پروژه دانشجویی مقاله تشکیک در «تشکیک وجود» حکمت صدرایى با pdf دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تشکیک در «تشکیک وجود» حکمت صدرایى با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
حقیقت وجود و تشکیک خاصّى در آن
نقدهاى وارد بر نظریه تشکیک در حقیقت وجود
اشکالات وارد بر اصل دعواى تشکیک خاصّى وجود
اشکال اوّل: عدم مسانخت مراتب نازله با مرتبه واجبالوجودى
اشکال دوم: متناقض بودن یا مراتب وجود امکانى یا مرتبه وجود واجبى بر مبناى تشکیک
اشکال سوم: ملازمت تشکیک وجود با تعدّد واجبالوجود
اشکال چهارم: ناهمگونى مابهالاشتراک و مابهالامتیاز در مراتب وجودات امکانى
اشکال پنجم: ناهمگونى هر مرتبه با سایر مراتب
اشکال ششم: ناسازگارى تنزّل حقیقت وجود با اصالت آن وجود متنزّل
نتیجهگیرى
••• منابع
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مکتبه المصطفوى، 1368
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه، مع التعلیقات ملّاهادى سبزوارى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1360
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران،
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تهران، ناب، 1369
یکى از پایههاى حکمت متعالیه صدرایى مسئله «تشکیک وجود» است که بنابر آن، «حقیقت وجود» حقیقتى یکگونه و واقعیتى یگانه مىباشد که مراتب متفاوتى دارد؛ به گونهاى که مابهالامتیاز در آنها، عین مابهالاشتراک است. به نظر ما، این دیدگاه گرچه نسبت به دیدگاه مشّاییان از امتیازاتى برخوردار است، امّا هم اصل مدّعا و هم ادلّه آن کاستىهاى فراوانى دارد که پذیرش آن را ناممکن مىسازد. در مقاله حاضر، به شش مورد از کاستىهاى مربوط به اصل مدّعا پرداخته شده است
کلیدواژه ها: تشکیک وجود، حقیقت وجود، مابهالامتیاز، مابهالاشتراک، تشکیک خاصى، حکمت متعالیه، مراتب وجود، شئون وجود، اصالت وجود
برخلاف فیلسوفان مشّایى که وجودات را حقایق گوناگون مىدانستند، در دیدگاه فیلسوفان حکمت متعالیه صدرایى، وجوداتْ تنوّع و گوناگونى ندارند، بلکه «وجود» حقیقى، حقیقت واحدى است که همه انحاى آن از یک سنخاند.1 همچنین، افزون بر وحدت سنخى، حقیقت یکگونه «وجود» داراى وحدت شخصى نیز هست؛2 یعنى در تمام پهنه هستى، بیش از یک واقعیت شخصى واحد تحقّق ندارد، ولى این واحد شخصى ـ به صورت تفاضلى ـ مراتب و شئون متفاوت دارد3 که مرتبه اعلاى آن همان وجود واجب بالذّات است و بقیه، مراتب و شئون تنزّلیافته وجود حق در جلوهها و چهرههاى امکانى مىباشند.4 بنابراین، در دیدگاه فیلسوفان حکمت متعالیه صدرایى، «وجود» یک حقیقت یکگونه و یک واقعیت شخصى یگانه است که در عین این یکگونگى و یگانگى داراى مراتب متعدّد است، و به خاطر همین یکگونگى و یگانگى، مابهالامتیاز این مراتب عین مابهالاشتراک آنهاست. از این نحوه تشکیک (که وجود در عین وحدت، به حسب مراتبى که مابهالامتیازشان عین مابهالاشتراک آنهاست، متکثّر است)، با عنوان تشکیک خاصّى یاد مىگردد.5 البته تشکیک به صورتهاى دیگرى نیز در برخى آرا و انظار فیلسوفان حکمت متعالیه دیده مىشود که در مقالات دیگرى مورد بحث واقع خواهد شد
دیدگاههاى فلاسفه حکمت متعالیه صدرایى در زمینه تشکیک خاصّى «حقیقت وجود»، مواجه با چالشها و اشکالاتى است که التزام به درستى آنها را مشکل، بلکه ناممکن مىسازد. البته این اشکالات از دو جهت وارد مىگردند: یکى بهحسب اصل دعوا با قطعنظر از ادلّه آن، و دیگر بهحسب ناتمام بودن ادلّه این دعوا. ما در این مقاله، فقط به جهت اوّل مىپردازیم و اشکالات وارد بر ادلّه را به فرصت دیگرى موکول مىکنیم
اساسا تشکیک در «حقیقت وجود» محال است؛ زیرا اگر تشکیک در «حقیقت وجود» درست باشد، به خاطر تنزّلى که مراتب تنزّلیافته وجود نسبت به مرتبه واجبالوجودى دارند، باید مرتبه واجبالوجودى از آن مراتب سلب گردد؛ یعنى باید گفت: مراتب تنزّلیافته وجود، به حسب مرتبه، همان مرتبه واجبالوجودى نیستند. از سویى، به خاطر اینکه ارتفاع نقیضین از هر موضوع مفروضى محال است، و در اینجا مرتبه واجبالوجودى بر سایر مراتب صادق نیست، باید نقیض مرتبه واجبالوجودى بر این مراتب صدق کند (وگرنه ارتفاع نقیضین لازم مىآید). روشن است که نقیض مرتبه واجبالوجودى حقیقتى عدمى و از سنخ عدم است، زیرا خود مرتبه واجبالوجودى از سنخ وجود است و نقیضین نمىتوانند هر دو از سنخ وجود باشند؛ پس باید نقیض مرتبه واجبالوجودى از سنخ اَعدام باشد. بر این اساس، مراتب تنزّلیافته مفروض به خاطر اینکه مصداق حقیقى و بالذّات این عدم هستند، باید همه از سنخ عدم باشند و در این صورت، دیگر تشکیک ناممکن خواهد شد؛ زیرا وقتى مراتب تنزّلیافته همه از سنخ عدم بودند و مصداق حقیقى و بالذّات این عدم گشتند، دیگر نمىتوان آنها را از مراتب تشکیکى وجود دانست؛ چون آنها از سنخ وجود نیستند، حال آنکه مراتب حقیقت تشکیکى باید همه از یک سنخ باشند، ولى وجود و عدم از یک سنخ نیستند. پس اساسا تشکیک در «حقیقت وجود» باطل است و نمىتوان «حقیقت وجود» را به صورت تشکیکى، و با مراتب متعدّد، متکثّر دانست
پاسخ به یک اشکال: چه بسا گفته شود که نقیض مرتبه واجبالوجودى از سنخ عدم است، امّا عدم یک شىء مىتواند با وجود شىء دیگرى متّحدالمصداق باشد (چنانچه عدم سفیدى مىتواند با وجود سیاهى متّحدالمصداق باشد)؛ بنابرین، از عدم بودن نقیض مرتبه واجبالوجودى نمىتوان نتیجه گرفت که سایر مراتبْ از سنخ عدم هستند
پاسخ این است که نقیض مرتبه واجبالوجودى هیچ بهرهاى از وجود ندارد، بلکه عدمِ صرف و نیستىِ ناب است؛ زیرا اگر نقیض مرتبه واجبالوجودى بهرهاى از وجود داشته باشد، این نحوه وجود باید معلول واجب باشد (چون همه موجودات در وجودشان به وجود واجب استناد دارند). بنابراین اگر نقیض بالذّات و حقیقى مرتبه واجبالوجودى نحوهاى از وجود باشد، باید معلول واجب باشد، حال آنکه نقیض یک شىء نمىتواند معلول آن شىء باشد؛ زیرا نقیضین اجتماع وجودى ندارند، امّا معلول و علّت باید اجتماع وجودى داشته باشند. بر این اساس، نقیض مرتبه واجبالوجودى نحوهاى از وجود نیست، بلکه عدم صرف و نیستى ناب است، و عدم صرف نمىتواند با یک وجود، متّحدالمصداق باشد؛ وگرنه تناقض لازم مىآید. بنابراین، هرچه مصداق این عدم صرف باشد، باید فاقد شیئیت وجودى و بىبهره از هستى باشد و چنین چیزى نمىتواند از سنخ وجود باشد تا تشکیک امکان وقوع داشته باشد
به بیان دیگر، چون مرتبه واجبالوجودى واجبالوجود بالذّات است، نقیض این مرتبه محال ذاتى و ممتنع بالذّات خواهد شد. توضیح آنکه اگر یکى از دو نقیضْ امکان وقوع داشته باشد، نقیض دیگر ضرورت وجود ندارد؛ زیرا اگر نقیض دیگر ضرورت وجود داشته باشد، لازم مىآید با وقوع نقیض اوّل که ممکنالوقوع است، نقیض دیگر هم که ضرورت وجود دارد وقوع داشته باشد. بنابراین، نقیضین ـ در وقوع ـ با هم اجتماع خواهند داشت که این محال است؛ پس «اگر نقیض اوّل ممکنالوقوع باشد، نقیض دوم ضرورىالوجود نیست.» از اینرو، در اینجا که نقیض دوم ـ یعنى واجبالوجود ـ ضرورىالوجود است، نقیض اوّل ممکنالوقوع نیست، بلکه ممتنع بالذّات است؛ پس نقیض مرتبه واجبالوجود، محال ذاتى و ممتنع بالذّات است. و طبق بیان فوق، همه مراتب تنزّلیافته وجودْ مصداق نقیض مرتبه واجبالوجودند؛ پس همه این مراتب، مصداق «ممتنعالوجود بالذّات» هستند و ممتنعالوجود بالذّات اصلاً وجود ندارد تا مرتبهاى از «حقیقت وجود» باشد. پس، تشکیک در وجود به خاطر عدم تسانخ مرتبه اعلى و سایر مراتبْ منتفى، بلکه محال است
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.