیلوتی، پنجره‌های کشیده، و بام مسطح در واقع نوعی اهمیت نمادین به دست آوردند. با اینکه عناری جدید مانند سبک‌ها «زبان» یکپارچه‌ای برای فرم‌ها نبودند، اما به نظر می‌رسد یکپارچگی ظاهری در طول دهه 1920، تولد «سبک بین‌المللی» جدیدی را نشان می‌دهد

لوکوربوزیه در پروژه خود برای اتحاد ملل به سال 28-1927، تصورات جدیدی را برای کار با مقیاس بزرگ مطرح می‌کند، که برداشت‌های کلی از وجوه غیرمستقیم کار را نز بیان می‌دارد. در این پروژه فضا امکاناتی ایجاد می‌کند که از طریق آنها فرم ساخته شده آزاد می‌گردد، و بدین ترتیب

ساختمان با اطراف خود در می‌آمیزد، در عین حال همان‌‌طور که به وضوح گفته می‌شود، حجم‌ها به اجزاء و کل هویت می‌بخشند. بدین ترتیب پروژه «اتحاد ملل» تصورات جدیدی از فض و فرم را ، به علاوه نیز به تحقق چیزهایی از ان دست، به تصویر می‌کشد؛ در واقع معماری فقط مسئله چگونگی انجام کارها نیست، بل اینک چه چیزی انجام می‌گیرد نیز هست. «آنچه» که وظیفه ساختمان است، تجلی شیوه زندگی است، و شکل معماری مدرن بر طبق مکانمندی جهان جدید، تعریف دوباره وظایف ساختمان بود، و باید به راه‌حل‌هایی می‌رسید که واقعاً معاصر باشند.

یش از این اشاره کردیم که خانه، وظیفه اصلی ساختمان‌سازی در معماری مدرن بود، فرانک لوید رایت، به طور کلی تعبیر جدیدی از خانه به دست داد. وی در کتابش با عنوان «خانه طبیعی» نظر خود را اینگونه جمع‌بندی می‌کند: «در آغاز پی بردم که سکونتگاه اساساً مانند غار نیست، بلکه مانند سرپناه وسیع در هوای آزاد، همیشه به چشم‌انداز – به بیرون و درون است –

» کارهای نخستین رایت در سال‌های 1910 و 1911 در آلمان منتشر شد و موجب انقلابی در رویکرد معماران اروپایی گردید. سی. آر. اشبی در مقدمه یکی از چاپ‌های آلمانی کتاب می‌نویسد: «رایت پی‌برده که ایده‌های جدیدی (یعنی ایده‌هایی مثل سولیوان) را برای خانه شخصی به کار برد، و خانه جدیدی خلق کند که کاملاً بی‌سابقه است;»،.
اما شیوه جدید زندگی، تجدید نظری در وظایف ساختمانی همگانی را نیز طلب می‌کرد. در طول قرن نوزدهم تعداد زیادی ساختمان‌های جدید در بازسازی جامعه مطرح شد. برخی از آنها تعبیرها وتفسیرها عملکردهای مشخص ساختمانی بودند، اما بسیاری دیگر، مانند آنهایی که به تولید وتوزیع مربوط می‌شدند، کاملاً جدید بودند. برخی کارهای قدیمی نیز اهمیت تازه‌ای به دست آوردند، ب

ه ویژه تئاتر و موزه که به عنوان «معابد زیبایی شناختی»، همچون کارهای «پیشرو» ساختمانی، جانشین ساختمان‌های کلیسا شدند. معماری رسمی این دوره، سبک‌های تاریخی را به عنوان راه‌حل به کار گرفت، و برای به وجود آوردن سبک برگزیده توجهی هم به آن«تطبیق» با آن مسئله روز کرد.
به طور کلی وظایف ساختمانی جدید در دو تیپ ساختمان اصلی حل شده بودند: سالن یکپارچه و برزگ، و«آسمان خراش» بلند مرتبه. هردو تیپ از الگوهای شناخته شده سرچشمه می‌گرفتند، اما این الگوها تعبیر کاملاً جدیدی از الگوهای نامبرده بودند. سالن و آسمانخراش در واقع به عنوان نشانه‌های دنیای آزاد جدید تلقی می‌شدند. در توصیف همزمان «کریستال پالاس» می‌خوانیم که در این ساختمان «هیچ چیز بین داخل اشیاء و آسمان باز» وجود ندارد، و لویی سالیوان که مشارکت مسلمی در بسط آسمانخراش داشت، کریستال پالاس را به عنوان ساختمانی دارای «بی‌نهایت طبقه»، تعریف می‌کند.

موضوع شهر، مورد توجه خاص پیشگامان معماری مدرن بود. شهر به عنوان مکان اصلی که زندگی انسان در آن اتفاق می‌افتد، آن را بیش از هر ساختمان مجردی مظهر شیوه زندگی هر عصری می‌سازد. زمانی که زندگی هر چه شهری‌تر می‌شود،این قضیه بسیار مهم می‌گردد. ظاهراً شهر بسته و نسبتاً تاریخی، دیگر با ساختار جهان آزاد جدید همخوانی ندارد واین همان چیزی است که باعث زوال تدریجی شهرهای قدیمی در طول قرن نوزدهم شد. شرایط ناسالم و پر ازدحام زندگی، و بی‌نظمی شهری، به نظم روز بدل گردید، و به نظر می‌رسید که نوسازی اساسی لازم باشد. بدین

ترتیب دیدگاه شهر سبز به وجود آمد که بازگشت به «شادمانی ذاتی» انسان از خورشید، فضا و طبیعت سبز را سوگیری کرده بود.در عین حال شهر سبز می‌بایست جان آزاد را همان طور که ابراز شده است بسازد. برای قطعی شدن این ایده پلان آزاد از ساختمان به شهر منتقل گردید، و الگوی جدید شهری ساخمان‌های قطعه قطعه مستقل پدید آمد که جانشین خیابان‌ها، میدان‌ها و بلوک‌های شهر سنتی شد. لوکوربوزیه این دید جدید را به تعبیر «کلاسیک» آن در پروژه‌های زیادی نشان داد، که آغاز آنها پروژه «شهر معاصر برای سه میلیون نفر» در سال 1922 بود، و نقض تعیین‌کننده‌ای نیز در شکل‌گیری نظریه مذکور داشت. البته جای تردید است که ایده پلان آزاد برای ایجاد شهر می‌تواند از بین رفته تلقی گردد، بلکه وجود آن به تمایلات و حالات روحی انسان مجرد و مقیاس کوچکتر محیطی مربوط می‌شود.علاوه بر آن با درنظر گرفتن تعریف لویی کان، شهر «مان

نمادهای گردآمده» است ، و بنابراین مکانی است که پسر کوچکی، همان‌طور که پیاده از میان آن می‌گذرد، می‌تواند چیزهایی را ببیند که آن چیزها آنچه را که او می‌خواهد در کل زندگی‌اش انجام دهد به او می‌گویند.» شهرهای گذشته این ویژگی را داشتند، در حالی که شهرسبز چنین مشارکتی را معولاً در نظر نمی‌گیرد. با این حال این بدان معنا نیست که شهر باید به شکل بسته و ساکن برگردد. شهر مدرن باید باز و پویا باشد، بی‌آنکه هویتش را به عنوان مکان از دست بدهد. معماران مدرن، نخست با خاطر نشان کردن لزوم در نظر گرفتن «قلب» یا «هسته» برای شهر. و بعد با ارائه الگوهای متراکم، نتوانستند به این شکل نزدیک شوند اما شهر باز همچنان رشد کرد.

شهر به عنوان مکان نهادهای گرد هم آمده، شکل نمادینی نیز هست که شیوه زندگی مردم را به وجود می‌آورد و آن را نشان می‌دهد. دلیل نسبی کیفیت ضعیف انگاره ساختمان‌های عمومی، بین دو جنگ به وجود آمد، ومتعاقب آن تقاضا برای «عظمت جدید» مورد توجه قرار گرفت. تقاضا برای عظمت جدید به معنای انحراف از هدف اصلی معماری مدرن یعنی تجسم دنیای جدید نیست، لکن ما باید نتایج کامل این هدف را به تصویر بکشیم. بی‌تردید، ساختمان «یادبود»، جهان جامع‌تر و

همگانی‌تری را نسبت به ساختمان سکونتگاه شخصی ارائه می‌کند؛ و بنابراین می‌تواند به عنوان کانون محیط زیست مطرح گردد. برای رسیدن به چنین رابطه پرمعنایی بین عناصر میط زیست، به زبان منسجم فرم‌ها نیاز است. بدین لحاظ، تقاضای عظمت جدید، مستلزم آن است که تصرورات جدیدی از فرم و فضا با چنین زبانی پرورانده شوند. در واقع به نظر می‌رسد موضوع «زبان معماری» باید در بحث جاری معماری نقش اساسی داشته باشد. با اینکه زبان مدرن باید متفاوت از

سیستم‌های بسته سبک‌ها باشد، اما باید وضعیت جهانی جدید را، بی بازگشت به بازی التقاطی و سطحی با فرم‌ها پوشش دهد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی مقاله تاثیر متقابل جهان بینی و اخلاق با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تاثیر متقابل جهان بینی و اخلاق با pdf دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تاثیر متقابل جهان بینی و اخلاق با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تاثیر متقابل جهان بینی و اخلاق با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تاثیر متقابل جهان بینی و اخلاق با pdf :


بین جهان‏بینى و علم اخلاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سواخلاقیات (علم اخلاق) مانند منطقیات، طبیعیات و ریاضیات از علوم جزئى‏است و زیر پوشش «علم کلى‏» (جهان‏بینى) قرار دارد; چون این علم موضوع‏خود راکه‏نفس و قواى آن است اثبات مى‏کند (1) ، چنانکه بخشى از اینها را هم‏علوم طبیعى اثبات مى‏کند، و از سوى دیگر علم اخلاق نیز درباره جهان‏بینى‏اظهار نظر مى‏کند; به این معنا که در علم اخلاق، ثابت مى‏شود جهان‏بینى توحیدى، خیر، ملایم با روح و امرى ارزشى و کمال روح است ولى‏جهان‏بینى الحادى، شر، زیانبار و قبیح است و براى روح پیامد ناگوارى دربر دارد.
در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غیرنافع شناخته مى‏شود. پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مى‏برد و مى‏فرماید: «اعوذ بک من علم لا ینفع، وقلب لا یخشع، ونفس لا تشبع‏» چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسیم مى‏شود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نیستند بلکه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاریخ بعضى از اقوام جاهلى که هیچ نکته آموزنده‏اى در دانستن آن وجود ندارد و هیچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نیست.
البته برخى از بخشهاى علم تاریخ و نسب، فواید فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مى‏آید اما آشنایى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاریخ اقوامى که آثار علمى یا صنعتى و هنرى از خود به یادگار نگذاشتند، صرف بیهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و امام هفتم (علیه‏السلام) در باره آن فرموده‏اند: «لا یضر من جهله ولا ینفع من علمه‏» .
بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشسته‏اند علم نافع به شمار نمى‏آیند و این همان است که در بیان حضرت على (علیه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمکم جهلا ویقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا واذا تیقنتم فاقدموا» و نیز مى‏فرماید: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه‏» . بعضى از دانشمندان در عین حال که عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند کشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. کسى که علم را براى مقامهاى دنیا، جلب

1. مراد از «علم کلى‏» که عهده‏دار اثبات موضوع علم اخلاق و سایر علوم جزئى است همان فلسفه نظرى است که متکفل هستى‏شناسى و شناخت‏حقایق (جهان‏بینى) است و از آن به «علم اعلى‏» نیز تعبیر مى‏شود.
توجه و احترام مردم و یا برخوردارى از زرق و برق بیشتر طلب کند، خود را ارزان مى‏فروشد. او عالم است ولى عاقل نیست. و دیگران که راه دنیا را طى کرده‏اند، بیشتر و بهتر از این شخص، حطام دنیا را فراهم کرده‏اند و از آن لذت مى‏برند. پس این گونه از علوم هم علوم غیر نافع به شمار مى‏آید.
نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه «همام‏» در وصف متقیان مى‏فرماید: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم‏» و این تنها در باره سامعه نیست‏بلکه در مورد سایر اعضا هم هست، یعنى جز به علم نافع، به چیز دیگرى گوش نمى‏دهند; به این معنا که الفاظ آن را مى‏شنوند و معانى را ادراک مى‏کنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببینند رها مى‏کنند; مثلا، درسوره «زمر» مى‏فرماید: «فبشر عباد× الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه‏» آنان، نخست اقوال و مکاتب گوناگون را مى‏شنوند و سپس تشخیص مى‏دهند که کدام زیانبار و کدام نافع است و آنگاه به آنچه نافع است دل مى‏سپارند و گوش مى‏دهند. گوش فرادادن یعنى اطاعت کردن و پذیرش.
قرآن کریم در این زمینه مى‏فرماید: «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر» یعنى اگر گوش شنوا مى‏داشتیم و اطاعت مى‏کردیم از اصحاب آتش نبودیم. بنابراین، علم اخلاق گرچه جزو علوم جزئى به شمار مى‏آید ولى در باره کلى‏ترین علم، اظهار نظر مى‏کند و مى‏گوید فراگیرى این علم، نافع است، توحید براى نفس خیر و شرک براى آن شر است.
مسئله توحید و شرک، جزو جهان بینى و مسائل الهى به شمار مى‏آید و در علم کلى مطرح است ولى مسئله پذیرش توحید یا شرک را علم اخلاق بر عهده مى‏گیرد و جایگاه علم اخلاق از نظر اشراف بر همه علوم و مسائل، جایگاه بلندى است.
در بحثهاى آینده کاملا روشن مى‏شود که هدف نهایى نبوت، نیل انسان متعالى به لقاء الله است‏به طورى که نه ملاقات کننده و نه اصل ملاقات ملحوظ باشد و نه مقصود، بلکه تنها خداوند که ملاقات مى‏شود، مشهود و مقصود باشد، و به تعبیر دیگر، رهنمود نبوت در ارائه روش روشن و هدف آشکار خلاصه مى‏شود و آن روش، مجاهدت و این هدف، مشاهدت است، به طورى که نه اصل جهاد اکبر، که راه است مقصود خواهد بود; زیرا جهاد وسیله است نه هدف; و نه اصل شهود، مطلوب بالذات است; زیرا آنچه مطلوب ذاتى است مشهود است نه شهود و نه شاهد، چون سالک واصل فانى، نه فناى خود را مى‏نگرد و نه خود را که فانى است مى‏بیند و پژوهش مى‏کند و مى‏طلبد بلکه فقط ذات بى‏کران الهى را که مشهود است مى‏نگرد و دیگر هیچ. این مطلب در طلیعه این کتاب سنگ زیربناى همه مطالب بعدى است; زیرا اخلاق الهى بر پایه وحدت پى‏ریزى شده و با دستمایه توحید، که اساس و محور جهان‏بینى اسلامى است، استقرار مى‏یابد و لازم توحید به نحو اجمال همین است که بازگو شد و به نحو تفصیل در جاى جاى متن کتاب به لطف الهى خواهد آمد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی مقاله دیوان زمانی با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله دیوان زمانی با pdf دارای 137 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله دیوان زمانی با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله دیوان زمانی با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله دیوان زمانی با pdf :


از طفیلش عالم هستی همه برپا بود آخرین ختم رسولان اندر این دنیا بود برحسن هم بر حسین سبطین برآنها بود بخش جرم ما گنه بی حد اگر برما بود هم به جعفر ششمین آن پیشوای ما بود دست سندی لعین آن حضرت موسی بود کشته از زهر ستم در طوس آن آقا بود آن شهید از زهرام الفضل بی پروا بود هم به فرزندش حسن یازده امام برما بود قائم آل نبی آن حجت یکتا بود بر تمام مؤمنین هر کس به هر مأوا بود ظالم بی رحم در هرجای دنیا این بود چهل بصد لیکن اضافه این به بعضی ها بود راه شرع ظاهری در جامعه برپا بود مکرسازی مکر حق از مکر تو بالا بود آنچنان روی زمین در زیر دست و پا بود تا که از راه حلال روزی تو را پیدا بود نبتینبتینبتسینبتنسمیتبنسیمتبنسیمتبمستبنیبیمن از تو باقی ماند اما زیرخاک او اندراست نخوت و کبر و تکبر تا بکی اندر سر است حمدبیسبتینسبتیسنمبتنیسمتبنمیستبنمیتبمیم حمد بی حد مر خدائی را که او یکتا بود برتمام انبیاء او محمد ختم شد بر علی ابن عم او هم بدختش فاطمه برهمین پنج تن قسم یارب که بردم نامشان برعلی ابن الحسین هم باقر آن شه قسم برشهی هفت سال مأوا داشت در زندان غم بر رضا فرزند دلبند امام هفتمین برتقی فرزند سلطان خراسان ای خدا برامام دهمین ای کردگار بی معین برشه صاحب زمان آن یادگاری از حسن بارالاها بر تمام انبیا هانت قسم ظلم را کم ظالمان را ریشه کن از بیخ کن گشته در بازارها پول ربا آخر زیاد قلبها خردن ابر پول ربا باشد ولی ای سیه رو توکه قلبت خوردن پول رباست چون قیامت آید ازتودان شکم گردد بزرگ تاتوراعمراست(زمانی)ازخدادرخواست کن بیبیبتینمبتیسنمبتینبسیتبیسنبتینبکتیسکبتبینبت نام نیکو ماندش بهتر از آن گنج زر است مست دنیا تا بکی دل بسته بر لذّات او چون که دست دیگر ازدست تودربالاتر است دان زدستت سختتر دستی تورا روی سر است نیت و قلب تو آگه دان خدای داور است هرکه کرد این کارهاکی امت پیغمبر است باچنین اعمال بی جائی که ازتوصادر است گرچه قارون جمع براودرهم سیم وزراست زادتوشه روسفید بی شک بروزمحشر است ساعتی فکر ای (زمانی)ازعبادت بهتر است یسنمبتسینمبتیسنمبتیسنمبتیسمنبتیسمنبتمت دم بدم لعنت کند بر قاتلانت یا حسین پای بوس آیند اندر آستانت یا حسین بررخ اکبر سلام آن نوجوانت یا حسین هم بر اصغرکودک شیرین زبانت یا حسین پای بوس آید ترا با دوستانت یا حسین سنیتبسنیبتنیسمتبنیتبینسبتنسمتبینبتینتبیمبتنت زبهرش داشت زهراروزوشب چشمان ازخون تر نبودی روزوشبها جز فغان و ناله اش کاری دگربین گردش چرخ فلک ازاوچه شد ظاهر علی خانه نشین اف باد برتو روزگار دون نمودندی براین کاش اکتفا آن امت گمراه نمی کردی عذارماه او ایکاش او نیلی دست توچون شد بلند بر فرق مظلومان مزن میزنی امروز اندر فرق افتاده تو دست برربا پولت دهی تو شرع آن سازی درست قصد تو باشد که گیری چهل صدم پول ربا وای برتو وای برتو می کنی با خود ستم مال دنیا را نبرد همره کسی جز یک کفن هرکه پیش از خود فرستادی برای آخرت پس عزیزم یک دمی بنشین بحالت فکر کن یبسنمبتیسنمبتیسنمبتیسنمبتنیسمبتینمتبنت هرکه یاد آرد زتو و زداستانت یا حسین برتمام شیعیان این آرزو اندر دل است یاحسین برتوسلام ای کشته در جنب فرات برعلمدارت دگر بر قاسم نوکدخدا بردل این باشد (زمانیرا) امید ای شاهدین نتبیکستنبنمیتبنیستبنیستبنمیستبنیستبنمتینتنت چه چشم خویش بربست از جهان پیغمبر اطهر هنوز از مرگ بابش بود اندر گریه و زاری نظر کن بر جفای روزگار و ظلم او آخر پس از مرگ نبی ازظلم جور آن بداندیشان فدک شد غصب که اومیبود ازدخت رسول الله نمیزد کاش آن بی دین به روی فاطمه سیلی (زمانی) آتش سوزان بدر زد آن سگ مرتد بسینبتسینمبتیسنمبتسینمبتیسنمبتیسنمبتیسی بدرب خانه زهرا که دود آن بکیوان شد زضرب پای آن بیدین زجا برکنده شد آن در بخاک افتاد وپهلویش شکست ای آه و واویلا که پهلویم شکست وروی خاک تیره افتادم مکان بین در و دیوار شد بردخت پیغمبر زدش با تازیانه چند او را پهلو و بازو نشان این دگر یک تازیانه آشکار آمد نمود آن تازیانه نیلگون پهلوی دختر را بدادندی عبور آنها گروه شامی و کوفه بیافکندند دوان در قتلگه با دیده خونبار سر نعش برادر رفت زینب با فغان و داد بدستش تازیانه شمر آمد آن سک مردود نمودی نیلگون پهلوی آن بی بی چنان مرکب سخن کوته (زمانی) قلبهاراخون پرآذرکرد ینمسبتسینمبتیسمنبتینمبتیبنمتسمنبتسینبمتسین روبر پسرعمش علی بنمود وگفت این فاطمه باتو مرا یکدم به نزد بستر زهرا نشین یابن عما ده گوش تو بر گفته های فاطمه ازظلم خود آخرفلک این رشته عمرم برید زسیلی صورتش نیلی بشد ای آه ازآن ساعت بنیبنسیبیسنبتینمبتینبتیسنبتیسمنبتیمسنبتیمنتبنی امان وآه ازآن دم آتش سوزان فروزان شد چه درشد سوخته باپا لگد زد آن جفاگستر فتاد آن در زجا ای آه آمد پهلوی زهرا صدازدفاطمه گفتا علی جان رس به فریادم زجور این ستمکار بدور از خالق داور فتادی فاطمه برخاک چون ازظلم آن بدخو در این جا تازیانه بر تن زهرای زار آمد کبود این تازیانه کرد گر پهلوی مادر را در آن وقتی اسیران نبی از قتلگه جمله زاشتر خویشتن را آن زنان و کودکان زار روان هریک بسمت کشته ای با ناله وفریاد بغل بگرفت جسم بی سر پاک حسین خود بزد با تازیانه آن لعین بر پهلوی زینب جدا با تازیانه زینب از نعش برادر کرد ینسکبتنیتبمیتبنیبتینمستبسنمبتسنیبتسینمبتنیت چون شد از این دار فنا پایان عمر فاطمه گفتا پسرعم جان بیا باشد وداع آخرین گویم وصیتهای خود برتو من زار غمین بر نونهال عمر من باد خزان از کین وزید

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ