سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجو یار

پروژه دانشجویی مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه با pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه با pdf

چکیده  
مقدّمه  
پیشینه بحث  
تفسیر میرداماد از حرکت توسطیه و قطعیه  
ادلّه وجود حرکت قطعیه  
دلیل اول  
دلیل دوم  
دلیل سوم  
بررسی ادلّه حرکت قطعیه  
علل شکل‏گیری نظریه میرداماد  
نقد تفسیر میرداماد از حرکت قطعیه  
زمینه ‏های شکل‏گیری بحث حرکت قطعیه  
تصویر واقعی ابن‏ سینا از حرکت توسطیه و قطعیه  
بازگشت به تفسیر میرداماد و مقایسه آن با تفسیر ابن‏سینا  
استدلال ابن‏ سینا در زمینه انکار وجود خارجی برای حرکت قطعیه  
رابطه زمان و حرکت  
نتیجه‏گیری  
••• منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه با pdf

ـ ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات، در: خواجه نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375

ـ ـــــ ، الشفا، الطبیعیات، قم، مکتبه آیه‏الله المرعشی النجفی، 1405

ـ العجم، رفیق، موسوعه مصطلحات جامع‏العلوم، بیروت، مکتبه لبنان الناشرون، 1997

ـ بخاری، شمس‏الدین محمّد مبارکشاه، شرح حکمه العین، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1353

ـ تهانوی، محمّدعلی، موسوعه کشاف اصطلاحات العلوم و الفنون، بیروت، مکتبه‏الناشرون، 1996

ـ جرجانی، میر سیدشریف، شرح المواقف، قاهره، مطبعه السعاده لجوار محافظه مصر، 1325

ـ رازی، فخرالدین، المباحث المشرقیه، بیروت، دارالکتب العربیه، 1410

ـ رضایی، رحمت‏اللّه، «استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره‏های مربوط به عالم خارج»، معرفت فلسفی 6 (زمستان 1383)، ص 61ـ95

ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح منظومه، تصحیح حسن حسن‏زاده آملی، قم، ناب، 1422

ـ شیرازی، قطب‏الدین، درّه‏التاج، تصحیح سیدمحمّد مشکوه، تهران، حکمت، 1369

ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، نهایه‏الحکمه، تصحیح و تعلیق غلام‏رضا فیّاضی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380

ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر نظام صدرایی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376

ـ ـــــ ، هستی‏شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380

ـ مصباح، محمّدتقی، تعلیقه علی نهایه‏الحکمه، قم، مؤسسه فی طریق الحق، 1405

ـ مطهّری، مرتضی، حرکت و زمان، تهران، حکمت، 1369، ج 3

ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1383، ج 6 (اصول فلسفه و روش رئالیسم)

ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1386، ج 11 (درس‏های اسفار)

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1419

ـ میبدی، حسین‏بن معین‏الدین، شرح الهدایه الاثیریه، تهران، مطبعه المرتضویه، 1331

ـ میرداماد، محمّدباقر، القبسات، تهران، دانشگاه تهران، 1374

چکیده

ابن‏ سینا و پیروان وی، حرکت قطعیه را انکار می‏کنند. انکار حرکت قطعیه اولاً مستلزم انکار حرکت به معنای خروج تدریجی از قوّه به فعل، و ثانیا مستلزم پذیرش توهّمی بودن زمان است؛ در حالی که ابن‏سینا، هم حرکت در آن معنا را می‏پذیرد و هم به وجود خارجی زمان معتقد است. میرداماد و ملّاصدرا، به منظور رفع این تناقض، وجود حرکت قطعیه را پذیرفته و از این‏رو درصدد تأویل نظر ابن‏سینا در این‏باره برآمده‏اند

مقاله حاضر، از سویی، بر آن است که تفسیر رایج از حرکت قطعیه و توسطیه و نیز ادلّه و علل آن را بررسی کند و مشکلات آن را یادآور شود و از سویی دیگر، در تلاش است تا نشان دهد که می‏توان انکار حرکت قطعیه و پذیرش وجود زمان را با یکدیگر سازگار و بدین ترتیب از کلام ابن‏سینا رفع تناقض کرد، بی‏آنکه نیازی به تأویل باشد

کلیدواژه‏ها: حرکت، حرکت قطعیه، حرکت توسطیه، زمان، آنِ سیّال، سکون، ابن‏سینا

 

مقدّمه

معمولاً اقوال گوناگون درباره وجود خارجی حرکت را به سه دسته کلّی تقسیم می‏کنند: قول اول، وجود حرکت را امری بدیهی تلقّی می‏کند؛ قول دوم مدعی است که حرکت، در معنای موردنظر فیلسوفان، وجود خارجی ندارد؛ قول سوم تفصیل میان حرکت توسطیه و حرکت قطعیه را پذیرفته است

به نظر فیلسوفان مسلمانی که پس از میرداماد می‏زیسته‏اند، از میان این اقوال، معمولاً قول اول پذیرفتنی‏تر می‏نماید؛ از این‏رو، آنچه را که به نظر این گروه ابن‏سینا پذیرفته همان قول است. با این حال، ابن‏سینا تصریح می‏کند که حرکت قطعیه یا، به تعبیری بهتر، حرکت به معنای «قطع» وجود ندارد و آنچه وجود دارد فقط حرکت به معنای «توسط» است

حال، این نظر پرسش‏هایی را به وجود می‏آورد؛ مثلاً، اگر زمانْ مقدار حرکت قطعیه است، چگونه می‏توان وجود زمان را پذیرفت امّا حرکت قطعیه را انکار کرد؟[146] به تعبیر دیگر، اگر زمان، چنان‏که ابن‏سینا بدان معتقد است، امری حقیقی و خارجی به شمار آید، و اگر زمان مقدار حرکت قطعیه باشد، انکار حرکت قطعیه به طور حتم گرفتار شدن در دام تناقض را به دنبال دارد. به واقع، چگونه می‏توان اندیشمندی همچون ابن‏سینا را دارای چنان نظر متناقضی آن‏هم در یک کتاب، دانست؟ حال آنکه درباره او چنین گفته‏اند: «و الشیخ اجل شأنا و ارفع محلاً من أن یناقض نفسه فی کتاب واحد.»[147] آن‏گاه این مطلب را نیز باید بپذیریم که لازمه انکار حرکت قطعیه و پذیرش صرف حرکت توسطیه همانا انکار اصل وجود حرکت به معنای حدوث و تغییر تدریجی، و پذیرش موجودات آنی بوده[148] که مدعای منکران حرکت است. چگونه می‏توان ابن‏سینا را منکر حرکت دانست؟ بنابراین، انکار حرکت (به معنای قطع)، نتایج و لوازمی ناپذیرفتنی دارد و در نتیجه، انکار حرکت قطعیه امر نامعقولی است

این تناقض‏ها، آشکارا، در شأن ابن‏سینا و هیچ فیلسوف دیگری نیست. از این‏رو، شهید مطهّری از اینکه حاج ملّاهادی سبزواری در جهت‏گیری درباره این مسئله، برخلاف معمول، از ملّاصدرا پیروی نکرده و همچون ابن‏سینا حرکت قطعیه را انکار کرده است تأسف می‏خورد.[149] با توجه به آنچه بیان شد روشن می‏شود که چرا معمولاً متفکران پس از میرداماد، درصدد برآمده‏اند نظر ابن‏سینا را در مورد حرکت قطعیه تأویل کنند و تفسیر دیگری را، هرچند خلاف تصریح وی، ارائه نمایند

حاصل راه‏حل آنان برای مشکل مذکور آن است که انکار صریح ابن‏سینا و ملّاهادی سبزواری از حرکت قطعیه را تأویل نماییم، چنان‏که پس از میرداماد چنین کرده‏اند. بدین ترتیب باید سخن ابن‏سینا در خصوص انکار حرکت قطعیه را در پرتو سخنان دیگر او، که صراحت تام در پذیرش وجود خارجی حرکت و زمان دارند، تفسیر و تعبیر کرد و در نتیجه آن انکار را، که لوازم باطل دارد، نادیده انگاشت. بر این اساس، همگان درباره وجود حرکت قطعیه اتفاق‏نظر، و آن را قبول دارند. در این صورت، دیگر لوازم باطل مذکور (انکار حرکت و زمان) نیز در میان نخواهند بود

با این همه به نظر نمی‏رسد که چنین تأویلی بیش از «اجتهاد» در برابر «نص» باشد؛ زیرا ابن‏سینا نه تنها حرکت قطعیه را انکار می‏کند، بلکه بر آن استدلال نیز می‏نماید. با این تصریح، چگونه می‏توان نظر وی را در انکار حرکت قطعیه تأویل و او را ملزم به پذیرش حرکت قطعیه نمود؟ علاوه بر آن، چنین تلاشی گرفتار اشکالات دیگری نیز می‏باشد که هر یک به آسانی قابل چشم‏پوشی نیستند. بنابراین، به آسانی نمی‏توان این راه‏حل را پذیرفت

آنچه نوشته حاضر درصدد ارائه و تثبیت آن خواهد بود راه‏حل دیگری است که با تحلیل و بررسی دوباره نظر ابن‏سینا و مخالفانش به دست می‏آید. بدین منظور، سه مسئله را باید در نظر داشت: نخست اینکه به نظر می‏رسد تصویر میرداماد و شاگردش، صدرالمتألّهین، از این موضوع با تصویر و تفسیر ابن‏سینا تفاوت‏های بسیاری دارد؛ دوم اینکه تصویر میرداماد و صدرالمتألّهین خود، مبتلابه اشکالاتی است. سوم اینکه چرا آنان به چنین برداشتی رسیده‏اند؟ سرانجام اینکه تصویر موردنظر ابن‏سینا از مسئله چگونه است. امّا پیشتر لازم است که نگاهی گذرا به پیشینه این بحث داشته باشیم

 

پیشینه بحث

معروف است که ارسطو حرکت قطعیه و توسطیه را تفکیک کرده است،[150] حتی برخی حرکت توسطیه را به افلاطون نسبت داده‏اند؛[151] امّا به سهولت نمی‏توان چنان تفکیکی را در آثار آنان یافت. از این‏رو، به نظر می‏رسد، نخستین فیلسوفی که صراحتا آن را طرح نموده است ابن‏سینا باشد

ابن‏سینا، در طبیعیات شفا، پس از بررسی تعاریف مختلف از حرکت و نیز تبیین تعریف خود از آن، که همان تعریف ارسطو باشد، به دو معنای حرکت اشاره می‏کند: حرکت به معنای «قطع» و حرکت به معنای «توسط». در ضمن، او تصریح می‏کند که حرکت توسطیه در خارج موجود، امّا حرکت قطعیه فقط خیالی و توهّمی است

به نظر ابن‏سینا، گاه مراد از حرکت همانا امری است که برحسب آن، جسم متحرک در قطعه‏ای از زمان میان مبدأ و منتها قرار دارد، به گونه‏ای که در هر «آن» در یک «حد» مفروض است. به تعبیری دیگر، در این معنا، حرکت امر مستمر و یکپارچه‏ای به شمار می‏آید که دائم میان مبدأ و منتها در حال گذر است؛ امری که نمی‏توان آن را تجزیه و قطعات آن را بر قطعات حدود و مسافت‏های مفروض منطبق نمود. امّا گاه مقصود امری متّصل و امتداددار به امتداد مسافت است که بر اساس آن، جسم متحرک در تمام آن قطعه از زمان منطبق بر تمام آن مسافت باشد، به گونه‏ای که می‏توان مبدأ و منتهای حرکت را بر مبدأ و منتهای زمان منطبق کرد. بدین ترتیب، حرکت عبارت است از اینکه جسم متحرک در تمام آن قطعه از زمان بر تمام آن قطعه از مسافت منطبق باشد. در این معنا، حرکت امری کشش‏دار است که تمام آن، تمام زمان را اشغال کرده است: اولش اول زمان را، وسطش وسط زمان را، و آخرش آخر زمان را.[152] وی در این‏باره می‏گوید

و ممّا یجب أن تعلم فی هذا الموضع أن الحرکه اذا حصل من امرها ما یجب أن یفهم، کان مفهومها اسما لمعنیین: احدهما لایجوز أن یحصل بالفعل قائما فی الاعیان، و الآخر یجوز أن یحصل فی الاعیان. فانّ الحرکه ان عنی بها الامر المتّصل للتحرک من المبدأ و المنتهی، فذلک لایحصل البته للمتحرک و هو بین المبدأ و المنتهی، بل انّما یظن أنه قد حصل نحوا من الحصول اذا کان المتحرک عندالمنتهی. و هناک یکون هذا المتّصل المعقول قد بطل من حیث الوجود، کیف یکون له حصوله حقیقی فی الوجود، بل هذا الامر بالحقیقه ممّا لا ذات له قائما فی الاعیان، و انّما ترتسم فی الخیال، لان صورته قائمه فی الذهن بسبب نسبه المتحرک الی مکانین: مکان ترکه و مکان ادراکه، او یرتسم فی الخیال; ثم تلحقها من جهه الحس صوره اخری بحصول له فی مکان آخر; فیشعر بالصورتین معا علی انّهما صوره واحده لحرکه و لایکون لها فی الوجود حصول قائم کما فی الذهن;

و امّا المعنی الموجود بالفعل الذی بالحری أن یکون الاسم واقعا علیه، و أن تکون الحرکه التی توجد فی المتحرک فهی حالته المتوسطه حین یکون لیس فی الطرف الاول من المسافه و لم یحصل عند الغایه، بل هو فی حد متوسط بحیث لیس یوجد و لا فی آن من الانات الّتی یقع فی حده خروجه الی الفعل ; و هذا هو صوره الحرکه الموجوده فی المتحرک و هو توسط بین المبدأ و المفروض و النهایه ; و هذا بالحقیقه هو الکمال الاول.[153]

ابن‏سینا فقط در همین عبارت از شفا، که منشأ مشاجره‏های فراوانی شده، به این بحث پرداخته است. تا زمان میرداماد، معمولاً این عبارت را خلاصه و ذکر می‏کرده‏اند؛[154] امّا به چیستی و تفاوت‏های دو معنای حرکت، و نیز اینکه آنها دو معنای حرکت نه دو نوع از حرکت هستند، نمی‏پرداخته‏اند

فخر رازی از نخستین کسانی است که به نقد این مسئله و نیز جرح نظر ابن‏سینا و خرده‏گیری از وی می‏پردازد و یادآور لوازم باطل این بحث می‏شود. در این زمینه، فخر رازی بحث زمان را طرح می‏کند. از نظر او، با توجه به اینکه زمان مقدار حرکت قطعیه است و ابن‏سینا حرکت قطعیه را انکار می‏کند، نباید زمان وجود داشته باشد؛ چون حرکت توسطیه، به دلیل اینکه بدون امتداد است، با زمان ارتباطی ندارد. بنابراین، اگر زمان هست و مقدار حرکت است، باید مقدار حرکت قطعیه باشد؛ در حالی که به نظر ابن‏سینا حرکت قطعیه وجود ندارد. در نتیجه باید گفت که یا زمان مقدار حرکت نیست یا زمان اصلاً وجود ندارد: «لو کان الزمان موجودا لکان مقدارا للحرکه بالادله الّتی ذکرها ارسطو و لکن یستحیل أن یکون مقدارا للحرکه.»[155] به تعبیری دیگر، فخر رازی مدعی شده که اولاً زمان مقدار حرکت قطعیه است و اگر حرکت قطعیه موهوم است، چنان‏که ابن‏سینا تصریح می‏کند، زمان نیز باید موهوم باشد، امری که ابن‏سینا آن را نمی‏پذیرد؛[156] ثانیا، اگر زمان حقیقی و عینی باشد، لازم است امر موهومی به نام حرکت قطعیه موجب تعیّن امری حقیقی به نام زمان گردد که این هم واضح‏البطلان است

صرف‏نظر از نقدی که فخر رازی بیان داشته، دیدگاه ابن‏سینا تقریبا تا زمان میرداماد همچنان با پذیرش فیلسوفان مسلمان روبه‏رو بوده است. برای نخستین بار، میرداماد با نظر ابن‏سینا مخالفت کرده، وجود هر دو معنای حرکت در خارج را پذیرفته و برای اثبات وجود خارجی حرکت قطعیه دلایلی آورده و در عین حال، توضیح و تبیین روشنی از این معانی حرکت را ارائه داده است. ضمنا شاگرد نام‏آشنای او، ملّاصدرا (که تقریبا تا ده سال پس از مرگ استاد خود هنوز زنده بوده)، همین دیدگاه را داشته، هرچند درباره حرکت توسطیه چندان به روشنی سخن نگفته است

ملّاهادی سبزواری از مهم‏ترین اندیشمندان متأخّری به شمار می‏آید که از نظریه ابن‏سینا دفاع کرده و کوشیده است به مسائل طرح شده جواب دهد.[157] دیدگاه مهم دیگر در این‏باره از علّامه طباطبائی است که اعتقاد دارد: هر دو معنای حرکت، دو اعتبار برای یک امر قلمداد می‏شوند؛ امّا به لحاظ منظرهای متفاوت. بنابراین، اختلاف آن دو به اعتبار است؛ در نتیجه، هر دو معنای حرکت به اعتبارات مختلف وجود دارند.[158] به همین دلیل، علّامه طباطبائی توانسته است بحث از حرکت قطعیه و توسطیه را با عنوان «اقسام تغیر» مطرح نماید، هرچند این اقسام اعتباری شمرده می‏شوند

تفسیر میرداماد از حرکت توسطیه و قطعیه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ