سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجو یار

پروژه دانشجویی مقاله رشته عکاسی مهم نیست که چگونه…. با pd

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله رشته عکاسی مهم نیست که چگونه…. با pdf دارای 117 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله رشته عکاسی مهم نیست که چگونه…. با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله رشته عکاسی مهم نیست که چگونه…. با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله رشته عکاسی مهم نیست که چگونه…. با pdf :

رشته عکاسی مهم نیست که چگونه;.

تحیت مومنان روزی که به لقاء حق نائل شوند سلام خدا و بشارت لطف الهی خواهد بود و بر آنها پاداش با کرامت مهیا فرموده است. ای رسول گرامی، ما تو را به رسالت فرستادیم تا بر نیک و بد خلق گواه باشی و خوبان را بر رحمت مژده دهی و بدان را از عذاب خدا بترسانی. (سوره احزاب آیه 45 و 44)

– مهم نیست که چگونه;
مهم نیست که چگونه حرکت کنیم، مهم آن است که حرکت کنیم. مهم آن است که آنرا حفظ کنیم و مهم است که بدانیم برای چه حرکت می کنیم.
حرکت: جاری بودن، روان شدن، نایستادن و همیشه در جریان بودن. کافی است تو بخواهی بقیه با اوست.
تصمیم: اولین خط سیر است. تصمیم برای رفتن، نماندن و دیدن از زاویه ای دیگر، لمس جریان هستی.

و اینگونه حرکت من آغاز شد;
حدود یکسالی می شد که روی پروژه پایان نامه ای بنام «قاب در طبیعت» کار می کردم. این پروژه باعث شده بود تقریباً به نیمی از ایران سفر کنم. هر زمانی که می توانستم با امیر به دل طبیعت می رفتیم و به جاهای بکر و وحشی طبیعت سرک می کشیدیم. با یک قاب عکس خالی حدود 60 50 سانتی متر پروژه ام را انجام می دادم.

هدفم از آن پروژه این بود که آنچه را در طبیعت می دیدم و توجهم را جلب می کرد قاب می کردم و دوباره در قاب (کادر) عکسم نشان می دادم. این عکسها بصورت سیاه و سفید گرفته می شد و استاد راهنمای عزیزم آقای دادفر در این امر مرا یاری می کردند.
پروژه حدود 80 درصد انجام شده بود و فقط تائید عکسهای نهایی و چاپ آنها مانده بود که ;;.

روزی فقط در دل خواستم که ای کاش می توانستم مسافتی هرچند اندک برای معبودم بپیمایم و چنین بود که اجابت شد. او می خواست که من با همدم صبورم امیر به یک سفر معنوی و پر رمز و راز بروم. به مشهد آن هم با دوچرخه، گویا از این به بعد یک همسفر جدید هم داشتم (دوچرخه ام).
روز هشتم محرم 84 بود که امیر بدون مقدمه گفت به خواب دیده ام که باید با دوچرخه به مشهد برویم و بعد از تفألی که به قرآن زدیم معلوم شد که باید این سفر انجام شود. پس خیلی مصمم شدیم و من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم. فقط تعجب من این بود که چگونه آنچه از دلم گذشته به گوش امیر رسیده؟ که البته باید بگویم هرچه خدا بخواهد همان می شود و هیچ توضیحی لازم ندارد.

جالبتر از آن، اینکه ما تمام وسایل سفر را باید یک روزه تهیه می کردیم، زیرا فردای آن روز تاسوعا و عاشورا بود و مسلماًً همه جا تعطیل عمومی می شد. پس سریع دست بکار شدیم و شروع کردیم به خرید وسایل. ابتدا دو عدد دوچرخه کوهستان بنام اورلورد (overlord) محصول کشور تایوان خریداری کردیم، همراه آن دو کلاه ایمنی، 2 عدد قمقمه و لوازم کامل یدکی دوچرخه و بعد از آن شروع کردیم به بستن بار و بندیل اعم از لباسهای گرم بارانی، 2 عدد کیسه خواب، 1 عدد چادرخواب، چراغ قوه، مواد غذایی کنسرو شده، 2 عدد چاقو (قمه)، رادیو کوچک، 2 عدد عینک دوچرخه، 2 عدد بادگیر، 2 عدد سوت، 4 خورجین برای وسایل، 2 روکش بارانی قرمز رنگ جهت بستن بر روی وسایل، ظروف ضروری، کتاب اطلس راهنمای راهها، کتاب کمکهای اولیه و وسایل کامل کمکهای اولیه و ;

دو روز تعطیلی تاسوعا و عاشورا را شروع به تمرین دوچرخه سواری کردیم، زیرا من اصلاً مسلط نبودم. و بعد از 12 سال دوباره دوچرخه سواری می کردم. در این دو روز هم از مراسم مذهبی عکاسی می کردم و هم با امیر تمرین دوچرخه سواری می کردیم.
به صورت خیلی اتفاقی با یکی از اعضای هیأت دوچرخه سواری افق در کرج آشنا شدیم، که خیلی کمکمان کردند و راهنمایی های مفید ایشان، باعث شد سفر هموارتر شود.

نمی دانم چگونه و از کجا به ذهنم رسید که پروژه ام را تغییر دهم و مسیر دوچرخه سواری را عکاسی کنم، و به عنوان پایان نامه جدید ارائه دهم. از وقتیکه این موضوع در ذهنم جرقه زد مدام به این فکر می کردم که آیا این کار را انجام دهم؟ آیا پروژه قبلی را رها کنم با اینکه تقریباً تمام شده؟ بالاخره تصمیم خود را گرفتم، بدون اینکه با استاد راهنمای عزیزم مشورت کنم، و با خود گفتم: امید به خدا مسیری را که در پیش رو دارم عکاسی می کنم، انشاءالله که پروژه خوبی می شود.
بعد از گرفتن تصمیم، دوربینم مینولتا (minolta) و لنزهای تله و واید آن را برداشتم. نوبت رسید به انتخاب فیلم عکاسی. آیا پروژه ام را رنگی انتخاب کنم یا سیاه و سفید؟

تا اینکه سرانجام فیلم رنگی را برگزیدم زیرا این سفری که ناخواسته برایم فراهم شده بود حتماً رسالتی بود با هزاران حرف پس خواستم حرفها را بیان کنم، آنگونه که هست. آنگونه که به واقعیت نزدیکتر باشد.
رنگ را برگزیدم چرا که حضرت حق با هر رنگی بشارتی می دهد و من می خواستم آنها را آنگونه که هست نشان دهم.
پس ابتدای کار 3 حلقه فیلم رنگی کونیکا با سه حساسیت 100 و 200 و 400 تهیه کردم. هنوز نمی دانستم کدام حساسیت در سفر لازم می شود پس بر آن شدم که این فیلمها را با حساسیت های مختلف همراه داشته باشم، تا در مواقع لازم از آنها استفاده کنم. فیلم کونیکا را برگزیدم چون به قول یکی از اساتید مجرب دانشکده این فیلم در بازار ایران بسیار یافت می شود، پس داروی ظهور این فیلم هم در دسترس بازاریان می باشد و این مزیت را دارد که با داروی مختص به خودش ظاهر شود، پس می تواند کیفیت خیلی خوبی ارائه دهد.

از آنجایی که پیش بینی می کردم سوژه های بسیاری برای عکاسی در پیش خواهم داشت و برای هر سوژه شات هایی و برای هر شات توقفهایی پس بر آن شدم که موضوع پروژه جدیدم را با همسفرم امیر مطرح کنم، که خوشبختانه مورد استقبال فراوان ایشان قرار گرفت. موضوع سفرمان با دوچرخه را یک روز قبل از سفر با خانواده ام مطرح کردیم وآنها خیلی تعجب کردند و نگرانی هایشان شروع شد این را از صدای لرزان مادر و چشمان نگران پدر و اضطراب خواهر و برادرم فهمیدم، پی بردم که در طول سفر چه قلبهایی که تندتند پشت سرمان خواهند تپید و چه اشکهایی که آرام و پنهان خواهند ریخت و مثل همیشه دعاهای خیری که بدرقه راهمان خواهند کرد.

شب قبل از سفر همه اعضای خانواده شروع کردند به کمک کردن در بستن و سوار کردن بار و بندیل های دوچرخه. آنها همگی بسیج شده بودند و ساعتها وقت گذاشتند تا ما راحت تر وسایل را جمع کنیم. من هم در این میان از این تکاپو ها و تلاش های آنها عکاسی می کردم. امیر هم کتاب راهنمای راهها را باز کرده بود و تمام مسیر را علامت گذاری می کرد و شهرها و روستاهای مسیر را همراه با مسافت بین آنها مشخص می کرد، بعد از تقسیم بندی راهها و ارزیابی سفر با خیالی آسوده تر آماده حرکت شدیم. ابتدا باید از شهرمان کرج به تهران می رفتیم و سفر را از شهر تهران آغاز می کردیم. پس شبانه ماشین وانتی را خبر کردیم تا ما و دوچرخه هایمان را به تهران منزل یکی از عزیزان ببرد تا فردا صبح حرکت را آغاز کنیم.

بعد از رد شدن از زیر قرآن و خداحافظی از خانواده با حسین آقا (راننده وانت) شبانه به تهران رفتیم زمان حساب کردن کرایه او از ما پولی دریافت نکرد و گفت در عوض من را دعا کنید.
به منزل آن عزیز آشنا رفتیم و آنها به خاطر ما تا دیروقت بیدار و منتظر بودند. زمان خواب فرا رسید، اولین شب قبل از سفر را دیروقت می خوابیدیم. قبل از خواب فکر و خیال رهایم نمی کرد، دلم خیلی شور می زد از یک طرف سفر با دوچرخه آن هم حدود 1000 کیلومتر در فصل سرما، از طرفی خطرهای سفر: ناامنی جاده یا حیواناتی که ممکن بود در مسیر کویری پیش رویمان باشد و از همه مهمتر پروژه جدیدی که پیش رویم بود. مدام فکرم مشغول بود، اتفاقات ناگواری که ممکن بود پیش بیاید را تصور می کردم، خراب شدن دوربین یا سوختن فیلم های عکاسی شده، تصادف با

ماشینهای بزرگ و غول پیکر جاده، مزاحمت افراد سودجو و آزار و اذیت آنها، حمله حیوانات بیابانی و ;
ولی در آخر برای رهایی از این افکار پریشان توکل کردم به خودش، با خود گفتم او ما را خوانده و او ما را خواسته پس حتماً مراقبمان هست و حمایتمان می کند با این توکل آرام شدم و کم کم به خواب رفتم.
روز اول سفر اینگونه آغاز شد;
شنبه 22 بهمن 1384
ساعت 9 صبح حرکت را با یک بسته کاکائو محبت آمیز آن عزیز و با بدرقه دو دوست مهربان آغاز کردیم.

حرکت به سمت شهر زیبای مشهد (شهری که من همیشه خاطره های خوب از آن دارم). طبق کتاب راهنما اولین مکان پیش رویمان شهر ایوان کی بود تا آنجا 45km مسافت در پیش داشتیم. در ابتدای سفر باید مسافتهای کوتاهتری می رفتیم تا بدنمان کم کم آماده شود، در ضمن باید هر 5 یا 10 دقیقه یکبار آب می نوشیدیم تا هم آب بدنمان تامین شود و هم عضلات پایمان نگیرد، همچنین خوردن شکلات یا قند هم توصیه شده بود تا قند خونمان به اصطلاح نیافتد. (سفارش دوست عضو هیأت دوچرخه سواری)

اولین رکابهای سفر را با خواندن آیت الکرسی و سوره حمد و توحید آغاز کردم. خیلی خوشحال بودم که به این سفر دعوت شده ام. در دل از او خواستم نشانم دهد آنچه را که باید ببینم و توانایی ام دهد تا یاد بگیرم آنچه را که باید بیاموزم و به خاطر بسپارم آنچه را که باید در یاد داشته باشم و بشناسم هرآنچه که باید بشناسمشان. از او خواستم از ناامیدی ام در مسیر دلتنگ نشود و مانند تمام زندگی ام باز هم یار و یاورم باشد.
اول راه را با سکوت و با تفکر آغاز کردیم، نمی دانم امیر در چه فکری بود ولی شک نداشتم او هم با خدایش راز و نیاز می کرد. دعا کردم که بتوانم بنده مخلصی برای معبودم باشم و همسفر خوبی برای همسرم انشاءا;
با توجه به هوای خوب و نور مناسب، ابتدا یک فیلم حساسیت 100 داخل دوربین انداختم تا هر لحظه آماده عکاسی باشم.

در حال رکاب زدن و طی کردن مسیر بودیم که قطعه زمینی خشک و ترک خورده توجهم را جلب کرد، دیدن این صحنه آن هم در فصل زمستان که هر زمینی پوشیده از برف و سیراب می باشد، کمی بعید به نظر می رسید. پس تصمیم گرفتم که از این صحنه عکاسی کنم. به کنار آن زمین رفته و دوچرخه ام را همراه خود بردم ولی هنوز نمی دانستم چه می خواهم و چه عکسی بگیرم اما تصمیم داشتم از هر مکان یا موضوعی که عکاسی می کنم دوچرخه ام جزئی از آن عکس باشد.
خدایا به امید تو;

اولین عکس پروژه ام را گرفتم. چون نمی دانستم چه چیزی را باید نشان دهم تمام حالتهای مختلف را عکاسی کردم. ابتدا کل دوچرخه را در عکسم جای دادم و با لنز نرمال، تله و واید از حالتها و زوایای مختلف عکسهایی گرفتم. بعد از آن، عکس ها را به صورت دیتیل از دوچرخه برداشتم. از هر کدام از اجزایی که مرا همراهی می کردند تا بر آن سوار شده و به مسیرم ادامه دهم.
دیتیلی از تک تک اجزای دوچرخه از جمله زین، چرخ، فرمان، بدنه و رکاب که به صورت مستقل و با توجه به منظره مقابل گرفته می شد در صورتی که مطمئن بودم بزودی آنچه را که باید ثبت کنم، خواهم یافت.

همچنان در جاده رکاب می زدیم، پشت سر هم، ابتدا من جلو بودم و پشت سرم امیر. جاده خطرناک بود. حریم جاده خاکی و پر از خار و خاشاک و ما مجبور بودیم که داخل آسفالت رکاب بزنیم. جاده باریک و ترانزیت بود. باد ماشینها بسیار اذیتمان می کرد، بنابراین مجبور بودیم در خاکی حرکت کنیم. ماشینها از کنارمان به سرعت می گذشتند و ما با ترس و همراه احتیاط تند تند رکاب می زدیم. دوست داشتیم هرچه زودتر این جاده حساس تمام شود. بعد از طی کردن مسافتی

متوجه شدیم دیگر ماشینی از کنارمان نمی گذرد بلکه با چند متری فاصله از ما عبور می کنند و بدون بوق زدن و با احتیاط از کنارمان می گذرند، بسیار خوشحال شدیم که راننده ها اینقدر مراعات حالمان را می کنند، همچنان در این آرامش رکاب می زدیم، تا اینکه برای نوشیدن آب توقف کردیم، تازه این موقع بود که فهمیدیم امنیت بوجود آمده را مدیون ماشین گشت پلیس راه جاده گرمسار بودیم که مدتی بود ما را اسکورت می کردند. واقعاً نمی دانید چه لذتی داشت. آنها پا به پای ما آرام آرام از پشت سر می آمدند.

آنها در مسیر جاده کشیک داشتند و وقتی ما را دیده بودند همراهمان می آمدند. آنها از مسیرمان پرسیدند و بعد از گفتگوی شیرینی با آنها به اجازه خودشان از این انسانهای مهربان عکس گرفتم.

و باز دوباره پشت سرمان با سرعت خیلی آهسته آمدند بدون اینکه خسته شوند، جاده همچنان خطرناک بود و می توان گفت جایی برای عبور دوچرخه نبود پلیس پشت سرمان می آمد تا ما با آسودگی در جاده اسفالت حرکت کنیم. ولی از آنجایی که من هنوز ترس از جاده و ماشینهای ب

رگ را در دل داشتم گاهی به خاکی حریم جاده می رفتم و گاهی در جاده آسفالت. تا اینکه بالاخره این ترس درس خوبی به من داد و با اجازه شما چرخ جلوی دوچرخه ام پنچر شد. پلیس که این صحنه را دید باز به کنارمان آمد کمکمان کند ولی ما که وسایل پنچرگیری همراهمان بود از آنها تشکر کردیم و خواستیم به راهشان ادامه دهند و آنها هم برای اینکه در وظیفه مهمشان (کشیک جاده) کوتاهی نکرده باشند از ما خداحافظی کردند و آرام ما را ترک کردند.
امیر به چرخ جلوی دوچرخه ام موقتاً باد زد تا وقتی که به جای مناسبی برسیم و پنچرگیری اساسی انجام دهیم. همچنان هر 10 دقیقه یکبار دلستر می نوشیدیم (انتخاب دلستر به این خاطر بود که هم جبران آب بدن را می کرد و هم جبران قند خونمان) و امیر هم در این لابه لاها به چرخ کم باد و پنچر دوچرخه ام باد می زد.

سرانجام ساعت 14:30 به شهر ایوان کی رسیدیم. بعد از انجام فریضه نماز و خوردن ناهار در پارکی وسط شهر توقف کردیم و امیر شروع به پنچرگیری دوچرخه ام کرد. من هم کنار دست او ایستادم تا این کار را یاد بگیرم که اگر دوباره این اتفاق افتاد بتوانم به تنهایی آن را انجام دهم. همچنان به امیر کمک می کردم تا اینکه پنچرگیری بعد از 1 ساعت به اتمام رسید.

برای ادامه مسیر دیگر دیر شده بود و باید شب را در همان شهر می ماندیم، همانطور که می دانید هوا در زمستان خیلی زود تاریک می شود.
برای ماندن باید مکانی را می یافتیم، به مسجد شهر رفتیم. خادم مسجد همراه دوستش در آنجا بودند. دوست خادم مرد مهربانی بود که وقتی از اوضاع ما خبردار شد با اصرار فراوان ما را راضی کرد به خانه اش برویم و شب را در آنجا بمانیم. او می گفت مهمان امام رضا (ع)باشید و شب را بیرون استراحت کنید، هرگز اجازه نمی دهم مگر می شود و ;

به منزل او رفتیم. محمد حسنی زاده 48 ساله شغل بنا مردی ساده و مهماندوست بی ریا و مهربان 3 دختر و 1 پسر داشت و همسری خوب و با گذشت. آنها با محبت زیادی که داشتند شام را برایمان فراهم کردند. در حال پهن کردن سفره بودند که زنگ در خانه شان را زدند و شاید باور نکنید ولی یکی از همسایگان آنها یک دیس بزرگ غذای نذری (قیمه پلو) آورد. در آنجا بود که دیدم چگونه روزی رسان، روزی مهمان را می رساند.
شب را در آنجا استراحت کردیم. آنها اطاق خواب گرم و راحتشان را در اختیار ما قرار دادند و خودشان همگی در اطاق پذیرایی با هم خوابیدند. قبل از خوابیدن، به اولین روز سفرمان فکر کردم، که چگونه گذشت.
به امروزی که خودمان را آماده کرده بودیم، در جایی سرد و روی زمین سخت بخوابیم ولی به لطف حضرت حق و محبت هم وطنانمان چنین نشد و یا اینکه امروز برای ساعاتی امنیتی بر ما برقرار شد که آن را مدیون پلیس های مهربانی بودیم که می توانستند خیلی راحت از کنارمان بگذرند ولی به یاری ما آمدند.
از خدای بزرگ شاکرم که فرشته های زمینی خود را به کمکمان رساند تا امروز را هرچه راحت تر بگذرانیم. از خدای بزرگ متشکرم که امروز نعمتهای بزرگی به ما عنایت کرد. از او به خاطر آرامش و آسایش امروز شکرگزارم.

یکشنبه 23 / بهمن روز دوم سفر
ساعت 6:30 صبح از خواب برخاستیم، صبحانه را آن خانواده محترم آماده کرده بودند بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی از آنها ساعت 7:15 صبح حرکت را از منزل آقای حسنی زاده آغاز کردیم. ایشان ما را از شهر ایوان کی تا سر جاده همراهی کردند و من کوچکترین کاری که می توانستم انجام دهم این بود که از او و امیر عکس یادگاری بردارم تا برای آن مرد مهربان بفرستم.

از او خداحافظی کردیم و حرکت را ادامه دادیم، در دل از خداوند برای او و خانواده مهربانش برکت و روزی فراوان خواستار شدم.
شهر بعدی که باید می رفتیم گرمسار بود از ایوان کی تا آنجا 40 Km راه در پیش داشتیم.
هوا خنک بود و چون در حرکت بودیم باد تقریباً سردی به صورتمان می خورد که باعث می شد فکر خواب به سرمان نزند، البته این را هم بگویم که این نسیم خنک شادابی خاصی را حاکم کرده بود و ما با انرژی خوبی رکاب می زدیم. در مسیر باز هم از خداوند خواستم امروز هم نشانم دهد هرآنچه را که باید ببینم.

زمینهای بایر و خشک اطراف، همراه با سبزه های کمی که روئیده و کوههای استواری که دوشادوش ما بودند، همراهیمان می کردند، از دیدن این مناظر لذت می بردم پس دوست داشتم از آنها عکاسی کنم، اینبار قسمت اعظم عکسم، کوههای استوار و بافتداری بودن، که با تابیدن نور خورشید بر روی آنها تشکیل سایه روشن زیبایی داده بودند، که این تضاد تاریکی روشنی به عکسم جذابیت خاصی می بخشید. بعد از عکاسی دوباره به راهمان ادامه دادیم.

در مسیر صدای پرندگان نشاط خاصی می بخشید، که این نشاط گاهی با بوق ماشینهای بزرگی که از کنارمان می گذشتند و به علامت سلام و خسته نباشید، چندین بوق پشت سر هم می زدند، از بین می رفت. در واقع آنها لطف خودشان را نسبت به ما نشان می دادند ولی راستش را بخواهید آنقدر صدای بوق آنها ناهنجار و بلند بود که در دل آرزو می کردم ای کاش آنها سلام و احوال پرسی نکنند، همانقدر که دستشان را تکان بدهند کافی است.

همچنان خط راست جاده را گرفتیم و می رفتیم و گاهی هم برای نوشیدن و عکاسی کردن توقفی انجام می دادیم. تا اینکه به اتوبان رسیدیم. در اتوبان به مناظر کوهستانی و تپه هایی که اطرافمان بود نگاه می کردم، حدود ساعت 9 صبح بود که همچنان در حال رکاب زدن بودیم و مسیر کم کم برایمان عادی می شد که ناگهان با صدای پارس چندین سگ توجهم به جلو جلب شد، آنجا بود که دیدیم 7-6 تا سگ پارس کنان از سمت جلو به سویمان می دویدند، در واقع ما داشتیم به قلمرو نگهبانی آنها نزدیک می شدیم و آنها با احساس خطر در قلمروشان حمله خود را به ما اعلام می

کردند. با دیدن این صحنه هر دو جا خوردیم و حسابی ترسیدیم، سپس به عقب برگشتیم، بین دو لاین جدول های سیمانی بزرگی کار گذاشته بودند که دو مسیر مخالف را از هم جدا می کرد و من تا آن موقع به این جدولها دقت نکرده بودم، ولی وقتی قضیه فرار از دست سگها پیش آمد چشم دوختیم به این جدولها تا بین آنها راه گریزی پیدا کنیم و به جهت مخالف برویم. با تعجب دیدیم کمی عقب تر از ما به اندازه اینکه هرکدام جداگانه عبور کنیم بین جدولها جائی خالی بود، سپس به عقب برگشتیم و ابتدا من عبور کردم و پشت سر من امیر و خود را به لاین مخالف رساندیم که باید بگویم گفتنش آسان است ولی گذشتن از عرض اتوبان واقعاً خطرناک بود ولی به لطف او عبور

کردیم.
سگها همچنان پارس می کردند و در لاین مخالف دنبالمان می دویدند. صدای تپش قلبم را به خوبی می شنیدم، تا بحال چنین چیزی در زندگیم اتفاق نیفتاده بود که این نشان از ترس شدیدی بود که داشتم. باید بگویم سگها به اواسط جاده آمده بودند که اگر عبور ماشینهای بزرگ و جدولهای بلند نبود، این سگها با گستاخی تمام به ما حمله ور می شدند. همچنان تندتند رکاب می زدیم که فکر می کنم اگر همینطور ادامه می دادیم 2 روزه مشهد بودیم. (البته جنازه هامان). حدود 4-5 کیلومتر در لاین مخالف رکاب می زدیم آنقدر ترسیده بودم که مدام احساس می کردم باز هم صدای پارس سگها را می شنوم و وقتی به اطراف یا پشت سر نگاه می کردم متوجه می شدم خیالاتی شده

ام. به هر حال هر دو بدنبال جای خالی ای بین جدولها می گشتیم تا به لاین خودمان برگردیم ولی نیافتیم و مجبور بودیم همچنان مخالف جهت ماشینهای روبه رو حرکت کنیم. حالا شما فکر کنید مخالف جهت حرکت ماشینها بودیم و می ترسیدیم هیچ،تازه آنها با هیبت و عظمتی که داشتند بوقهای وحشتناک می زدند که ما را متوجه خطر پیش رویمان، کنند و باد ماشینهایشان هم اذیتمان می کرد. خلاصه اینکه لحظات پر اضطراب و ترسی بود، تا اینکه خدا را شکر یک جای خالی بین دو لاین پیدا کردیم و با احتیاط کامل عبور و خودمان را در مسیر اصلی قرار دادیم. می توانم بگویم که کلی انرژی مصرف کرده و حسابی خسته شده بودیم، هم از نظر جسمی و هم روحی.

وقتی خطرها کاملا رفع و حالم بهتر شد، خیلی افسوس خوردم که نتوانستم از این صحنه ها عکسی بردارم یعنی اصلاً محال بود، آنقدر ترسیده بودم که هر لحظه فکر می کردم الان دیگر قلبم به کلی می ایستد و اینکه اگر از سگهای حمله ور عکاسی می کردم احتمالاً آخرین عکس زندگی ام بود و الان شما در حال خواندن سفرنامه و دیدن عکسهایم نبودید.
اینجا بود که فهمیدم خیلی از مواقع عکاسها صحنه های ناب و تکرارناپذیری برایشان پیش می اید که نمی توانند عکاسی کنند و همیشه افسوس آن را می خورند و از آنطرف هم تشکر می کنم از عکاسهایی که برای ثبت این صحنه های خطرآفرین جان خود را در معرض خطر قرار می دهند تا این لحظه ها را ثبت و برای همیشه ماندگار کنند.

ساعت حدود 11 صبح به شهر گرمسار رسیدیم.

در شهر گرمسار که بافت کاملاً سنتی و تقریباً آجری داشت چرخی زدیم. واقعاً گرمسار بود. هوا در آنجا با اینکه در فصل زمستان قرار داشتیم گرم و سوزان بود و در این شهر مهاجران افغان زیاد به چشم می خوردند.
داخل شهر را گشتیم در وسط شهر آب انبارهای زیبایی وجود داشت که از هیبت و بزرگی آن به شگفت آمده بودم و تصمیم گرفتم از آن ها عکاسی کنم ، آب انبار در وسط برزن ساخته شده بود. برای نشان دادن عظمت این آب انبار باید دوچرخه را می گذاشتم و هرچه عقب تر می رفتم، ولی

پشت سرم مغازه ها و ساختمان هایی قرار داشتند که مانع عقب گردم می شدند، پس با استفاده از لنز واید سعی کردم این کمبود جا را جبران کنم، و برای نشان دادن مقیاس دقیق آب انبار دوچرخه را به صورت کامل در عکس قرار دادم با اینکه قدرت مانوری نداشتم تا از زوایای مختلف عکاسی کنم، ولی آن زاویه ای را که بیشتر دوست داشتم برگزیدم و چند عکس گرفتم بعد از عکاسی کردن دوباره به گشتن داخل شهر ادامه دادیم.

و باید بگویم پلیس شهر گرمسار هم خیلی به ما لطف داشت، آنها می خواستند به ما مکانی برای استراحت بدهند و یا اینکه همراهیمان کنند که ما قبول نکردیم و به آنها گفتیم باید هرچه سریعتر به راهمان ادامه دهیم. بعد از استراحتی کوتاه در شهر ساعت حدود 30/13 حرکت کردیم به سمت آرادان که تا آنجا حدود 20Km مسیر در پی داشتیم. خوردن نوشیدنی و برداشتن عکس از مکانهای زیبای اطراف و یادداشت اتفاقات و خلاصه نویسی سفر همچنان ادامه داشت.

همچنان بعلت مساعد بودن شرایط و کافی بودن نور ترجیح می دادم از فیلم حساسیت 100 استفاده کنم.
در مسیر نزدیک به یک کارخانه بتون شدیم که سگهای پاسبان دوباره شروع کردند به پارس کردن، که البته مسافت کمتری را دنبالمان دویدند و فاصله شان هم از ما تقریباً زیاد بود و ما هم کمی مسلط تر بودیم و باز مجالی برای ایستادن نبود و سریع رکاب زدیم تا دور شدیم. در اینجا بود که فهمیدیم هرکجا کارخانه یا کارگاهی در مسیر باشد احتمال 100% هم سگ نگهبان وجود دارد و یادگرفتیم از قبل شروع کنیم به سریع رکاب زدن تا از آنجا دور شویم و اسیر حمله آنها نشویم.

به علت فرارهای سریع امروز از دست سگها حسابی انرژی از دست داده بودیم و خسته به راهمان ادامه می دادیم تا اینکه حدود ساعت 30/15 به آرادان رسیدیم. در اول شهر (ورودی) یک زائرسرا قرار داشت در واقع آنجا یک مسجد بزرگ بود که برای زائران درنظر گرفته بودند و ما ترجیح دادیم ابتدا داخل شهر را بگردیم و اگر مکانی نیافتیم برای گذراندن شب به این مسجد برگردیم، پس به داخل شهر رفتیم. در واقع آنجا یک روستای بزرگ بود که یک امامزاده بنام سلطان شاه نظر و یک قبرستان و یک حمام تازه تاسیس داشت و دیگر مغازه ها و کوچه های باریک و خانه های آجری در اطراف آن بودند و آنجا هم پر بود از مهاجران افغانی.

 

بعد از عکاسی کردن از آنجا تصمیم گرفتیم که به همان مسجد ورودی شهر برگردیم زیرا داخل شهر جایی برای استراحت وجود نداشت و به نظر می آمد که این شهر بی روح و غم زده است و با عبور از آن غم بزرگی به دلم نشست که نمی دانم چرا اینگونه شد، احساس غربت شدیدی می کردم و دوست داشتم هرچه زودتر از آنجا خارج شوم. به اتفاق به مسجد یا همان زائرسرا برگشتیم و در کنار همان مسجد چندین مغازه وجود داشت شامل خواربارفروشی، ساندویچی، جگرکی.

با مردی مهربان که در آنجا خواربار فروشی داشت هم صحبت شدیم. او می گفت شما دومین زوج دوچرخه سوار هستید که به مشهد می روید و قبل از شما در فصل تابستان یک زن و شوهر فرانسوی با دوچرخه ایرانگردی می کردند که برای رفتن به مشهد ناگزیر یک شب را در اینجا ماندند. بعد از خرید از این مرد داخل مسجد شدیم به قسمت نمازخانه خواهران رفتیم، تمام وسایلمان از جمله دوچرخه ها را به داخل نمازخانه بردیم و در را از پشت بستیم و قفل زدیم.

هوا کامل تاریک شده بود، خیلی دلم گرفته و جالب اینکه نمی دانم این احساس عجیب برای چیست؟ هوا سرد می شد و مسجد هم تقریباً سرد شده بود بعد از خوردن شام به داخل کیسه های خواب رفته تا بخوابیم، من کمی می ترسیدم مدام فکر می کردم جایمان امن نیست و دلم خیلی شور می زد و خودم را راضی می کردم که اینها فکر و خیال باطل است، پس سعی کردم به امروز روز دوم سفرم فکر و آن را مرور کنم.
خدا را شکر بخاطر اینکه اگر او بخواهد کسی را نجات دهد گریزگاهی هرچند کوچک را در مسیرش قرار می دهد. شکر بخاطر اینکه اگر هم مخالف جهت دیگران باشی و حتی اگر حرکت آنها (باد ماشینهای مخالف) مانع حرکت تو شود باز او به تو توان می دهد تا حرکت کنی و دوباره شکر بخاطر اینکه آنقدر انرژی داده که به مکانی هرچند سرد و سخت (مسجد)ولی جایی برای استراحت برسی تا دوباره نیرو ذخیره کنی برای شروع حرکتی دوباره.
در این افکار بودم که حدود ساعت 00/21 کم کم خوابیدم.

نیمه های شب با دیدن کابوس وحشتناکی، از خواب پریدم. خیلی ترسیده بودم، ناگهان چشمم به در نمازخانه افتاد که دیدم دو مرد از قسمت شیشه ای در، داخل اتاق را نگاه می کنند و سرهایشان را به شیشه چسبانده بودند تا بهتر ببینند از آن طرف هم صدای پارس سگهای ولگرد از دوردست به گوشم رسید، خودم را آماده کردم برای رویارویی با خطر، دستم را به سوی قمه ای که زیر کیسه خوابم پنهان کرده بودم بردم و منتظر بودم که آنها به دستگیره در فشار وارد کنند تا من امیر را صدا بزنم، (امیری که خر و پف بلندش نشان از خواب شیرینش می داد.) همچنان منتظر کوچکترین حرکت از طرف آنها بودم که، آنها بعد از جستجوی حسابی با چشمهایشان منصرف شدند و رفتند، نفس راحتی کشیدم و خیالم راحت شد. فقط در آن لحظات از خدا خواستم خودش ما را حفظ کند. نمی دانم چه مدتی بیدار بودم و در را می پاییدم که خوابم برد.

دوشنبه 24 / بهمن روز سوم سفر
ساعت 6:00 صبح از خواب برخاستیم. خدا را شکر مثل اینکه زنده ایم و اتفاقی برایمان نیافتاده، بعد از صرف صبحانه وسایل را جمع کرده و ساعت 7:30 حرکت را به سمت شهر بعدی سمنان آغاز کردیم. تا آنجا حدود 110 کیلومتر مسافت در پیش داشتیم. امروز راه زیادی را باید می رفتیم البته اگر جاده خوب و هموار باشد، سعی کردم به مقدار راه فکر نکنم. مسیر همچنان بایر و خشک و مملو از تیغ و خار بود. با این اوصاف توقفهایی انجام می دادیم و من عکاسی می کردم و دوباره به راه خود ادامه می دادیم. مسیر همچنان کویر بود و کویر. به امید آنکه الان این خشکی و گرما تمام می شود به راه ادامه می دادیم، ولی نه مثل اینکه شوخی بردار نبود و خیال تمام شدن نداشت. با وجود صدای فیس فیس مارها و پرواز عقابها و حرکت موشهای صحرایی دیگر چیزی از کویر کم نبود.

مخصوصاً اینکه هر دو خیلی زود به زود تشنه می شدیم. از روستاهای زیادی عبور می کردیم که همگی آنها بافت تقریباً خشتی داشتند، از جمله آن روستاها ده نمک بود.

حالا دیگر عبور ماشینها هم کمتر شده بود حتی گاهی می شد که در جاده پهناور و بلند هیچ انسانی بجز ما دو نفر دیده نمی شد.
هوا هم آنقدر گرم شده بود که راستش را بخواهید دیگر رمقی برای دوربین در دست گرفتن و عکاسی کردن هم نبود.
سکوت و آرامش جاده ما را همراهی می کرد و موسیقی جاده چیزی جز صدای باد که در صحرا و تپه های اطراف می پیچید و صدای پرنده هایی که گاهی بالای سرمان پرواز می کردند، صدای نفس کشیدن خودمان و صدای چرخهای ماشین برروی جاده که گاهی از کنارمان عبور می کردند، تنها چیزی بود که این سکوت را می شکست. تا چشمم به اطرافمان می افتاد سخت کوشی کویر را می دیدم و سعی می کردم درس مقاومت بگیرم و تحمل کنم.

اولین مکانی که طبق نقشه پیش رویمان بود شهر سرخه بود، تصمیم گرفتیم وقتی به سرخه برسیم در آنجا استراحت کنیم و حتی تصمیم داشتیم شب را در آنجا بمانیم.
واقعاً توانمان داشت تمام می شد و خیلی خسته شده بودیم، بیشتر بخاطر اینکه اطرافمان چیزی جز کویر نمی یافتیم، هر کجا چشم کار می کرد زمین خشک و گرمای سوزانی بود که در فصل زمستان خیلی بعید بنظر می رسید. به امید سرخه رکاب می زدیم تا اینکه بالاخره بعد از رکاب زدن 80 کیلومتر ساعت حدود 15 به آنجا رسیدیم. بدون توقف و استراحتی و حتی بدون خوردن ناهار، ولی بالاخره رسیدیم.

وای خدای من باورم نمی شود! اینجا چه طور جایی است نه شکل شهر دارد و نه شکل روستا. اصلاً انسانی هم دیده نمی شود، مثل اینکه کسی در اینجا زندگی نمی کند، آنجا در واقع شکل یک بلوار بزرگی بود که دو طرف آن بلوار را خانه هایی ساخته بودند، می توان به جرات گفت 70% آنجا مرغداری های بزرگی قرار داشت که اطراف آن پر بود از پَر مرغها و فضله آنها. آنجا حتی مسجد هم نداشت. با دیدن این مناظر بهت زده به زمین نشستم و فوراً فهمیدم اینجا نمی توان اطراق

کرد. فکر کنید همه انرژی خود را صرف رسیدن به این شهر کرده بودیم ولی باید باز به حرکت ادامه می دادیم و جمع کردن دوباره انرژی واقعاً سخت بود. مخصوصاً اینکه امیر هم اصرار می کرد باز به حرکت ادامه دهیم.
تا سمنان 20 کیلومتر دیگر باید می رفتیم، یعنی چیزی حدود 1 یا حتی با این وضعیت خستگی 2 ساعت دیگر باید پا می زدیم. ولی واقعاً چاره ای نبود با اینکه نمی توانستم حرکت کنم و دلم می خواست همانطور آنجا بمانم ولی می دانستم تقریباً غیرممکن است و باید برویم و چاره ای نداشتیم، بعد از حرکت و کمی دور شدن از سرخه به یک غذاخوری بین راهی رفتیم و ناهار خوردیم و دوباره سریع حرکت را آغاز کردیم.

فکر نمی کنم هیچ وقت ذهنیت بدی که از سرخه برایم حک شده را فراموش کنم و هرگاه اسم این مکان را بشنوم این خستگی ها و سختی ها بیادم خواهد آمد.
اینبار خسته تر از روزهای قبل به راهمان ادامه می دادیم. امیر خیلی سعی می کرد به من انرژی بدهد و مدام مرا امیدواری می داد و تکرار می کرد تو می تونی، تو می تونی. ولی هر دو می دانستیم که چقدر خسته ایم و حرکت به سختی صورت می گیرد.

تابلوهای سبز راهنمای مسیر برایم شده بود رویا و آرزو، دوست داشتم هرچه زودتر این تابلوها را ببینم چرا که خبر از طی کردن مسافتی و در پیش داشتن مسافت کمتری می داد.
تابلو سبز سمنان 15 کیلومتر.
کم کم امیر هم توان صحبت کردن را نداشت.
سکوت بود و صدای رکاب زدن.
سمنان 10 کیلومتر سمنان 5 کیلومتر

و بالاخره به شهر سمنان خوش آمدید.
جمله ای زیباتر از این در عمرم نخوانده بودم. نویدی از رسیدن.
حدود ساعت 18 به سمنان وارد شدیم. خدای من دیدن شهر بعد از دیدن آن همه بیابان و خشکی و یکنواختی، چقدر لذت بخش بود. ابتدا به دنبال هتل گشتیم، چون بالاخره بعد از سه روز باید حمام می گرفتیم و احتیاج به نظافت حسابی داشتیم. بعد از پرس و جو در ابتدای شهر در میدان امام رضا، به هتل قدس رفتیم. اتاقی در طبقه اول گرفتیم. آنقدر خسته بودم که حتی بالارفتن از چند تا پله هتل برایم شده بود کوه و تپه های صعب العبور و پیمودن آن عذاب آور بود.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی تحقیق هولوکاست با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی تحقیق هولوکاست با pdf دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی تحقیق هولوکاست با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی تحقیق هولوکاست با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی تحقیق هولوکاست با pdf :


درحالیکه رپیس جمهور کشورمان از سال گذشته با طرح سوالاتی اساسی، توانسته است سیاست غرب در تاسیس رژیم صهیونیستی به بهانه آنچه «واقعه تاریخی هولوکاست» نامیده اند را در برابر وجدان عمومی ملتها به چالش بکشاند، از چندی پیش برخی محافل رسانه ای وابسته به مجمع تشخیص مصلحت می کوشند تا با غیر مربوط دانستن این مساله با منافع جمهوری اسلامی، کینه ورزیهای خود علیه احمدی نژاد را به بهای تقویت جایگاه متزلزل رژیم صهیونیستی پیگیری نمایند.
در جدیدترین ترفند یکی از این رسانه های اینترنتی ،سخن گفتن از تردید درباره هولوکاست و محکوم نمودن نتیجه هایی که غرب از این افسانه گرفته است، تقلید از یک عنصر اطلاعاتی گذشته عنوان شده است. این سایت، با ارائه متن سخنان سعید امامی در این باره و استناد به این دلیل محکم! نتیجه گرفته است که سخن گفتن از هولوکاست و ابراز تردید درباره آن بدعت احمدی نژاد و به تقلید از این عنصر اطلاعاتی است و اساسا این منطق در دیپلماسی جمهوری اسلامی جایگاهی نداشته و نباید داشته باشد!
فارغ از بررسی مغالطه های فراوان این استدلال مضحک که بر مبنای آن هیچگاه کسی حق اعمال ابتکار در سخن گفتن صادقانه و منطقی با ملتها و وجدان عمومی(که اساس و عمق استراتژیک دیپلماسی جمهوری اسلامی را تشکیل داده و می دهند) را ندارد، رجانیوز برای آگاهی مخاطبین،قسمتهایی از سخنان رهبر حکیم انقلاب در گذشته و حال که در آن ایشان صریحا به افسانه بودن هولوکاست و تقبیح نتیجه گیری غرب از آن پرداخته اند،اشاره می کند:
مقام معظم رهبری در سال 79 و در خطبه های نمازجمعه برای اولین بار با تایید ضمنی نظرات روژه گارودی دانشمند تاریخ دان فرانسوی، از ضرورت آزادی دانشمندان غرب برای طرح نظراتشان در مورد تاریخ‌سازی صهیونیست‌ها دفاع کردند.
همچنین رهبر حکیم انقلاب در بخشی از خطبه نمازجمعه در تاریخ 23/2/79 فرموده اند: اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقاى فرانسوى(13) که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این که مى‏گویند یهودیان را در کوره‏هاى آدم‏سوزى سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگرى با او رفتار مى‏کنند! اگر کسى وابسته به سرمایه‏داران نباشد و مراکز قدرت سرمایه‏دارى نباشد، نه حرفش زده مى‏شود، نه صدایش به گوش کسى مى‏رسد و نه آزادى بیان دارد! آرى؛ سرمایه‏داران آزادند که به‏وسیله روزنامه‏ها و رادیوها و تلویزیونهاى خودشان، هرچه را که دلشان مى‏خواهد، بگویند! این آزادى، ارزش نیست؛ این آزادى، ضدّارزش است. مردم را به بى‏بندوبارى و به بى‏ایمانى بکشند؛ هرجا مى‏خواهند، جنگ درست کنند؛ هرجا مى‏خواهند، صلح تحمیلى درست کنند؛ هرجا مى‏خواهند، اسلحه بفروشند. آزادى یعنى این!
ایشان همچنین در افتتاحیه اولین کنفرانس بین المللی دفاع از مردم فلسطین در سالن اجلاس سران در تاریخ 4/2/80 فرموده اند: اشغال این سرزمین براساس یک طرح چندجانبه، پیچیده و با هدف جلوگیرى از اتّحاد و پیوستگى مسلمانان و پیشگیرى از تأسیس مجدّد حکومتهاى قدرتمند مسلمان بود. دلایلى در دست است که نشان مى‏دهد صهیونیستها با نازیهاى آلمان روابط نزدیک داشتند و ارائه آمارهاى اغراق‏آمیز از کشتار یهودیان، خود وسیله‏اى براى جلب ترحّم افکار عمومى و زمینه‏سازى براى اشغال فلسطین و توجیه جنایات صهیونیستها بوده است. حتّى دلایلى در دست است که عدّه‏اى از اراذل و اوباشِ غیریهودىِ شرق اروپا را به نام یهودى به فلسطین کوچانیدند تا با پوشش حمایت از بازماندگان قربانیان نژادپرستى، یک حکومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب کنند و پس از سیزده قرن، یک گسستگى بین مشرق و مغرب اسلامى ایجاد نمایند.
همچنین سال گذشته و در تاریخ 18/11/84 رهبر حکیم انقلاب اسلامی به صراحت هولوکاست را افسانه خواندند و افزودند: آزادى بیان - که آنها دم از آن مى‏زنند - به آنها اجازه نمى‏دهد که در باب افسانه‏ى کشتار یهودیان - معروف به هلوکاست - کسى تردید بکند. در آن قضیه، جاى آزادى بیان نیست! در کشورهاى اروپایى، افراد زیادى - از دانشمند و محقق و مورخ و مطبوعاتى و غیره - از ترس جرأت نمى‏کنند تردیدى را که نسبت به این قضیه در دل‏شان هست، ابراز کنند. بعضى‏ها هم معتقدند قضیه از اصل دروغ است، اما جرأت نمى‏کنند بگویند؛ چون دیده‏اند هر کس بگوید، مجازات خواهد شد؛ زندان مى‏اندازند، تعقیب مى‏کنند، از حقوق محرومش مى‏کنند.
ایشان همچنین در تاریخ 8/10/85 و در ‍یام به کنگره عظیم حج رفتار دوگانه غرب را در برابر آزادی بیان به شدت مورد انتقاد قرار دادند و نوشته اند: حمایت از اهانت‌کنندگان به مقدسات اسلام و حتی افتراء و اهانت صریح بلندپایگان غربی ازقبیل پاپ به این آئین الهی و متقابلاً جرم شمردن تحقیق و تردید درباره‌ی هولوکاست و کیان صهیونیستی.

تا کنون اندیشمندان و مورخانی در اروپا و سراسر جهان موضوع هلوکاست را مورد بررسی قرار داده اند و مکتوباتی نیز در این زمینه به چاپ رسیده است، اما از چند ماه گذشته و مشخصاً از زمانی که رئیس جمهور ایران (محمود احمدی نژاد) به عنوان اولین مقام دولتی، در اظهارات خود هولوکاست‌ یا به‌ اصطلاح‌ نسل‌ کشی‌ یهودیان‌ در اردوگاه‌های‌ کار اجباری‌ نازی‌ها را با چالش مواجه ساخت، هولوکاست‌ به‌عنوان‌ یک‌ واژه‌ سیاسی‌ وارد فرهنگ‌ گفتمان‌رسانه‌ای‌‌ شده و تبدیل به پارادایم شده است. این در حالیست که در گذشته‌ از این‌ مسئله‌ به‌ندرت‌ یاد می‌شد.
در این راستا، بسیاری‌ زیر سوال‌ بردن‌ این‌ موضوع‌ را امری‌ناپسند می‌دانند و برخی‌ دیگر بر این‌ باورند که‌ این‌موضوع‌ نیز مانند تمام‌ موضوع‌های‌ دیگر باید درمعرض‌ تحقیق‌ و تفحص‌ قرار گیرد.

اما موضوع‌ مهمی‌ که‌ اغلب‌ در این‌ بحث‌ به‌ بوته‌فراموشی‌ سپرده‌ می‌شود، این‌ است‌ که‌هلوکاست‌ تنها ادعا و یا باور کشته‌ شدن‌ 6 میلیون‌یهودی‌ در اتاق‌های‌ گاز و کوره های آدم سوزی نیست‌ و این‌ مسئله‌ ابعادپیچیده‌تری‌ دارد و موارد مادی و معنوی بسیاری را شامل می شود که قصد داریم در این نوشتار به آن بپردازیم.
ریشه یابی هلوکاست
ریشه اصطلاح هلوکاست به معنای (از بین بردن چیزی به وسیله آتش، بطوری که کاملا از بین برود)، از دو واژه یونانی holos به معنای تمام وkalein به معنای سوزاندن اخذ شده است.

اما کاربرد تاریخی این اصطلاح، به کشتار یهودیان طی جنگ جهانی دوم در کوره های آدم سوزی آلمان نازی اشاره دارد که توسط (الی ویزل) برای اولین بار مطرح شد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی مقاله ریسک در اقتصاد با pdf

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله ریسک در اقتصاد با pdf دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ریسک در اقتصاد با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله ریسک در اقتصاد با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله ریسک در اقتصاد با pdf :

رقابت در محیط تجاری مستلزم توانمندی‌ شرکتهای تجاری برای جذب بهینه منابع
محدود محیطی اعم از مشتری، نیروی انسانی شایسته و منابع بهینه مالی است. مصرف
بهینه این منابع، دومین عاملی است که از نقش موثری در کسب مزیت رقابتی برای
شرکتها برخوردار است. در این راستا، با وجود تمام برنامه‌ریزیها و
دقت‌نظرهایی که توسط کارشناسان و متخصصان شرکتها در این زمینه صورت می‌گیرد،
اماهنوز برخی عوامل خارج از کنترل شرکتها وجود دارد که با درجات مختلفی از
احتمال، امکان دست نیافتن شرکتها به هریک از اهداف عملیاتی را می‌تواند
افزایش دهد. در این راستا،‌ احتمال عدم دسترسی به اهداف از پیش تعیین شده،‌
تحت عنوان ریسک مطرح است. بر مبنای اهدافی که تحت تاثیر ریسک قرار می‌گیرد و
همچنین از نظر عوامل موثر بر احتمال دستیابی به هدف، ریسک حاکم بر شرکتها را
به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌کنند. از آن جمله می‌توان به ریسک مالی، ریسک
تجاری، ریسک سیستماتیک، و... اشاره کرد. در این مقاله سعی بر این است تا
ابتدا، طبقه‌بندی اولیه‌ای از انواع ریسک تجاری حاصل، و سپس ابعاد ریسک مالی
به طور مشروح مورد بررسی قرار گیرد . در مرحله بعد سعی بر آن است تا شاخصهای
لازم برای اندازه‌گیری ریسک مالی شناسایی و معرفی شود.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی مقاله بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده و جامعه بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی با pdf دارای 102 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده و جامعه بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده و جامعه بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی با pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده و جامعه بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی با pdf :

مقدمه
امروز جامعه در حال پیشرفت، نیازمند افرادی مسئول و خودکفا است و آموزش مسئولیت پذیری به کودکان نیازمند جوی خاص در خانه و مدرسه است.
بایستی شرایطی فراهم کرد تا کودکان و نوجوانان، ابزارهای نگرش و ارزشیابی پیدا کنند تا به کمک آنها بتوانند بهتر تصمیم گیری کنند. تصمیماتی که آنان را در این دنیای پیچیده به سوی زندگی بارور و رضایت بخش رهنمون کند. انسانهای امروز بیش از بیش نیازمند پذیرش مسئولیت برای زندگی و سرنوشت خود هستند و این امر میسر نمی شود مگر اینکه مبنای آموزش و پرورش آنها مبتنی بر افزایش درک کودکان و نوجوانان در مورد نقش خود آنها به تعیین سرنوشت و ساخت کیفیت زندگیشان باشد و برای رسیدن به این اهداف، سعی و کوشش و برنامه ریزی دقیق لازم است.

آغاز زندگی اجتماعی کودک
همانطور که می دانیم انسان اجتماعی متولد شده و از زمانی که کودک به مادرش مهر می ورزد و یا به دیگران احساس عشق ، حد و یا دشمنی می کند ، اجتماعی است . روان شناسان تربیت اولیه را در شکل گیری شخصیت کودک بسیار مؤثر دانسته اند .
فروید اولین کسی که نقش نخستین تربیت را در تشکیل شخصیت کودک عنوان کرد ، و جامعه شناسان را بر آن داشت تا از این دریچه به افراد و گذشته آنان بنگرند و به تحصیل آن بپردازند . چرا که شخصیت هر فرد از ترکیب دو زمینه فطری و اکتسابی صورت می پذیرد . بدین معنا که بعضی از خصوصیات زمینه وراث و ژنتیکی دارند و برخی از آنها اکتسابی است. رفع نیازهای زیستی نوزاد و گرفتن پستان مادر و مکیدن و شیرخوردن، خوابیدن و نظایر آن، به طور غریزی و بدون

آموزش صورت می پذیرد. ولی در زمان اندک، زمانی که کودک دست خود را برای گرفتن اشیاء ( خوب یا بد ، خطرناک و یا بی خطر ) دراز می کند، وقتی که سراپا ایستاده آهنگ راه رفتن می کند، آموزش و پرورش اهمیّت و ضرورت خود را می نمایاند، در این موقع است که مرحله ی یادگیری کودک آغاز می گردد. اساس یادگیری اجتماعی کودک که با مشکلات آموزشی نیز توأم است. از وقتی شروع می شود که با« دیگری »مواجه می گردد.یعنی اولین برخورد وی با افراد غیر از والدینش، یا افرادی چون خودش که تا کنون در ذهن و تصورش نبوده است.

او نه پدر و مادرش است و نه اسباب بازی، بلکه او« دیگری » و بیگانه است. کودک در نخستین برخورد و با این« دیگری » اولین نیاز اجتماعی شدن را درک می کند . و با این احساس « زندگی اجتماعی » وی آغاز می گردد. در برابر این وضع جدید مبهوت و سرگردان می شود. نمی داند چه بکند و چه واکنشی از خود

نشان دهد. بخندد ، گریه کند ، سازش نماید و یا تسلیم شود. احساس نیاز اجتماعی از طرفی در« خویشتن خود » و از طرف دیگر، کشمکش درونی ایجاد می کند و، واکنش پناه بردن به مادر را در وی می آفریند. کودک تا چهار سالگی در مرحله سرگردانی و تزلزل تصمیم قرار دارد. تسلط بر دیگران را با همکاری با دیگران و شیر را با سازش در هم می آمیزد. چرا که هنوز یادگیری انجام نشده و تجربه اجتماعی را کسب نکرده است او باید بعضی از بازتاب های اجتماعی را که

بکارگیری آنها لازمه زندگی اجتماعی است، و نیز اصول و قواعد رفتارهای لازم و مورد قبول اجتماع را از طریق خانواده و بعضی از نهادها بیاموزد.
در این صورت که فرد با حفظ خویشتن خود شخص اجتماعی می شود و با جامعه و محیط اجتماعی خود روابط پیدا می کند این یادگیری اجتماعی به تدریج تا 9 سالگی صورت می پذیرد و ادامه می یابد .

مهمترین مراحل تحول شخصیت اجتماعی کودکان از نظر مید :
به عقیده مید کودک طی دو مرحله شخصیت اجتماعی و خودش شکل می گیرد که عبارتند از مرحله نمایشی و مرحله بازی . کودک در مرحله نمایش نقشهای آدمهایی که برایش مهمند ، مانند پدر ، مادر ، برادر ، یا خواهر را یاد می گیرد و از این طریق نقشهای متنوعی را به نمایش می گذارد و خودش را در نقشهای گوناگون می بیند که در آینده بخشی از شخصیت و خود اجتماعی او را می سازند . اما در این مرحله ، کودک هر یک از این نقشها را به گونه ای جداگانه و بدون

ارتباط متقابل آنها فرا می گیرد . هر کودکی برای آن که ادراک یکپارچه تر و منسجمتری از خود و جامعه اش به دست آورد ، باید علاوه بر مرحله نمایشی مرحله بازی را نیز پشت سر گذارد تا به خود و شخصیت اجتماعی کاملی دست یابد . در این مرحله ، کودک چشم انداز فراگیری از نقشهای گوناگون اجتماعی را در قالب یک جامعیت یکپارچه و تعمیم یافته به دست می آورد و در نتیجه ، به ادراک منسجمتری از خود نیز دست می یابد .

 

جامعه پذیری
همانطوریکه اشاره شد کلیه عناصر جامعه (از جمله گروههای اجتماعی، خرده گروهها و حتی کوچکترین عنصر آن یعنی فرد) به طور مستمر و مداوم در حال تغییر و تحول می باشند .
افراد جدیدی که به جامعه می پیوندند (مثلاً نوزادان) ضرورتاً باید با هنجارها ،معیارها، ضوابط و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جامعه آشنا شده و خود را با آنها همساز و هماهنگ نمایند .فرایند و جریانی که از طریق آن عناصر فرهنگی و اجتماعی به افراد جدید هر جامعه منتقل شده و در درون آن جایگزین می شوند را جامعه پذیری می نامند .
جامعه پذیری جریانی است که الگوها ، مفاهیم اجتماعی ، ضوابط رفتاری ، زبان ، ارزشهای فرهنگی و هنجارهای گروهی را به افراد جامعه انتقال می دهد .
جامعه پذیری ، در جریان زندگی اجتماعی ، فرد را با کلیه مظاهر جامعه و زندگی اجتماعی هماهنگ می نماید و او را برای زندگی اجتماعی مهیا و مجهز می کند .
کودکی که در یک جامعه متولد می شود ، از هر گونه شناخت از محیط پیرامون ( از جمله محیط اجتماعی ) تهی و خالی است . روابط او با والدین و اطرافیان ، بتدریج معیارها و مفاهیم زندگی اجتماعی را ( در ذهن ) او تعبیه می کنند و کودک را به موجودی اجتماعی و همساز با عناصر مختلف حیات اجتماعی تبدیل می نمایند . این جریان را جامعه پذیری می خوانند .
جامعه پذیری در هر جامعه یا از طریق نهادها و سازمانهای اجتماعی ، فرهنگی با برنامه ریزی و به طریقی هدفمند صورت می گیرد ( نظیر خانواده و مدرسه ) و یا به صورت خود بخودی ( غیر برنامه ریزی شده ) از طریق خود فرد بدست می آید ( از طریق گروههای همبازی و . . . ) .

عوامل یا کارگزاران جامعه پذیری
فرآیند جامعه پذیری در بر گیرنده تأثیرات متفاوتی است که در طول زندگی بر فرد وارد می آید مهمترین این تأثیرات عبارت است از تأثیر عوامل ( کارگزاران ) جامعه پذیری یعنی افراد ، گروه ها و نهادهای مهمی که وضعیت های ساختی را ، که جامعه پذیری درون آنها رخ می دهد ، فراهم می سازند . چهار عامل از عوامل یاد شده یعنی خانواده ، مدرسه ، گروه همسالان و وسایل ارتباط جمعی بویژه در جوامع نوین حائز اهمیت می باشند زیرا که عوامل مذکور به طور مداوم و مؤثر بر هر کسی تأثیر می گذارند .

مدرسه عامل یا کارگزاری است که رسماً توسط جامعه موظف به اجتماعی کردن نوجوانان در زمینه مهارتها و ارزشهای خاصی گردیده است .
در مجموعه مدرسه ، نوجوان برای اوّلین بار تحت نظارت مستقیم کسانی که خویشاوند او نیستند قرار می گیرد . پس از این دیگر کودک در مدرسه به عنوان فردی مخصوص و شناخته شده محسوب نمی شود بلکه او اکنون یکی از افراد گروه دانش آموزان است و تابع همان مقررات و انتظاراتی است که هر فرد دیگر تابع آنها می باشد .

موفقیتها یا شکستهای تحصیلی و چگونگی رفتار شخصی بخشی از سوابق رسمی و همیشگی فرد می شود و کودکان مدرسه ای می آموزند که خود را با همان معیار هایی که دیگران در مورد آنها بکار می برند ، ارزیابی کنند . مشارکت در زندگی مدرسه همچنین وابستگی و اتکای کودکان را به خانواده کاهش می دهد و ارتباطات جدیدی با جامعه بزرگتر که ورای خانواده قرار دارد ،ایجاد می کنند.

عوامل دیگر
علاوه بر عواملی که بیان شد.ممکن است مردم تحت تأثیر عوامل دیگر جامعه پذیری مانند، گروههای مذهبی، سازمانهای جوانان و بعدها در زندگی تحت تأثیر شرکتها ،کلوپها، جنبشهای سیاسی و خانه های سالمندان ، قرار گیرند.

دنیس رانگ:توجه را به مفهومی جلب کرده است که تحت عنوان« فراسوی جامعه پذیری انسان » نامیده است یعنی این عقیده که ما اندکی بیش از محصول قابل پیش بینی جامعه پذیری هستیم که بطور یکنواخت و سازگار با نظم اجتماعی آشنا شده ایم . او خاطر نشان می سازد که مردم غالباً احساس می کند تحت اجبار و فشار جامعه قرار دارند که آنچه را مایل به انجام آن نیستند ، انجام دهند و این نشانه آن است که جامعه پذیری کامل نیست .

هدفهای جامعه پذیری

محتوای فراگرد اجتماعی شدن به گوناگونی جامعه های انسانی است بدین معنا که هر جامعه ای با توجه به شرایط و مقتضییات خود ، افراد را پرورش می دهد ؛ مثلاً ، اسکیمو به کودک خود می آموزد که چگونه در مقابل سرمای قطبی از خویش مواظبت کند یا کودک کویر نشین می آموزد که چگونه با آفتاب سوزان صحرا کنار بیاید ، علی رغم تفاوتهای محیطی و فرهنگی ، جامعه پذیری دارای هدفها و مقاصد مشترکی است که به مهمترین آنها می پردازیم :
1- یکی از مقاصد جامعه پذیری آموزش قواعد و نظامات اساسی ، از آداب و عادات و رفتار روزمره گرفته تا روشهای علمی ، به افراد است .
2- فراگرد جامعه پذیری به همان میزان که عادات و رفتار فردرا مطابق هنجارهای اجتماعی ، تحت نظم و انضباط در می آورد ، به او امید و آرزو میدهد .
3- فراگرد جامعه پذیری از طریق بر آوردن خواسته ها ، آرزوها ، امیدها و سوداهای فردی یا ممانت از دستیابی بدانها ، برای فرد هویت می آفریند .
4 – فراگرد جامعه پذیری ، نقشهای اجتماعی و نگرشها ، انتظارات و گرایشها ی مربوط به آن نقشها را به فرد می آموزد .
5 – هدف دیگر فراگرد جامعه پذیری ، آموختن مهارتها است .

اجتماعی شدن
اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن کودک ناتوان به تدریج به شخص خود آگاه، دانا و ورزیده در شیوه های فرهنگی که در آن متولد گردیده است تبدیل می شود. اجتماعی شدن نوعی برنامه ریزی فرهنگی، نیست که در آن کودک تأثیراتی را که با آنها برخورد می کند به طور انفعالی جذب نماید. حتی کودک نوزاد نیازها و خواستهایی دارد که بر رفتار کسانی که مسئول مراقبت از او هستند تأثیرمی گذارد. اجتماعی شدن نسلهای مختلف را به یکدیگر پیوند می دهد. تولد

یک کودک زندگی کسانی را که مسئول پرورش او هستند تغییر می دهد و در نتیجه آنها خودشان فرایند های یادگیری جدیدی را تجربه می کنند. تجربه پدر و مادری معمولاً فعالیتهای بزرگترها را به کودکان برای بقیه زندگی هر دو پیوند می دهد. بدیهی است بزرگترها هنگامی که پدربزرگ و مادر بزرگ می شوند، هنوز

پدر و مادر باقی می مانند، و بدین سان یک رشته روابط دیگری را به وجود می آورند که نسلهای مختلف را به هم پیوند می دهد. اگرچه فرایند یادگیری فرهنگی در دوران بچگی و اوایل کودکی شدیدتر از دوره های بعدی است، یادگیری و سازگاری در سراسر دور زندگی ادامه می یابد.

اجتماعی شدن فرایندی است که به انسان، راههای زندگی کردن در جامعه را می آموزد و شخصیت می دهد و ظرفیتهای او را در جهت انجام وظایف فردی و به عنوان عضو جامعه، توسعه می بخشد.

در آغاز زندگی، کودک از دیگران فرا می گیرد که چه رفتارهایی از او انتظار می رود و او دارای چه نوع شخصیتی است.مثال(1) کودکی که برای نخستین بار وارد دبستان می شود، نخستین تماس جدی خود را با یک سازمان رسمی اجتماعی شدن برقرار می کند، امّا حتی پیش از این دوران نیز کودک از طریق مناسبات متقابلی که در خانه و با اعضای گروههای همبازی خود داشته، تا حدی اجتماعی شده است. چنانچه کودک بر طبق رفتار های مورد انتظار عمل کند، آنگاه در همه موارد مشابه از اقبال و پاداش دیگران برخوردار می شود امّا چنانچه کودک بر خلاف انتظارات گروه رفتار کند، احتمالاً چنین رفتاری طرد او از گروه را در پی خواهد داشت.

پاسخ به این سؤال که آیا انسان اجتماعی است؟
نظرات مختلفی از دانشمندان در دست داریم. بعضی اجتماعی بودن انسان را فطری و برخی نیازهای بشری را موجب اجتماعی شدن او دانسته اند. آنچه که اغلب دانشمندان بدان نظر مثبت دارند، اینکه اجتماعی بودن انسان بطور فطری نیست.

چرا که در این صورت می بایست مانند حیوانات دگرگونی و تحول در انسان نیز صورت می گرفت . از این رو می توان گفت که فطرت، نیاز و تعقل، او را به سوی زندگی اجتماعی سوق داده است.اساس اولین نیاز اجتماعی شدن در کودک با روبرو شدن با« دیگری » شکفته می شود. در آغاز این مرحله در واکنش سرگردان می ماند و سرانجام به مادرش پناه می برد. این تزلزل در تصمیم گیری تا4 سالگی ادامه می یابد، تا اینکه بر کسب تجارب اجتماعی و آموختن اصول و قواعد رفتارهای لازم از طریق خانواده و نهادها توفیق می یابد، این یادگیری اجتماعی به تدریج تا 9 سالگی ادامه دارد. انسان از طریق اجتماعی شدن با قواعد، هنجارها و آداب جامعه آشنا می شود.

گونه های اجتماعی شدن
اجتماعی شدن می تواند هم از طریق رسمی و هم از راههای غیر رسمی انجام گیرد. نهادهای آموزشی نمونه ای از عوامل رسمی و ساختار انتقال شیوه های عملکرد اندیشیدن مقبول جامعه به فرد به شمار می آیند. امّا اجتماعی شدن می تواند از طریق روابط متقابل با همسالان و عضویت در گروهها و باشگاههای غیر رسمی نیز تحقیق پذیرد.

تأثیر هنجار ها بر اجتماعی شدن فرد
ازآنجا که انسان به غرایز بسیار متنوعی مجهز نشده است،برای آنکه بتواند به حیات خود ادامه دهد،بناچار می آموزد که چگونه به دیگران بپیوندد و حتّی برای رفع بنیادی ترین نیازهای خود با آنها همکاری کند. آنچه همکاریهای میان افراد بشر و وابستگی متقابل آنها به یکدیگر را ممکن می سازد، نظامی از الگوهای رفتار آموخته است که دیگر اعضای یک فرهنگ در آن سهیمند. این الگوهای رفتار مشترک یا معیارهای رفتار را هنجار می نامند. کودک ، از سنین بسیار پایین ، هنجارهای فرهنگی تأیید شده را کسب می کند و با این کار در فرایند اجتماعی شدن قرار می گیرد.

اهداف اجتماعی شدن
هدفهای بنیانی فرایند اجتماعی شدن را می توان به قرار زیر خلاصه کرد .
1- شخص باید مهارتهای ضروری را که برای زندگی در جامعه ضروری است فرا بگیرد .

2- شخص باید بتواند به صورت مؤثری با دیگران ارتباط برقرار کند و توانایی خواندن ، نوشتن و سخن گفتن پیدا کند.
3- فرد باید بتواند نیازهای بدنی خود ، همچون قضای حاجت را به شیوهای قابل قبول جامعه فرا گیرد .
4- فرد باید ارزشها و اعتقادات اساسی جامعه خود را در ذهن خود متمرکز کند.

عوامل اجتماعی شدن
می توان به گروهها یا زمینه های اجتماعی که فرایندهای مهم اجتماعی شدن در درون آنها رخ می دهد تحت عنوان عوامل اجتماعی شدن اشاره کرد. در همه فرهنگها ، خانواده عامل اصلی اجتماعی شدن کودک در دوران طفولیت است امّا در مرحله بعدی زندگی فرد ، بسیاری از عوامل دیگر اجتماعی شدن نقش دارند.
خانواده
از آنجا که نظامهای خانواده بسیار متفاوت هستند، دامنه تماسهایی که کودک تجربه می کند به هیچ وجه در فرهنگهای مختلف یکسان نیست . همه جا مادر معمولاً مهمترین فرد در نخستین دوره زندگی کودک است ، امّا همانگونه خاطر نشان گردیده است ، ماهیت روابطی که میان مادران و کودکانشان بر قرار می شود تحت تأثیر شکل و نظم و ترتیب تماس آنها قرار می گیرد. این جریان ، به نوبه خود ، به وسیله خصلت نهادهای خانواده و رابطه شان با گروه بندی های دیگر در جامعه مشروط می شود . در جوامع امروزی ، اجتماعی شدن بیش از همه در یک زمینه کوچک خانوادگی رخ می دهد . بیشتر کودکان نخستین سالهای زندگی خود را در درون یک واحد خانوادگی شامل مادر، پدر و شاید یکی دو فرزند دیگر سپری می کنند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

پروژه دانشجویی بررسی نویز آکوستیکی و روشی برای حذف آن در یک مجرا

علی م دیدگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی بررسی نویز آکوستیکی و روشی برای حذف آن در یک مجرا با pdf دارای 101 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی بررسی نویز آکوستیکی و روشی برای حذف آن در یک مجرا با pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی بررسی نویز آکوستیکی و روشی برای حذف آن در یک مجرا با pdf

چکیده

 مقدمه

 فصل اول: مقدمه ای بر کنترل نویز آکوستیکی

1-1) مقدمه

1-2) علل نیاز به کنترل نویزهای صوتی (فعال و غیر فعال)

1-2-1) بیماری های جسمی

1-2-2) بیماری های روانی

1-2-3) راندمان و کارایی افراد

1-2-4) فرسودگی

1-2-5) آسایش و راحتی

1-2-6 جنبه های اقتصادی

1-3) نقاط ضعف کنترل نویز به روش غیرفعال

1-3-1) کارایی کم در فرکانس های پایین

1-3-2) حجم زیاد عایق های صوتی

1-3-3) گران بودن عایق های صوتی

1-3-4) محدودیت های اجرایی

1-3-5) محدودیت های مکانیکی

1-4) نقاط قوت کنترل نویز به روش فعال

1-4-1) قابلیت حذف نویز در یک گسترده ی فرکانسی وسیع

1-4-2) قابلیت خود تنظیمی سیستم

1-5) کاربرد ANC در گوشی فعال

1-5-1) تضعیف صدا به روش غیر فعال در هدفون

1-5-2) تضعیف صدا به روش آنالوگ در هدفون

1-5-3) تضعیف صوت به روش دیجیتال در هدفون

1-5-4) تضعیف صوت به وسیله ی ترکیب سیستم های آنالوگ و دیجیتال در هدفون

1-6) نتیجه گیری

فصل دوم: اصول فیلترهای وفقی

2-1) مقدمه

2-2) فیلتر وفقی

2-2-1) محیط های کاربردی فیلترهای وفقی

2-3) الگوریتم های وفقی

2-4) روش تحلیلی

2-4-1) تابع عملکرد سیستم وفقی

2-4-2) گرادیان یا مقادیر بهینه بردار وزن

2-4-3) مفهوم بردارها و مقادیر مشخصه R روی سطح عملکرد خطا

2-4-4) شرط همگرا شدن به? W

2-5) روش جستجو

2-5-1) الگوریتم جستجوی گردایان

2-5-2) پایداری و نرخ همگرایی الگوریتم

2-5-3) منحنی یادگیری

2-6) MSE اضافی

2-7) عدم تنظیم

2-8) ثابت زمانی

2-9) الگوریتم LMS

2-9-1) همگرایی الگوریتم LMS

2-10) الگوریتم های LMS اصلاح شده

2-10-1) الگوریتم LMS نرمالیزه شده (NLMS)

2-10-2) الگوریتم های وو LMS علامتدار وو (SLMS)

2-11) نتیجه گیری

فصل سوم: اصول کنترل فعال نویز

3-1) مقدمه

3-2) انواع سیستم های کنترل نویز آکوستیکی

3-3) معرفی سیستم حذف فعال نویز تک کاناله

3-4) کنترل فعال نویز به روش پیشخور

3-4-1) سیستم ANC پیشخور باند پهن تک کاناله

3-4-2) سیستم ANC پیشخور باند باریک تک کاناله

3-5) سیستم های ANC پسخوردار تک کاناله

3-6) سیستم های ANC چند کاناله

3-7) الگوریتم هایی برای سیستم های ANC پسخوردار باند پهن

3-7-1) اثرات مسیر ثانویه

3-7-2) الگوریتم FXLMS

3-7-3) اثرات فیدبک آکوستیکی

3-7-4) الگوریتم Filtered- URLMS

3-8) الگوریتم های سیستم ANC پسخوردار تک کاناله

3-9) نکاتی درباره ی طراحی سیستم های ANC تک کاناله

3-9-1) نرخ نمونه برداری و درجه ی فیلتر

3-9-2) علیت سیستم

3-10) نتیجه گیری

فصل چهارم: شبیه سازی سیستم ANC تک کاناله

4-1) مقدمه

4-2) اجرای الگوریتم FXLMS

4-2-1) حذف نویز باند باریک فرکانس ثابت

4-2-2) حذف نویز باند باریک فرکانس متغیر

4-3) اجرای الگوریتم FBFXLMS

4-4) نتیجه گیری

فصل پنجم: کنترل غیرخطی نویز آکوستیکی در یک ماجرا

5-1) مقدمه

5-2) شبکه عصبی RBF

5-2-1) الگوریتم آموزشی در شبکه ی عصبی RBF

5-2-2) شبکه عصبی GRBF

5-3) شبکه ی TDNGRBF

5-4) استفاده از شبکه ی TDNGRBF در حذف فعال نویز

5-5) نتیجه گیری

فصل ششم: نتیجه گیری و پیشنهادات

6-1) نتیجه گیری

6-2) پیشنهادات

مراجع

 


چکیده
تاکنون برای حذف نویزهای آکوستیکی از روش های فعال  و غیر فعال استفاده شده است. برخلاف روش غیر فعال می‌توان بوسیله‌ی روش فعال، نویز را در فرکانس های پایین (زیر 500 هرتز)، حذف و یا کاهش داد. در روش فعال از سیستمی استفاده می شود که شامل یک فیلتر وفقی است. به دلیل ردیابی خوب فیلتر  ?LMS در محیط نویزی، الگوریتم FXLMS  بعنوان روشی پایه ارائه شده است. اشکال الگوریتم مذکور این است که در مسائل کنترل خطی استفاده می شود. یعنی اگر فرکانس نویز متغیر باشد و یا سیستم کنترلی بصورت غیرخطی کار کند، الگوریتم فوق به خوبی کار نکرده و یا واگرا می شود.
بنابراین در این پایان نامه، ابتدا به ارائه ی گونه ای از الگوریتم FXLMS می پردازیم که قابلیت حذف نویز، با فرکانس متغیر، در یک مجرا و در کوتاه‌ترین زمان ممکن را دارد. برای دستیابی به آن می توان از یک گام حرکت وفقی بهینه ( ) در الگوریتم FXLMS استفاده کرد. به این منظور محدوده ی گام حرکت بهینه در فرکانس های 200 تا 500 هرتز را در داخل یک مجرا محاسبه کرده تا گام حرکت بهینه بر حسب فرکانس ورودی به صورت یک منحنی اسپلاین مدل شود. حال با تخمین فرکانس سیگنال ورودی به صورت یک منحنی اسپلاین مدل شود. حال با تخمین فرکانس سیگنال ورودی بوسیله ی الگوریتم MUSIC  ،  را از روی منحنی برازش شده، بدست آورده و آن را در الگوریتم FXLMS قرار می‌دهیم تا همگرایی سیستم در کوتاه‌ترین زمان، ممکن شود. در نهایت خواهیم دید که الگوریتم FXLMS معمولی با گام ثابت با تغییر فرکانس واگرا شده حال آنکه روش ارائه شده در این پایان نامه قابلیت ردگیری نویز با فرکانس متغیر را فراهم می آورد.
همچنین‌به دلیل‌ماهیت غیرخطی سیستم‌های‌ANC  ، به ارائه‌ی نوعی شبکه‌ی عصبی‌ RBF   TDNGRBF )   ( می‌پردازیم که توانایی مدل کردن رفتار غیرخطی را خواهد داشت. سپس از آن در حذف نویز باند باریک فرکانس متغیر در یک مجرا استفاده کرده و نتایج آن را با الگوریتم FXLMS مقایسه می کنیم. خواهیم دید که روش ارائه شده در مقایسه با الگوریتم FXLMS، با وجود عدم نیاز به تخمین مسیر ثانویه، دارای سرعت همگرایی بالاتر (3 برابر) و خطای کمتری (30% کاهش خطا) است. برای حذف فعال نویز به روش TDNGRBF، ابتدا با یک شبکه ی GRBF به شناسایی مجرا می‌پردازیم. سپس با اعمال N تاخیر زمانی از سیگنال ورودی به N شبکه ی GRBF (با ترکیب خطی در خروجی آنها)، شناسایی سیستم غیرخطی بصورت بر خط امکان پذیر می شود. ضرایب بکار رفته در ترکیب خطی با استفاده از الگوریتم  NLMS بهینه می شوند.
مقدمه
در سال های اخیر حذف نویز آکوستیکی (ANC) با روش های فعال به دلیل کاربردهای فراوان آن مورد توجه بسیاری از محققین بوده است. برخلاف روش غیرفعال می توان بوسیله ی روش فعال، نویز را در فرکانس های پایین (زیر 500 هرتز)، حذف و یا کاهش داد [16،1] اولین بار کنترل فعال نویز توسط Pual Lveg در سال 1936 برای حذف نویز در مجرا- در مواردی چون سیستم های تهویه و تبرید هوا و اگزوز و ..... معرفی و تشریح گردید [2]. در این سیستم نویز با تولید یک صوت مشابه (هم دامنه)، ولی با فاز مخالف حذف می گردد. به این منظور باید دامنه و فاز نویز تشخیص داده شده و معکوس آن تولید شود.
سیستم ایجاد شده باید قابلیت کنترل وفقی نویز را داشته باشد تا بتواند تغییرات ایجاد شده در نویز اولیه را ردگیری نماید [1، 8، 12] عموماً در ANC از فیلتر FIR بعنوان یک کنترلگر وفقی استفاده می شود که وزن های آن توسط الگوریتم LMS بهینه می شوند. اما به دلیل ظاهر شدن تابع تبدیل مسیر ثانویه در سیستم ANC، بایستی الگوریتم LMS جهت دستیابی به همگرایی اصلاح گردد [4]. لذا در ANC از الگوریتم FXLMS- که سیگنال فیلتر شده ی نویز را بعنوان ورودی الگوریتم در نظر می گیرد- استفاده می شود. این الگوریتم در ابتدا به وسیله ی مورگان بیان شد [4] و سپس Burgess پیشنهاد کرد که از آن برای حذف نویز داخل مجرا استفاده شود [5]. نویز باقیمانده نیز می تواند به عنوان سیگنال ورودی به الگوریتم وفقی برای تنظیم ضرایب فیلتر و تخمین اثرات کانال آکوستیکی استفاده شود.
الگوریتم FXLMS یک روش ساده ای را پیشنهاد می کند که به منظور انتخاب گام حرکت( ) مناسب، نیاز به دانشی در مورد خصوصیات آماری داده های ورودی دارد. به ویژه هنگامیکه مسیر ثانویه بصورت on- Line بهینه شود [58]. در این الگوریتم برای اطمینان از همگرایی، گام حرکت را کوچک اختیار می کنند. در نتیجه سرعت همگرایی پایین است و اجرای ضعیفی خواهیم داشت. حال آنکه الگوریتم FXNLMS همگرایی را برای یک محدوده ای از گام حرکت- که بستگی به خصوصیات آماری داده های ورودی ندارد- تضمین می کند و سرعت همگرایی آن نسبت به الگوریتم FXLMS بیشتر است. هر چند این الگوریتم نیز بخاطر نویزهایی که از محیط وارد میکروفن های ورودی و خطا می شوند، اثر پذیر است [50]. از مشکلات الگوریتم FXLMS این است که برای حذف نویز باند پهن نیاز به فیلتری از درجات بالا دارد که سبب افزایش طول مجرا می شود [6]. همچنین این الگوریتم تنها در مورد کنترل کننده های خطی صادق است و برای کنترل کننده های غیر خطی قابل استفاده نیست [51، 52]. در سیستم های ANC، عوامل غیرخطی از محرک های ثانویه (سیستم های آکوستیکی غیر خطی تحت کنترل) سرچشمه می گیرند. به ویژه وقتی سیگنال نویز ورودی دامنه ای نزدیک به اشباع داشته باشد و یا در فرکانس های نزدیک- یا پایین تر از- محدوده ی می نیمم فرکانس کاری محرک ها کار کند [52]. بدین منظور برای بررسی عوامل غیرخطی می توان از ساختاری غیر خطی، همانند شبکه های عصبی استفاده کرد.
با توجه به پاسخ بلندگو، هیچ کاهشی در مقادیر کمتر از 200 هرتز بدست نمی آید [1]. همچنین به دلیل اینکه تکنیک های غیر فعال برای کاهش نویز در فرکانس های کمتر از 500 هرتز موفقیت آمیز‌نبوده اند [1، 6، 16]، از سیستم های ANC در محدوده ی 200 تا 500 هرتز استفاده می شود. استفاده از بلندگوهای مناسب باعث کاهش حد پایینی این محدوده می شود [1]. حد بالایی عملکرد را محدود نمی کند، چرا که تکنیک های غیرفعال برای کاهش نویز در فرکانس های بالاتر از 500 هرتز موفقیت آمیز خواهد بود.
در اجرای الگوریتم FXLMS ، برای اینکه نویز پریودیک تک فرکانس ورودی به مجرا در کوتاهترین زمان ممکن حذف شود، احتیاج به گام حرکت بهینه( ) در فیلتر وفقی داریم. ولی در عمل اگر فرکانس ورودی تغییراتی داشته باشد، ممکن است که حذف نویز در کوتاهترین زمان ممکن اتفاق نیفتد و یا سیستم بصورت واگرا عمل کند. در این پایان نامه برای رفع این مشکل، از یک گام حرکت وفقی در الگوریتم FXLMS استفاده می کنیم. به این منظور محدوده ی گام حرکت بهینه – در فرکانس های 200 تا 500 هرتز – را محاسبه کرده تا اینکه یک منحنی اسپلاین گام حرکت بهینه برحسب فرکانس ورودی بدست آید. حال با تخمین فرکانس ورودی بوسیله ی الگوریتم MUSIC و استفاده از منحنی بدست آمده،  را محاسبه کرده و از آن در الگوریتم FXLMS استفاده می کنیم.
همچنین در این پایان نامه با ارائه ی یک شبکه ی غیرخطی TDNGRBF، به حذف فعال نویز باند باریک فرکانس متغیر می پردازیم. نمونه های (n)x تا X(n-N) ، به N تا شبکه ی GRBF وارد می شوند و سپس از ترکیب خطی خروجی آنها برای حذف نویز در یک مجرا استفاده می شود. وزن های شبکه ی GRBF روی سیگنال سینوسی فرکانس متغیر 200 تا 500 هرتز محاسبه می شوند و در نهایت روش TDNGRBF قابلیت حذف نویز در مجرا را نشان می دهد.
این پایان نامه بصورت زیر سازمان دهی شده است:
در فصل اول دلایل نیاز به کنترل نویزهای صوتی، تایخچه ی سیستم های کنترل فعال نویز و دلایل برتری آن نسبت به روش کنترل غیرفعال مورد توجه قرار گرفته است. در پایان فصل به معرفی گوشی فعال- که نمونه ی صنعتی از این سیستم ها می باشد ، می پردازیم.
در فصل دوم اصول فیلترهای وفقی را تشریح کرده و در این راستا الگوریتم LMS را بطور کامل توضیح می دهیم. نحوه ی انتخاب ضریب همگرایی و زمان همگرایی از نکاتی است که دراین فصل بررسی می گردد. همچنین الگوریتم های SLMS,NLMS و CLMS را معرفی می کنیم.
در فصل سوم به بررسی اصول کنترل فعال نویز در یک مجرا می پردازیم. بدین منظور روش های پیشخور مبتنی بر الگوریتم های FBFXLMS, FXLMS  در فصل چهارم ارائه خواهد شد. در این راه ابتدا شبیه سازی یک سیستم ANC تک کاناله با الگوریتم FXLMS معمولی عرضه گردیده و سپس به ارائه گونه ای از الگوریتم FXLMS می پردازیم که قابلیت حذف نویز فرکانس متغیر- در کمترین زمان ممکن – را دارد. در پایان این فصل الگوریتم FBFXLMS نیز شبیه سازی شده است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی:

<      1   2   3   4   5   >>   >

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ