سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجو یار

پروژه دانشجویی مقاله تاریخ معاصر ایران با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تاریخ معاصر ایران با pdf دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تاریخ معاصر ایران با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تاریخ معاصر ایران با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تاریخ معاصر ایران با pdf :

تاریخ معاصر ایران

در تاریخ معاصر ایران، قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) مسئله ای اساسی است. نفوذ بیگانگان بیشتر از همین طریق بوده و از این راه، تحمیل عمال و کارگزاران بیگانه و به دنبال آن جنایات فجیعی در این سرزمین انجام گرفت. قوانین جزایی که باید مظهر حاکمیت دولت باشد، بصورت بازیچه ای درآمد و هر متجاوزی می توانست به سادگی آن را کنار زده، خود را تحت حمایت قدرتهای خارجی قرار دهد.
رژیم شاه که به خوبی می دانست بازتاب عمومی این لایحه ننگین تا چه حد خطرناک خواهد بود

، سانسور شدیدی بر رسانه های گروهی حاکم کرد تا هیچگونه خبری در مورد لایحه کاپیتولاسیون به بیرون درز پیدا نکند. ولی چند روزی از تصویب این لایحه نگذشته بود که مجله داخلی مجلس شورای ملی که متن کامل مذاکرات مجلس را در برداشت بدست امام خمینی (ره) رسید.
امام خمینی (ره) به منظور افشای این خیانت تصمیم گرفتند که طی ایراد نطقی، این عمل رژیم شاه را به اطلاع عموم برسانند. قبل از هر چیز، ایشان برای آگاه ساختن علما و روحانیون مرکز و شهرستانها، پیک هایی همراه با نامه به اطراف و اکناف کشور روانه نمودند و خود نیز با مقامات روحانی قم به گفتگو نشستند. به تدریج تعداد کثیری از مردم ایران وارد قم شدند، تا خود شاهد این سخنرانی باشند.
رژیم شاه که از برنامه سخنرانی حضرت امام (ره) اطلاع پیدا کرده بود، برای جلوگیری از این سخنرانی نماینده ای به قم اعزام داشت. این فرد نتوانست به دیدار امام خمینی (ره) نایل گردد، ولی در دیداری با فرزند امام، حاج آقا مصطفی خمینی، این پیام را برای حضرت امام (ره) فرستاد:
(;.. آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می کند

و پول می ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است! آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است

و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمل

ه به شاه چندان مهم نیست.)
این تهدیدات کوچکترین اثری در عزم راسخ حضرت امام (ره)، نداشت و ایشان در روز 4 آبان 1343، سخنرانی بسیار آتشین، کوبنده و افشاگرانه به عمل آوردند و مردم ایران را از جزئیات این خیانت مطلع ساختند. حضرت امام خمینی (ره) این سخنرانی را علاوه بر اینکه در روز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) ایراد فرمودند، سخنان خود را با آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) شروع نمودند و طی آن شدیدترین حملات را مستقیماً علیه آمریکا و شاه وارد نمودند. جیمزبیل، محقق آمریکایی، در مورد این سخنرانی چنین می گوید: (این سخنرانی پرشور او، یکی از مهمترین و تحریک کننده ترین بیانات سیاسی ایراد شده در ایران در این قرن می باشد. حضرت امام خمینی (ره) در این سخنرانی با کمال قدرت و بطور مستقیم، شاه و آمریکا را به دلیل تلاش برای نابود کردن یکپارچگی و استقلال ایران مورد حمله قرار داد.)
حضرت امام خمینی (ره) در بخشهایی از سخنرانی خود چنین فرمودند:
(قانون در مجلس بردند، در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداریشان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند؛ اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارد محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند!

مام کردند و باز نفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا و درآنجا صحبتهایی کردند، مخالفت هایی شد، بعضی از وکلا هم مخالفت هایی کردند، صحبت هایی کردند لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگهای آمریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از آمریکا. آمریکا گفت این کار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز، وام دویست میلیون دلاری تقاضا کردند ;;; ایران خودش را فروخت برای این دلارها ;; ما را جزو دولتهای مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام 200 میلیون که 300 میلیون پس بدهند. نظامیان آمریکایی، مستشاران نظامی آمریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملکت اشغال آمریکاست پس چرا اینقدر عربده می کشید، پس چرا اینقدر دم از ترقی می زنید؟ اگر این مستشاران نوکر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان می کنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان می کنید. اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکاییست پس بگویید ;;.. ما زیر چکمه آمریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر اما امروز سر و کارما با این خبیث هاست، با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بش

ر است پیش ملت ما. باید هیاهو کنید، باید بریزید وسط مجلس، به هم باید بپرید که نگذرد این مطلب، به صرف اینکه من مخالفم درست می شود؟! دیدید که می گذرد، پس نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند، از مجلس بیرونشان کنید. ما این قانون را که در مجلس واقع شد، قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم. ما این دولت را دولت نمی دانیم، اینها خائنند به مملکت ایران، خائنند).
امام خمینی (ره) به ایراد سخنرانی اکتفا نکردند و در همان روز، اعلامیه ای روشن و غنی نیز علیه احیای کاپیتولاسیون صادر کردند. در بخشی از این اعلامیه که با آیه (نفی سبی

ل) (لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا) شروع شده بود، چنین آمده است:
(آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه می گذشت؟ می داند بدون اطلاع ملت و به طورقاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد، قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم، ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاه های ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویب نامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت رأی مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی آمریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؟ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارد، چرا؟ برای آنکه آمریکا مملکت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار. امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت

خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی ایران

با ادعای سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف هم ردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه غلط دولتهای بی حیثیت رأی می دهد و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالم معرفی می کند و با سرافرازی هرچه تمام

از تصویب غلط دفاع می کند و مجلس رأی می دهد. از برخی منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی پیشنهاد کرده اند و هیچکدام زیر بار این اسارت نرفته اند، تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می دهد ;;; آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویب نامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند تصویب و اجرا کنند. آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید).

تاریخ معاصر ایران

در دوران معاصر ملت شریف ایران چندین جنبش بزرگ برای رسیدن به مردم سالاری و ازادی و حقوق بشر انجام داده است که بعد از مدتی از شکل گیری نهال این جنبشها اما استبداد دوباره برقرار شده است.
در این گفتار می خواهیم با هم مختصرا عوامل این شکستها را بررسی کنیم تا با برطرف کردن این عوامل در اینده جنبش ازادی خواهی ملت شریف ایران پایدار بماند.حال یک به یک این عوامل را بررسی می کنیم=
عامل اول=عدم سازماندهی : چه در زمان جنبش مشروطه و چه در زمان جنبش نهضت ملی ایران در زمان دکتر مصدق و چه در زمان جنبش سال 57 ما تصور کردیم که بعد از سقوط استبداد خود به خود مردم سالاری و ازادی شکل می گیرد.اما استبداد مدلهای مختلفی دارد.از استبداد سلطنتی گرفته تا استبداد مذهبی یا کمونیستی و نظامی و غیره.
یعنی دموکراسی در ابتدای شکل گیری یک نهال جوان است که نیاز به حفاظت و صیانت دارد تا پایدار و استوار شود.حال ابزار و اهرم این حفاظت توسط مردم چیست؟این ابزار همان اتحادیه ها و نهادها و انجمنهای مردمی است و البته احزاب .یعنی تا زمانیکه مردم تنها و فرد باشند حقوقشان براحتی توسط قدرت فزاینده دولت سرکوب می شود اما اگر در یک گروه و اتحادیه چند صد هزار نفری عضو باشند ان وقت اهرم قدرتمندی در اختیار دارند که با ان می توانند از طریق اعتصابات و تظاهرات و روشهای دیگرحقوق خود را بگیرند.حال این گروهها و اتحادیه ها می تواند صنفی باشد یا فرهنگی باشد یا سیاسی باشد و حتی ورزشی و حتی اینترنتی.مهم این است که مردم بر اساس یک مشترکاتی در کنار هم جمع و متحد باشند.
اگر مثلا دکتر مصدق برای جبهه ملی ایران عضو گیری

عمومی می کرد ان اعضا می توانستند در مقابل کودتا با ایستند اما عدم سازماندهی موجب شد که عده کمی مزدور بیگانه کودتا را اجرا کنند.
البته به خاطر تاریخچه بدی که بعضی احزاب در تاریخ ایران دارند و نیز برخورد خشن استبداد با احزاب گوناگون در تاریخ معاصرنتیجتا باعث دوری و هراس مردم از احزاب شده است.
در حالیکه یکی از نشانه های تمدن تحزب است.اما خوب همانطور که گفته شد لزومی ندارد که انجمن و گروه بر اساس مشترکات سیاسی باشد .مثلا اتحادیه معلمان که می تواند چیزی حدود 700 هزار نفر عضو داشته باشد.که این جمعیت کلا

ن می توانند تمام حقوق اجتماعی و اقتصادی و خود را از دولت بگیرند. یا اتحادیه زنان که می تواند بسیار پر جمعیت باشد!البته فکر می کنم الان مردان بیشتر نیاز به اتحادیه داشته باشند!
کلید پایداری و حفاظت از دموکراسی در هر کشوری همین اتحادیه ها و انجمنها و تشکلهای مردمی هستند. البته به شرطی که کاملا مردمی باشند و مثلا دولت در انتخاب هیات مدیره انها دخالت نکند. حتی ما می بینیم که در دموکراسی های امروز مثل فرانسه هم مردم برای گرفتن حق خود اعتصاب و تظاهرات می کنند همانند همین چند وقت پیش.یعنی دموکراسی همواره نیاز به حفاظت دارد و گرنه حتی همین فرانسه هم در صورت عدم هوشیاری مردمش به استبداد خواهد انجامید چون قدرت دولت همواره میل به استبداد دارد که وجود نهادها و اتحادیه های مردمی توازن و تعادلی در این قدرت ایجاد می کند.
عامل دوم:دخالت بیگانگان=چه در هنگام جنبش مشروطه که دخالت انگلستان موجبات کودتای اسفند سال 1299 توسط رضا خان شد و مشروطه

تبدیل به استبداد شد و چه در زمان نهضت ملی ایران در زمان جبهه ملی ایران و دکتر مصدق که باز دخالت انگلستان و همکاری امریکا موجب کودتای مرداد سال 1332 و تبدیل دموکراسی ان زمان به استبداد سلطنتی شد و چه باز دخالت بیگانگان در جنبش ازادی خواهی سال 1357 که موجب تبدیل اندیشه جمهوری دموکراتیک به استبداد مذ

هبی شد. همواره این دخالتها توسط بیگانگان موجبات دیکتاتوری در ایران شده است.چون انها برای معمالات اقتصادی در استبداد فقط با یک دیکتاتور سر و کار دارند اما در صورت دموکراسی باید به مجلس و افکار عمومی و غیره جواب بدهند و چون دموکراسی در ایران موجب رشد سریع اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ایران می شود رقیب بزرگی برای خود انها خواهد شد و دانشمندان ایران به جای کوچ به کشور انها در خود ایران می مانند و سرمایه داران ایرانی نیز در خود ایران سرمایه گذاری خواهند کرد و همه این منافع موجبات دخالت بیگانگان بوده است. اما خوب هر کشوری به فکر منافع خود است.ما باید برویم خودمان را درست کنیم.بیگانگان بدون وجود خیانتکاران داخلی نمی توانند کار خود را پیش ببرند.اما حتی اگر تعداد کمی خائن وجود داشته باشد اما اکثریت مردم هوشیار باشند این دسیسه ها براحتی خنثی می شود.ما باید بدانیم که دموکراسی ما در کنار استقلال کشورمان معنا و مفهوم دارد و در صورت دخالت بیگانگان دیگر ما نه دموکراسی خواهیم داشت نه استقلال و نه غرور ملی.بحث های مربوط به دموکراسی و حقوق بشر در ایران یک بحث خانوادگی بین خود ایرانیان است و به بیگانگان هیچ ارتباطی ندارد. وقتی هم که پای منافع ملی ایران و تمامیت ارضی کشور وسط بیاید همه ایرانیان باید بدور از اختلافات فکری در کنار هم متحد بایستند.همانند مسئله خلیج فارس و یا مسئله اتمی.
عامل سوم=اگاهی و هوشیاری:
یکی از جاسوسان بیگانه پس از بازنشستگی در کتاب خاطرات خود نوشته بود که دو چیز موجب نفوذ در یک کشور می شود یکی وجود اکثریت احمق و دیگری وجود اقلیت خائن.حتی اگر اقلیت خائنی وجود داشته باشند اما اگراکثریت اگاه و هوشیار باشند ان اقلیت خائن خنثی و محو خواهند شد.حال اگاهی چیست و از کجا بدست می اید؟
یک مانع اصلی اگاهی و هوشیاری خرافات است. مردم

ی که خرافاتی باشند مغزشان فلج است و قدرت تفکر و ابتکار و اختراع نخواهند داشت.مثلا برای اینکه ما بتوانیم سلاحهای پیشرفته بسازیم و از کشور عزیزمان دفاع کنیم نیاز به دانش و تفکر و دانشگاه داریم.اما اینها با فال گرفتن و شانس و دعا بدست نمی اید بلکه با تحقیق و کاوش وازمایشگاه علمی بدست می اید. ذهنی که اعتقاد داشته باشد همه چیز از قبل مشخص شده و قضا و قدر است و انسان هیچ کاره نمی تواند هیچ اخ

 

تراع و ابتکاری بکند همانند بعضی قبایل افریقایی که هنوز مثل اجداد انسان زندگی می کنند!
در حقیقت چیزی که انسان را از بالای درخت به درون اپارتمانهای مجهز کشاند استفاده از مغز بود و اعتقاد به منشا اثر بودن انسان.بعضی بیگانگان سعی دارند غرور ملی و اعتماد به نفس ملل دیگر را ضعیف کنند. مدام در اخبار خود از قدرتهای بزرگ جهان نام می برند یا مدام می گویند جهان سوم.در حالیکه ملتی که هم باهوش است و هم سرمایه مالی و منابع زیر زمینی دارد چه چیزی کم دارد که پایین تر از انها باشد؟
ما نه بیشتریم و نه کمتر.همه انسانها جهان برا بر هستند حتی حیوانات نیز حقوق محترمی دارند.
استثمار و استعمار اول در فکر یک ملت ایجاد می شود بعد در سرزمینشان.ما باید مدام کتابهای
خوب را بخوانیم و مدام سخنرانیهای اندیشمندان را بشنویم تا برایند اگاهی همه ملت شریف ایران نتیجه اش یک ایران ازاد و اباد و مستقل بشود که با جهانیان در صلح و دوستی باشد اما زیر بار زور هم نرود. توسعه کشور بدون اگاهی عمومی ممکن نیست.رسانه ها در این زمینه نقش مهمی دارند.
روشنفکرى در تاریخ معاصر ایران‏
روشنفکرى از جنبه فکرى بر دو خصیصه «خودآگاهى» و «عقل نقاد» بنا نهاده مى‏شود. از جنبه اجتماعى، پدیده روشنفکرى در غرب، در رویارویى با دین، فئودالیته و سلطنت شکل گرفت؛ ولى در ایران چنین تقابل‏هایى وجود نداشت و از این رو مقوله‏اى به نام «روشنفکرى دینى» به وجود آمد. روشنفکران دینى با وجوه اجتماعى و اقتصادى دین کاملاً مواجهه انتقادى دارند. روشنفکران در اروپا عامل به‏وجود آوردن تحولات جدید بودند؛ ولى روشنفکرى در جامعه ما محصول برخورد ما با فرهنگ، تمدن و سیاست فرنگى است.
دکتر آغاجرى: روشنفکرى را از دو جنبه جامعه‏شناختى و فکرى مى‏توان تعریف کرد. روشنفکرى از جنبه فکرى، بر دو خصیصه «خودآگاهى» و «عقل نقاد» بنا م

ى‏شود و از این رو روشنفکر نسبت به سرنوشت خود و جامعه احساس مسؤولیت و تعهد مى‏کند. این خودآگاهى و نگرش انتقادى مرهون تقابل میان سوژه و آبژه در تفکر مدرن است. اما از منظر جامعه‏شناسى، پدیده روشنفکرى در غرب متأثر از تفکر روشن‏گرى و در تقابل با سه عنصر دین، فئودالیسم و سلطنت یا قدرت‏سیاسى مطلقه شکل گرفت. از این رو عناصر تمدنى غرب نظیر فلسفه، علم، ناسیونالیسم، راسیونالیسم و; همه در نوعى جهت‏گیرى متفارق و متنازع با دین منعقد گشت. اما روشنفکران اولیه ایران به واسطه عثمانى، هند و قفقاز، در واقع تراوش اندیشه کسانى چون روسو، مونتسکیو، ولتر و غیره را دریافت کردند؛ با این تفاوت که در ایران نه آن وضعیت قرون وسطاى اروپا بود و نه تقابلى میان دین با علم، فلسفه و جامعه وجود داشت. به همین دلیل، تاریخ روشنفکرى در ایران معاصر، دقیقاً از همان منطق و ساز و کارهاى تاریخ روشنفکرى در اروپا تبعیت نکرد و ما با پدیده «روشنفکر دینى» روبه‏رو شدیم که در چارچوب منطق روشنفکران غرب، متناقض و پارادوکسیکال مى‏نمود؛ زیرا روشنفکرى آمده بود تا دین‏دارى را از صحنه خارج کند و عقل آمده بود تا ایمان را به حاشیه براند. البته همه روشنفکران ایرانى، اعم از دینى یا غیر دینى و چپ یا راست، نسبت به توسعه‏نایافتگى ایران و احساس عقب‏ماندگى نسبت به غرب اتفاق نظر داشتند؛ ولى هم در ارزیابى جوهره این عقب‏ماندگى و هم در ارائه راه ح

ل‏ها و پاسخ به پرسش «چه باید کرد» راهشان از یکدیگر جدا مى‏شد. به این ترتیب، روشنفکرى در این‏جا با پدیده غیر روشنفکرى که عبارت است از ستایش وضع موجود و دل خوش کردن به آنچه خود داریم و احساس استغناى کاذب نسبت به دیگران یا نفى مطلق مدرنیته غربى، در تقابل قرار مى‏گرفت.
روشنفکرى یک مقوله منسجم و بسیط نبوده و نیست. روشن

 

فکران ما داراى گفتمان‏هاى متفاوت و رویکردها و گرایش‏هاى مختلفى بوده‏اند. به هر حال، روشنفکرى یک فرا گفتمان نیست که نسبت به موقعیت اجتماعى و تاریخى بى‏تفاوت و لااقتضا باشد؛ بلکه یک گفتمان است و چون گفتمان‏ها تحت شرایط خاصى ایجاد مى‏شوند، تحت شرایط خاصى هم تغییر و تحول پیدا مى‏کنند و تحت شرایط خاصى هم از بین مى‏روند.
دکتر اکبرى: روشنفکر در تاریخ معاصر ما به گروه خاصى اطلاق مى‏شود که خودشان را رو در رو با پدیده‏اى به نام غرب قرار داده‏اند؛ چه حوزه فرهنگى و تمدنى غرب و چه حوزه سیاسى‏اش. محصول نهایى که از این مواجهه برآمد، چه آنهایى که موضع سلبى اختیار کردند و چه آنهایى که موضع ایجابى اختیار کردند، پدیده کاملاً متفاوتى با آنچه در پیشینه تاریخى ما وجود داشت، بود. لذا اگر ما واژه «روشنفکرى» را آن‏قدر عام بگیریم که به روشن‏اندیشى نیز اطلاق بکنیم، در واقع به یک مناقشه لفظى وارد شده‏ایم.
نکته دوم این است که یک تفاوت اساسى و بنیادى میان آن چیزى که در اروپا روشنفکر و روشنفکرى نامیده مى‏شود و آنچه ما در نظر داریم، وجود دارد: روشنفکرى در اروپا، هم عامل به‏وجود آمدن تحولات جدید در اروپاست و هم خودش محصول این تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى است. اما روشنفکرى در جامعه ما محصول برخورد ما با آن چیزى است که به نام فرهنگ و تمدن و سیاست فرنگى از آن یاد مى‏کنیم. در واقع ما خوانى را نگسترانده‏ایم؛ بلکه بر سر خوانى فراخوانده شده‏ایم. ما پدیده روشنفکرى را انتخاب نکرده‏ایم؛ این روشنفکرى و روشن‏گرى است که ما را اختیار کرده است. به همین دلیل، روشنفکرى و مسأله مدرن و مدرنیته ذاتاً در هم آمیخته شده‏اند؛ چه در موضع ایجابى، چه در موضع انتقادى و چه در موضع سلبى‏اش؛ براى این‏که این موضوع اساساً از آن‏جا آغاز شده است و از آن‏جا آمده و ما با آن مواجه شده‏ایم.
بدون شناخت موقعیت تاریخى جامعه ایران و نحوه مواجهه ما با پدیده مدرن و مدرنیته، امکان بازشناسى جریان روشنفکرى و مسأله روشنفکران وجود ندارد

 

. ما در شرایط خاصى با پدیده مدرن و مدرنیته برخورد کردیم. شکست ما در جنگ‏هاى ایران و روس نخستین تجربه ما در رویارویى با مدرنیته بود و نخستین واکنش‏هایى که در نوشته‏هاى ایرانیان برجاى گذاشت، حیرت‏نامه‏ها بود. ما در یک ساحت محض فکرى با مدرنیته روبه‏رو نشدیم. روشنفکرى در ایران بیش از آن‏که به بنیادهاى مسأله مدرن و مدرنیته توجه بکند، به این توجه کرد که چگونه مى‏تواند با بهره‏گیرى از الگوهاى فرنگى، خودش را از این وضعیت عقب‏ماندگى برهاند.
دکتر زرگرى‏نژاد: در تاریخ ایران، حکیمان، دانشمندان و فیلسوفان داراى ریشه وجودى و حیاتى بسیار طولانى بودند؛ حال آن‏که روشنفکران حیاتى متأخر و جدید داشتند. فیلسوفان به تبیین و بررسى پیچیدگى‏هاى نظام هستى پرداختند و دانشمندان به کشف رازهاى طبیعت و پیچیدگى روابط موجود میان عناصر طبیعى. اما روشنفکران به این دو مقوله مستقیماً توجه نداشتند؛ بلکه نقطه تمرکز آنها اعتراض به وضع موجود و تلاش براى دگرگونى آن بود. روشنفکران بر آن بودند تا براى بحران‏ها و معضلات جامعه خود، چه در غرب و چه در ایران راهى بگشایند. بنابراین مسأله روشنفکرى، وضعیت اجتماعى و حیات سیاسى و اجتماعى جامعه خود بوده است. به‏خصوص توجه به پیچیدگى‏هاى موجود، زمانى جدى‏تر و گسترده‏تر شد که ابعاد ارتباط ما با کشورهاى غربى بیشتر شد. روشنفکر به این معنا، در لباس خود، در پایگاه اعتقادى و فکرى خود و حتى در خاستگاه اجتماعى و طبقاتى خود محصور نمى‏شود. براى مثال، بخش اعظم روشنفکران در دوره قاجار، علمایى مثل سید جمال‏الدین اسدآبادى و شیخ هادى نجم‏آبادى بودند که براى دگرگون کردن وضع موجود، افکار، اندیشه‏ها، آرا و راه حل‏هایى ارائه کردند و در مقابل جریان سنت‏گرایان که سخت بر وضع موجود تکیه مى‏کردند، قرار داشتند.
اگر روشنفکرى دینى لفظى معنادار باشد، روشنفکر باید تغییراتى را در دین براى ایجاد سازگارى با مدرنیته در نظر بگیرد. بنابراین، اصل بر تحول دین با توجه به مقتضی

ات مدرنیته است.
دکتر آغاجرى: روشنفکرى و دیندارى بسته به تعریفى که از آنها مى‏شود و دریافت(1) اجتماعى و تاریخیى که هر کدام از این دو مقوله در آن قرار دارد، نسبت‏هاى گوناگونى با یکدیگر دارند؛ از نسبت تضاد و تناقض گرفته تا نسبت تساوى. از آنجایى که روشنفکران با خرد و عقل کار مى‏کنند، نه با تقلید، اگر ما دین را به عنوان یک امر بسته‏بندى‏شده و دگم(2) بدا

نیم که نسبت به تغییرات و تحولات اجتماعى و تاریخى کاملاً لااقتضاست، در آن صورت هیچ ارتباطى بین روشنفکرى و دین‏دارى نمى‏تواند باشد. لذا به گمان من دیانت روشنفکرانه با دیانت غیر روشنفکرانه متفاوت است. روشنفکرى با سرسپردن به نوعى مرجعیت و اتوریته دنیوى هماهنگ نیست؛ لذا از دین‏دارى سنتى و سنت‏گرایان فاصله مى‏گیرد.
ریشه ژرف‏تر این مسأله به منازعه کهن میان ایمان و خرد باز م

ى‏گردد. ولى به هر حال، روشنفکرى و دین‏دارى یک نسبت پویا و دیالکتیکى با یکدیگر دارند و در نتیجه دین براى روشنفکران یک امر جزمى، مطلق، یعنى یک سلسله احکام استانداردشده‏اى که در همه زمان‏ها و مکان‏ها ثابت باشد، نیست. طبعاً روشنفکران، دین را در پرتو تحولات مورد ارزیابى قرار مى‏دهند؛ به‏خصوص وجوه اقتصادى و اجتماعى دین را. د

ی

ن یک هسته سخت دارد که همان ایمان است؛ همان پاسخ‏هاى هستى‏شناختى به مسأله وجود، آخرت، انسان و کمال‏طلبى و نیز یک هسته نرم و سیال و انعطاف‏پذیر دارد که احکام اجتماعى و اقتصادى دین است. روشنفکران با این روساخت‏هاى دین کاملاً مواجهه انتقادى دارند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ