پروژه دانشجویی مقاله وجوب حفظ دارالاسلام در اندیشه و رفتار سیاسی صاحب عروه با pdf دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله وجوب حفظ دارالاسلام در اندیشه و رفتار سیاسی صاحب عروه با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده:
مقدمه
زندگی و زمانه
مفهوم دارالاسلام
قاعده حفظ نظام و حکومت آن بر سایر احکام
قاعده حفظ نظام و استثنای وجوب جهاد در رکاب حاکم غیرمشروع
اهتمام به مسائل سیاسی اجتماعی دارالاسلام
رفتار سیاسی صاحب عروه در دفاع از دارالاسلام
درخواست همکاری شیعیان با دولت عثمانی
فتوای جهاد و بسیج مردم عراق علیه متفقین
اعزام فرزند خویش به جبهه جنگ با کفار
نتیجه گیری
منابع
ابوالحسنی (منذر)، علی (1389)، فراتر از روش آزمون- خطا ، زمانه و کارنامه آیت الله العظمی آقا سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی، صاحب عروه ، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
جمعى از پژوهشگران (1426ق)، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع)، زیر نظر: سیدمحمود هاشمى شاهرودى قم، مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت(ع)
حر عاملى، محمدبن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت(ع)
حسینى عاملى، سیدجواد بن محمد (1419ق)، مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلاّمه، قم، دفتر انتشارات اسلامى
حلبی، ابی الصلاح (بی تا)، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، بی جا، بی نا
حلّى، احمد بن ادریس (1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى
رجبی، محمدحسن (1378)، رسایل و فتاوای جهادی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
سیورى حلّى، مقداد بن عبدالله (1404ق)، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع ، تصحیح سیدعبداللطیف حسینى کوه کمرى، قم، کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى
صدوق، محمدبن علی (1403ق)، الخصال، قم، دفتر انتشارات اسلامى
طباطبایى یزدى، سیدمحمدکاظم (1409ق)، العروه الوثقى، چ دوم، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات
ـــــ (1410ق)، حاشیه المکاسب، قم، اسماعیلیان
ـــــ (1415ق)، سؤال و جواب، تحقیق و تصحیح سید مصطفى محقق داماد و دیگران، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی
طباطبائی، سیدعلی (1412ق)، ریاض المسائل فی بیان أحکام الشرع بالدلائل، قم، دفتر انتشارات اسلامى
طبرى، عمادالدین (1383ق)، بشاره المصطفی، نجف، کتابخانه حیدریه
طوسى، جعفربن محمد (1365)، التهذیب، تهران، دار الکتب الإسلامیه
طوسى، محمدبن حسن (1387ق)، المبسوط فی فقه الإمامیه، تصحیح سیدمحمدتقى کشفى، چ سوم ، تهران، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه
طوسی، ابن حمزه (بی تا)، الوسیله الى نیل الفضیله، بی جا، بی نا
عاملى، محمدبن مکی (شهید اول) (1417ق)، الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه ، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى
عمیدزنجانی، عباسعلی (1367)، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر
کاووسی عراقی، محمدحسن و نصرالله صالحی (1376)، جهادیه؛ فتاوای جهادیه علماء و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، چ دوم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه
کسروی، احمد (1369)، تاریخ مشروطه ایران تهران، چ پانزدهم، تهران، امیرکبیر
کلینى، محمدبن یعقوب (1365)، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه
مدرسی، سیدمحمد (1388)، جواد نجوم السرد بذکر علماء یزد، تحقیق سیدمحمدحسین مدرسی، یزد، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
موسوی خمینی، سیدروح الله (بی تا)، تحریر الوسیله ، قم، دارالعلم
نامدار، مظفر، اسوه فقاهت و سیاست معرفت سیاسی در اندیشه علّامه مجاهد آیت الله العظمی سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی (1377)، در: تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، به اهتمام موسی نجفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
نجفی، محمدحسن (بی تا)، جواهر الکلام، ط السابعه، بی جا، داراحیاء التراث العربی
رویارویی غرب جدید با جهان اسلام در دوره معاصر، عالمان دینی را بر آن داشت تا در برابر حوادث و رخدادهای متفاوت ناشی از آن در ساحتهای گوناگون سیاسی، اجتماعی دارالاسلام، اعم از تهاجم فرهنگی، علمی، نظامی و; واکنش مناسب نشان دهند تا مانع آسیبهای جدی به کیان نظام اسلامی در برابر موج حملات کفار و بیگانگان شوند. مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایییزدی، یکی از عالمان دینی بود که در زمان خویش در این راستا تلاشهای همهجانبهای، به منظور حفظ سرزمین اسلامی از خود نشان داد. این نوشتار، با رویکرد تحلیلی و مطالعه اسنادی، ضمن تبیین آراء فقهی فقهای شیعه، بهویژه صاحب عروه درباره وجوب حفظ دارالاسلام، به مهمترین رفتارهای سیاسی ایشان، که عمدتاً تحت تأثیر این دیدگاه فقهی است، اشاره میکند
کلیدواژهها: دارالاسلام، صاحب عروه، حفظ نظام، رفتار سیاسی، فقه سیاسی شیعه
دارالاسلام یکی از مفاهیم اساسی فقه سیاسی است که احکام و مسائل خاصی دارد. یکی از مسائل عمده آن، وجوب حفظ دارالاسلام است که به مثابه قاعده فقهی درآمده است. فقهای شیعه، حفظ و حراست و دفاع از سرزمین اسلامی در برابر تهاجم کفار را امری واجب و ضروری می دانند. مرحوم صاحب عروه، یکی از فقهای بنام حوزه علمیه نجف است که در اندیشه و عمل، به این مسئله اهتمام ورزیده و توصیه های خاصی پیرامون آن در قالب بیانیه و سخنرانی داشته و فتاوای زیادی از ایشان در این زمینه در این زمینه بر جای مانده است. سیدمحمدکاظم یزدی، همواره بر مسائل سیاسی اجتماعی دارالاسلام تأکید می کرد. ایشان در حمله متفقین به عثمانی، با همه توان وارد میدان شد و ضمن توصیه و صدور بیانیه های مختلف، از جامعه عشایر عراق خواست تا تمام ظرفیت ها و قوای خود را در دفاع از عثمانی به کار گیرند. مرحوم صاحب عروه، به عنوان زعیم بزرگ شیعه در همه این وقایع، با آنکه نظام سیاسی خلافت بر آن قلمرو حکومت می کرد، علاوه بر حمایت معنوی اقدامات زیادی نیز متناسب با آن انجام داد. این نوشتار، به دنبال پاسخ به این سؤال است که دیدگاه صاحب عروه درباره مسئله حفظ دارالاسلام چیست؟ و رفتار سیاسی ایشان در قبال مسائل دارالاسلام چه بوده است؟
در پاسخ به این پرسش، تلاش خواهد شد با استفاده از روش فقهی دیدگاه سیدمحمدکاظم یزدی درباره قاعده وجوب حفظ دارالاسلام تبیین شود و رفتار سیاسی ایشان، در برابر حمله متفقین به دارالاسلام، یعنی بخش هایی از قلمرو عثمانی و ایران نیز بررسی گردد
سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، معروف به سید و صاحب عروه ، منسوب به خاندان امام حسن مجتبی در سال 1247ق، در روستای کسنویه واقع در حومه یزد به دنیا آمد و در شب بیست وهفتم و یا هشتم ماه رجب 1327ق، وفات و در صحن مقدس مرتضوی دفن گردید (طباطبایی، 1415ق، ص1 و 3). سیدمحمد در دوسالگی پدر کشاورز خود را از دست داد و تحت سرپرستی عموها و عموزادگانش قرار گرفت. دروس مقدماتی و سطح را در یزد فراگرفت، سپس برای ادامه تحصیل راهی شهرهای مشهد و اصفهان شد. به نقل برخی، صاحب عروه دروس نهایی فقه، اصول و فلسفه را همراه علوم هیئت و ریاضیات، در مشهد (منذر، 1389، ص27) فرا گرفت. پس از آن، حدود سال 1265ق راهی اصفهان، که دارای حوزه علمیه ای مهم و معتبر بود، شد. پس از چند سالی برای تحصیل مراتب عالیه دانش و استفاده از محضر بزرگانی چون شیخ انصاری عازم نجف گردید. اما متأسفانه در کرند کرمانشاه خبر درگذشت شیخ انصاری را شنید. سید در نجف اشرف، در حلقه درس بزرگانی چون حاج شیخ مهدی آل کاشف الغطاء و میرزای شیرازی کسب فیض کرد. ازاین رو، ایشان توانست جامعیت علمی کسب نماید، به طوری که به جز در فقه و اصول، که متبحر بود و از علمای طراز اول زمان خود به شمار می آمد، با علوم دیگر نظیر هیئت و ریاضیات و فلسفه آشنایی کامل داشت. تحصیل در علوم هیئت و نجوم را که در مشهد مقدس آغاز کرده بود، رها نکرد. در نجف نیز به تحصیل هیئت و ریاضیات از استاد سیدیحیی موسوی یزدی شاگرد برجسته خود ادامه داد (مدرسی، 1388، ص689). همچنین سید در ادبیات، زبان عربی و فارسی صاحب نظر بود و به هر دو زبان شعر می سرود (طباطبایی، 1415ق، ص1). از این شخصیت گرانقدر، نزدیک به چهل اثر علمی، اعم از کتاب، رساله و حاشیه بر جای مانده که مهمترین آنها حاشیه مکاسب، کتاب التعادل و التراجیح، رساله فی اجتماع الأمر و النهى، رساله فی الظن المتعلق بإعداد الصلاه و کیفیه الاحتیاط، رساله فی منجزات المریض، رساله سؤال و جواب (مدرسی، 1388، ص714) و از همه مهمتر، کتاب العروه الوثقی می باشد (طباطبایی، 1415ق، ص2-3)
صاحب عروه، پس از وفات مرحوم میرزای شیرازی در سال 1312ق، به عنوان یکی از مراجع تقلید زمان خود مطرح شد، به گونه ای که کسروی، که از طرفداران سرسخت مشروطه و دشمن روحانیت و طبیعتاً از مخالفان مرحوم صاحب عروه، به دلیل موضع منفی ایشان در قبال مشروطه بود، در این باره می نویسد: چنانکه نوشته ایم سیدیزدی در رده آخوند خراسانی و حاج شیخ مازندرانی شمرده می شد و گروهی انبوه از ایرانیان، از مقلدان او می بودند (کسروی، 1369، ص496). سخنانی که درباره مرجعیت صاحب عروه مطرح شد، همگی مربوط به زمانی است که میرزای شیرازی به تازگی از دنیا رفته بود و مرحوم آخوند خراسانی هنوز زنده بود. پس از درگذشت آخوند خراسانی در سال 1329ق، مرجعیت علی الاطلاق به ایشان واگذار گردید (منذر، 1389، ص206). مرجعیت عامه و علی الاطلاق مرحوم سیدکاظم یزدی، موجب نفوذ بیش از حد ایشان در جهان اسلام شد و دولت های ایران و عثمانی و سایر سرزمین های اسلامی و حتی انگلیسی ها در دوران اشغال عراق، احترام زیادی برای ایشان قائل بودند (ر.ک: منذر، همان، ص211-212). البته حرمت گذاشتن به سید از سوی حکام اسلامی و انگلیسی عمدتاً ناشی از ترسی بود که از نفوذ، اقتدار، آگاهی و آراء سیاسی ایشان داشتند. مرحوم صاحب عروه، از معدود مراجعی بود که به مخالفت با مشروطه پرداخت و کتابی در این زمینه به نگارش درآورد. این امر موجب کینه و عداوت طرفداران مشروطه از ایشان شد، تا جایی که درب منزل ایشان تجمع کردند تا ایشان را به قتل برسانند، اما با تلاش و مراقبت مقلدان و طرفداران ایشان در عراق، این خطر رفع شد (به نقل از: طباطبایی، 1415ق، ص3) سید در عصری زندگی کرد و زعامت مرجعیت شیعه را عهده دار شد که حوادث مهمی در جهان و به ویژه جهان اسلام و از جمله ایران در حال اتفاق بود. شکل گیری مشروطیت در ایران، به زعامت و رهبری روحانیت، همچنین آغاز جنگ جهانی اول و به دنبال آن اشغال عراق، و فروپاشی عثمانی از جمله مهم ترین رویدادهایی بود که در این دوره به وقوع پیوست. مرحوم صاحب عروه، نقش مهمی در جنبش شیعیان عراق علیه سلطه انگلیس ایفا کرد. در برخی منابع حدود پنجاه سند در این باره به ثبت رسیده است (ر.ک: نامدار، 1377، ص62ـ123)
واژه دار در لغت به معنای محل، مسکن، مکان سکونت، شهر، قبیله و کشور آمده است (تاج العروس، ج3، ص 212 (نرم افزار الشامله). بنابراین، دارالاسلام در لغت به معنای سرزمین یا شهر و کشوری است که محل اجتماع مسلمانان و یا مکانی است که قبیله ای که به اسلام اعتقاد دارند، در آن سکونت دارند. اما در اصطلاح، تعاریف متفاوتی از سوی فقها برای دارالاسلام ارائه شده که هر یک، ملاک خاصی را در تعریف آن معتبر دانسته اند. برای نمونه، شهید اول، ملاک اجرای احکام اسلامی را در تعریف دارالاسلام دخیل دانسته ، گرچه کفاری که در عهد با مسلمانان هستند نیز در آن منطقه زندگی کنند: المراد بدار الاسلام ما ینفذ فیها حکم الاسلام فلایکون بها کافرا الا معاهدا (شهید اول، 1417ق، ج3، ص78). جامع المقاصد، دارالاسلام را شامل دو بخش دانسته است: سرزمین هایی که خود مسلمانان آن را به وجود آورده اند. مثل بغداد و بخش دیگر، مناطقی است که به دست مسلمانان فتح شده است (حسینى عاملى، 1419ق، ص589). علّامه حلی نیز تقسیم بندی مشابهی از دارالاسلام ارائه داده است )سیوری حلی، 1404ق، ج4، ص107). برخی دیگر در تعریف دارالاسلام گفته اند: دارالاسلام به سرزمینى گفته می شود که احکام اسلام در آن منطقه نافذ و جاری است. برخى قدما براى دارالاسلام سه مصداق ذکر کرده اند: شهری که در اسلام بنا شده و مشرکان به آن راه نیافته اند. مانند بغداد و بصره؛ شهری که به کافران تعلّق داشته است، اما مسلمانان آن را به تصرف خود درآورده اند. و شهرى که از آنِ مسلمانان بوده، اما به سیطره کفار درآمده است. برخى دیگر، دارالاسلام را تنها به دو مورد اوّل اختصاص داده اند. بنابر تعریف و تقسیم یاد شده، دارالاسلام سرزمینى خواهد بود که تحت تصرف مسلمانان و احکام اسلام در آن جارى باشد، هرچند مسلمانان در آنجا زندگى نکنند (هاشمی شاهرودی، 1426ق، ج3، ص569)
برخی از محققان مجموع نظریات مطروح در این باره را به هفت نظریه تقسیم کرده اند (ر.ک: عمیدزنجانی، 1367). ولی آنچه در این بحث مسلم است، هریک از ملاکات فوق را در تعریف خود اخذ نماییم، دست کم آن تعریف شامل مصداق مورد بحث ما، که مرحوم صاحب عروه در آن فعالیت سیاسی داشته اند، یعنی سرزمین امپراطوری عثمانی و ایالات تحت قلمرو آن همچون شامات و عراق و; می شود. دست کم قدر متیقن آن این سرزمین می باشد. بنابراین، احکام فقهی، حقوقی، سیاسی و; از جمله وجوب دفاع و حفظ حدود و ثغور آن از هجوم کفار، را بررسی می کنیم
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله تعامل روحانیت و دولت اسلامی با pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تعامل روحانیت و دولت اسلامی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
الف. مفاهیم
روحانیت
دولت اسلامی
ب. مبانی نظری
1 اسلام و اجتماع
2 اسلام و تأسیس دولت
3 اسلام و روحانیت
3ـ1 ضرورت عقلی
3ـ2 ضرورت دینی
3ـ3 ضرورت تاریخی
4 روحانیت و جامعه
5 مشروعیت دولتها
ج. دیدگاهها در شیوه تعامل با حکومت
1 همکاری با دولتها
2 ادلّه مخالفان و موافقان همکاری علما با دولتهای جائر
د. دیدگاهها
1 نظریه دولتسالاری مطلق
2 نظریه روحانیتسالاری مطلق
3 نظریه جدایی روحانیت از دولت اسلامی (سکولاریسم)
4 نظریه دولت اسلامی منهای روحانیت (روحانیتستیزی)29
ه . تعامل نهادی روحانیت با دولت اسلامی
1 تفکیک میان حاکمیت و ساختار اعمال آن
2 روحانی، به عنوان رهبری دینی و روحانی به عنوان عضو یک صنف
3 انفکاکناپذیری مأموریت و تکالیف روحانیت و دولت اسلامی
4 عوامل پیوند روحانیت با دولت اسلامی
4ـ1 اجتهاد و قانونگذاری
4ـ2 هدایت، نظارت، حفاظت
4ـ3 قضاوت
4ـ4 امر به معروف و نهی از منکر
4ـ5 تبلیغ دین
4ـ6 تربیت، تهذیب و تتمیم مکارم اخلاق
5 لوازم تعامل روحانیت و دولت اسلام
5ـ1 استقلال
الف. استقلال مالی
ب. استقلال جایگاه
5ـ2 کارآمدی
5ـ3 حفظ جایگاه، خاستگاه و پایگاه
حفظ پایگاه
5ـ4 انسجام و سازماندهی
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
اغصان، علی رحیق، دانشنامه در علم سیاست ، تهران، فرهنگ صبا، ص300
امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، تهران، مکتبه الاعتماد، 1366
ـــــ ، جهاد اکبر، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار، 1373
ـــــ ، شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار 1373
ـــــ ، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370
ـــــ ، کشف الاسرار، تهران، محمد، بیتا
ـــــ ، ولایت فقیه: حکومت اسلامی قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، 1373
باربیه، موریس، دین و سیاست در اندیشه مدرن، ترجمه امیررضایی، تهران، قصیده سرا، 1384
بازرگان ، مهدی، بعثت و ایدئولوژی، تهران، طلوع، 1345
ـــــ ، آخرت و خدا هدف رسالت انبیاء، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377
جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفویه، قم، انصاریان، 1370
جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1388
جوادی آملی، عبداللـه، ولایت فقیه: فقاهت و عدالت، قم، اسراء، 1378
حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، بیجا، امیر کبیر، بیتا
حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1416ق
خامنهای، سیدعلی، حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375
ذبیحزاده، علینقی، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1383
سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، موسسه فرهنگی صراط، 1373
شجاعی زند، علیرضا، «مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین»، نشر تبیان،
شریعتی، علی، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، چاپخش، 1378
ـــــ ، مذهب علیه مذهب، تهران، چاپخش، 1377
صدر، محمدباقر، الاسلام یقود الحیات (رسالتنا)، بیجا، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، 1379
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلی للمطبوعات، 1411ق
طبری، محمدبیجریر، تفسیر طبری،تهران، توس، 1367
عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، 1373
قائم مقام فراهانی، میرزا عیسی، احکام جهاد و اسباب الرشاد، با مقدمه و تصحیح غلامحسین زرگری نژاد، تهران، بقعه، 1380
قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، بیجا، دارالفکر، 1424ق
ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون: تفسیر الماوردی، بیجا، دار الکتب العلمیه، 1386
محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1379
ـــــ ، رسائل المحقق الکرکی، قم، مکتبه آیهالله المرعشی العامه، 1409ق
مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372
مطهری، مرتضی، روحانیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370
در ارتباط با نوع تعامل روحانیت با دولت اسلامی دیدگاههای متفاوتی وجود دارد: دیدگاهی روحانیت را تابع دولت اسلامی و در خدمت آن میداند و معتقد است که چون دولت اسلامی است، به حکم وظیفه دینی همه از جمله روحانیت، باید از همه اجزا آن اطاعت کند. دیدگاه دیگر روحانیت را حاکم بر دولت اسلامی دانسته و معتقد است که دولت اسلامی مجرای اجرای حدود الهی است و عامل اجرای آن عالمان و کارشناسان دین هستند. دولت اسلامی آنگاه محقق میشود که روحانیت به عنوان رهبری دینی در رأس آن باشد. جریانی نیز اصولاً ارتباط میان دین و سیاست را قبول ندارد و با همین توجیه، عرصه حضور و مأموریت روحانیت و دولت را متفاوت و از هم جدا میداند. تفکری مدعی پیوند دین و سیاست است، ولی این پیوند را به روحانیت و دولت سرایت نمیدهد و معتقد به دولت اسلامی، منهای روحانیت است. منشأ هریک از این دیدگاهها، تلقی صاحبان آن از مفهوم روحانیت و دولت اسلامی، رابط بین دین و جامعه، اسلام و حکومت، اسلام و روحانیت، روحانیت و جامعه و; است.
در این مقاله، پس از تبیین مفاهیم و مبانی موضوع و بررسی دیدگاههای مختلف در این خصوص، به بررسی و ارائه الگویی هماهنگ با فلسفه سیاسی اسلام و منطبق بر اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، به عنوان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی پرداخته میشود.
کلید واژهها: روحانیت، دولت اسلامی، دولتسالاری، روحانیتسالاری، روحانیتستیزی، تعامل نهادی.
تعامل روحانیت و دولت اسلامی از مسائل مهمی است که پرداختن به آن، با توجه به گذشت سه دهه از استقرار حاکمیت دینی در ایران امری ضروری است. در حقیقت، این مسئله افزون بر آنکه یکی از مطالبات اساسی رهبری انقلاب اسلامی از آغاز تاکنون بوده بوده است، همواره دغدغه کارگزاران حکومت دینی نیز بوده است. حوزههای علمیه به عنوان کانون تولید علم، تسیهیل و زمینهسازی اجرای قوانین اسلامی در جامعه، نقش زیادی در ایجاد، حفظ و گسترش حاکمیت دینی دارند. در زمینه چگونگی ارتباط نهاد حوزه با دولت اسلامی دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. در این مقال، ضمن نقد و ارزیابی این دیدگاهها، به تبیین دیدگاه موردنظر اشاره میگردد
برای واژه «روحانیت» سه معنا ذکر شده است: 1 روحانیت به معنای «معنویت» در مقابل مادیت؛ 2 روحانیت «منسوب به روح» و یا عالم ملائکه و اجنه؛ 3 به معنای روحانیان به عنوان طیفی از انسانها.1 روحانیت مدنظر در این مقاله، معنای سوم است
اما اینکه چرا به این گروه از انسانها، «روحانی» گفته میشود؟ آیا این واژه مبنای اسلامی دارد یا نه، باید گفت: در معارف اسلامی واژهای به نام «روحانیت» سابقه طولانی ندارد، ولی این، به معنای آن نیست که اصل روحانیت در اسلام سابقه ندارد، بلکه حقیقتی به عنوان عالمان اسلامی، که وظیفه شناخت عمیق و همهجانبه اسلام و تبیین و تبلیغ آن را عهدهدار است، ریشه در معارف و تاریخ اسلام دارد و در هر زمان، به تناسب فرهنگ و ادبیات حاکم، از آن با اسم یا واژهای خاص یاد میشده است
بر اساس ادلّه ضرورت وجودی روحانیت که در پی خواهد آمد، روحانیت موردنظر در این تحقیق عبارتند از: «طیفی از انسانهای عالم و معتقد به اصول، ارزشها و احکام اسلامی، که مراحل نظام تعلیم و تربیت ویژه علوم دینی، به تناسب مأموریتهای متفاوت، را طی نموده و در خدمت شناخت و تبیین و ترویج دین قرار دارند. از نصاب لازم تقوا و معنویت برای انجام این وظیفه برخوردار بوده و معمولاً با لباس خاص و امروزه با عنوان روحانیت شناخته میشوند.»
در علم سیاست، دولت عبارت است از: سازمان مرکزی سیاست که دارای چهار رکن است: رکن اقلیمی (سرزمین)؛ رکن انسانی (مردم)؛ رکن حاکمیتی (نوع حاکمیت)؛ رکن ساختاری (حکومت یا ساختار اعمال حاکمیت).2
بر اساس این تعریف، جمهوری اسلامی ایران، نشانگر ساختاری از حاکمیت است که در ولایت فقیه تبلور یافته و در حال حاضر، در کشور ایران و متعلق به مردم آن است
با قطعنظر از دیدگاههای مختلف متفکران دینی و غیردینی در خصوص ماهیت و حقیقت جامعه و اصالت یا فرعیت آن نسبت به فرد و تفاوت دیدگاه متفکران اسلامی در این خصوص،3 اصل موضوعیت جامعه و اهمیت آن انکارناپذیر است.4
با نگاهی استقرایی به اصول، ارزشها و احکام اسلامی، اجتماعی بودن آنها بینیاز از استدلال است. از دَه ضروری دین (روزه، نماز، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری)، فقط سه ضروری (روزه، نماز، حج)، آن هم با نگاه بسیط، عبادی و فردی محسوب میشوند و اجتماعی بودن هفت ضروری دیگر بدیهی است. با نگاهی جامع به زوایای مختلف روزه، نماز و حج، ابعاد اجتماعی آنها کمتر از ابعاد فردی نیست. روزه و غایاتی که برای آن لحاظ شده، از جمله درک رنج مستمندان و گرسنگان و کمک به آنان و نقش و آثار اجتماعی نمازهای جمعه و جماعات و آثار اجتماعی اصل نماز طبق صراحت قرآن کریم «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ;»(عنکبوت: 45) و آثار اجتماعی حج به عنوان یک کنگره عظیم جهانی به خوبی روشن است که اسلام یک مکتب اجتماعی است و برای جامعه طرح، برنامه و قانون دارد و جامعه را بستر بندگی خدا و تکامل انسان تا رسیدن به کمال نهایی، یعنی قرب خداوند میداند
امام خمینی(ره) در اینباره میفرمایند: «احکام شرع حاوی قوانین و مقرّرات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را میسازد. در این نظام حقوقی، هرچه بشر نیاز دارد، فراهم آمده است.»5 و در تعریف جامع و همهجانبه از فقه میفرمایند: «فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان و جامعه از گهواره تا گور است.»6
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله پیشرفت و وظایف دولت دینی با pdf دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله پیشرفت و وظایف دولت دینی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
چیستی پیشرفت
دو نوع پیشرفت وارونه
پیشرفت معقول و حکیمانه
مفهوم توسعه و پیشرفت
چیستی دولت دینی
ماهیت دولت
ماهیت دین
دولت دینی
دولت دینی و پیشرفت
وظایف توسعهای دولت دینی
1 حفظ نظم و ایجاد امنیت
2 تأسیس بنیادهای قانونی، نظیر قانون اساسی، مجلس قانونگذاری و تولید قوانین مناسب
3 برپایی نظام قضایی عادلانه و تضمین حقوق افراد
4 برخورداری از نظام اداری مناسب
5 نظارت دقیق برعملکرد نهادهای دولتی، قضایی و لشکری
6 برنامهریزی برای پیشرفت بر اساس اصول و شاخصهای ثابت و تعیین عناصر متغیر مرتبط با اصول ثابت
7 سرمایهگذاری در نیروی انسانی ماهر و متعهد
8 انباشت سرمایه فیزیکی به ویژه در امور زیربنایی
9 نظارت بر بهرهوری
10 مداخله مسئولانه دولت در مبادله (به مثابه جزئی از فرایند تولید)
11 کاهش انواع نابرابریهای اقتصادی (تأثیر کاهش نابرابری بر رشد)
12 نظام جامع تأمین اجتماعی (تأثیر تأمین بر کارایی نیروی کار)
13هزینهمند کردن گدایی، بیهودهکاری و کارهای حرام
جمعبندی
منابع
ـ نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ـ بنیاد نهجالبلاغه، چ سوم، 1378
ـ ارسنجانی، حسن، حاکمیت دولتها، تهران، سازمان کتابهای جیبی، 1342
ـ اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر، 1373
ـ بئک، لوئیس، «دگرگونی در مفاهیم و هدفهای توسعه»، ترجمه حسین قاضیان، نامه فرهنگ، ش 1 و 2
ـ بوزان، باری، مردم، دولتها و هراس، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378
ـ تودارو، مایکل، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، تهران، مؤسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه، چ نهم، 1378
ـ جعفری، محمدتقی، فلسفه دین، تدوین عبدالله نصری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چ دوم، پاییز 1378
ـ جهانیان، ناصر، «جایگاه دولت در اقتصاد اسلامی»، اقتصاد اسلامی، ش 1، بهار 1380، ص 129ـ 158
ـ جهانیان ناصر، «نقش دولت در توسعه از دیدگاه امام خمینی(ره)»، اقتصاد اسلامی، ش 3، پاییز 1380، ص 55 ـ 74
ـ خامنهای، سیدعلی(مقام معظم رهبری)، روزنامه جمهوری اسلامی، پنجشنبه، 22 آذر، 1380، 26 رمضانالمبارک، شماره 6517
ـ امام خمینی، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369، ج 20 و 21
ـ زاکس، ولفگانگ، نگاهی نو به مفاهیم توسعه، ترجمه فریده فرهی و وحید بزرگی، تهران، مرکز، 1377
ـ صدر، سیدکاظم، تجربه مسلمانان صدر اسلام در دستیابی به توسعه اقتصادی، اولین همایش اسلام و توسعه، دانشگاه شهید بهشتی،
ـ عرب مازار، عباس، «ضرورت رشد بهرهوری در چارچوب برنامه اقتصاد بدون اتکا به درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام»، در: مجموعه سخنرانیهای دومین سمینار ملی بهرهوری، 7و8 خردادماه 1376، تهران، سازمان بهرهوری ملیایران، 1376
ـ فراهانیفرد، سعید، «سیاستهای مالی و ثروتهای طبیعی»، اقتصاد اسلامی، ش 2، تابستان 1380، ص 33ـ53
ـ فروم اریک، گریز از آزادی، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، کتابهای جیبی، 1356
ـ کلمن، دیوید و نیکسون فورد، اقتصادشناسی توسعهنیافتگی، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)، تهران، مؤسسه انتشاراتی فرهنگی وثقی، 1378
ـ گولت، دنیس، «توسعه: آفریننده و مخرب ارزشها»، ترجمه غلامعلی فرجادی، برنامه و توسعه، ش 10، بهار، 1374، ص 62ـ80
ـ مطهری، مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، قم، صدرا، 1374
ـ میر، جرالد، مباحث اساسی اقتصاد توسعه، جرالد م. مِیِر، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)، تهران، نی، 1378، ج 1
ـ نراقی، یوسف، توسعه و کشورهای توسعهنیافته، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1370
ـ هادویتهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، قم، مؤسسه فرهنگی خانه خرد، 1378
ـ وینسنت، آندرو، نظریههای دولت، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، 1371
ـ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، بیجا، علامه، بیتا
ـ احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا
ـ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، شرح جمالالدین محمد خوانساری، تصحیح میرجلالالدین محدث ارموی، تهران، دانشگاه تهران، چ چهارم، 1373
ـ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، تصحیح محدث ارموی، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1346
ـ حلی، ابن فهد، عده الداعی و نجاح الساعی، قم، مکتبه الواجدنی، بیتا
ـ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401 ق
ـ شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، مکتبه الداوری، بیتا، یک جلد
ـ صدر، سیدمحمدباقر، صوره عن اقتصاد المجتمع الاسلامی، قم، مطبعه الخیام، 1399
ـ صدر، سیدمحمدباقر، اقتصادنا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1375
ـ محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، 1408، ج 11
Anderson Michael R., Access to Justice and Legal Process: Making Legal Institutions Responsive To Poor People in LDCs, Paper for Discussion at WDR Meeting 16ـ17 August
این مقاله با روش توصیفی و اسنادی و با هدف بیان پیشرفت و وظایف دولت دینی تدوین یافته است. از آنجا که عمران و آبادی کشور اسلامی بدون وجود دولتی متعهد، متدین، باتدبیر و کارآمد امکانپذیر نیست، تلاش شده است تا ضمن شناخت ماهیت پیشرفت و توسعه از یکسو و شناخت ابعاد دولت دینی از سوی دیگر، وظایف دولت اسلامی در سه سطح بررسی شود: سطح اول، وظایف اولیه دولت اسلامی؛ سطح دوم، وظایفی که به طور مستقیم موجب پیشرفت میشود؛ سطح سوم، وظایفی که به طور غیرمستقیم موجب پیشرفت و توسعه اسلام خواهد شد.
کلید واژهها: پیشرفت، توسعه، دولت، دین، وظایف.
پیشرفت به سمت اهداف نهایی و متوسط خلقت، وظیفه هر فرد و جامعه متعالی است. این مهم هنگامی به سرمنزل مقصود میرسد که نهادهای شیطانی نتوانند اثربخشی لازم را داشته باشند؛ یعنی دولتی دینی، زمام هدایت مردم و نهادهای رحمانی را در دست داشته باشد. این دولت برای رسیدن به این اهداف، چه تکالیفی بر عهده دارد و چه کارهایی باید انجام دهد تا پیشرفت پایداری مبتنی بر اسلام تحقق یابد؟ این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش اصلی است. طبیعی است که پرسشهای فرعی برای شناسایی «ماهیت پیشرفت» و «ماهیت دولت دینی» طراحی میشوند
رشد، ترقی، ارتقا، پیشرفت و توسعه واژههایی همافق و تقریباً مترادف میباشند.[0] بیش از دویست سال است که چنین واژههایی در ادبیات اقتصادی سیاسی جهان کاربرد داشته و خاستگاه آغازین آن اروپا و تمدن صنعتی غرب است
در این دو قرن گذشته، جهان دو نوع پیشرفت و توسعه وارونه و نامطلوب را مشاهده کرد. نوع اول در غرب با عنوان مدرنیته و توسعه غیربرنامهریزیشده اتفاق افتاد و نوع دوم در جهان سوم با عنوان مدرنیزاسیون و توسعه برنامهریزیشده. نوع اول در غرب بدون برنامهریزی خاصِ ناظر به کل جامعه و بدون کوششهای سنجیده، به طور تدریجی و با تغییر و تحول در ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وقوع پیوست و هدف آن رفاه مادی و افزایش مداوم درآمد سرانه بود. این افزایش، مرهون بهکارگیری روشهای تولید مبتنی بر دانش و مبتنی بر عقلانیت ابزاری بود. اما نوع دوم پیشرفت و توسعه، در کشورهای در حال توسعه و بعد از جنگ جهانی دوم بود که روندی متفاوت داشت. توسعه این کشورها، که با هدف رسیدن به پیشرفتهها و خطمشی صنعتیشدن و با تأکید بر انتقال تکنولوژی و انباشت سرمایه برای رسیدن به هدف مزبور آغاز شده بود، روندی تند و سریع داشت که با کوششهای برنامهریزیشده از طرف سازمانها، حرکتهای اجتماعی و به ویژه از طرف دولتها همراه بود. به دلیل آنکه اغلب این کشورها هدف اصلی را رشد اقتصادی دانسته و توسعه اقتصادی را به منزله مهمترین جزء توسعه تلقی میکردند، از عدالت، انسانیت، ارزشهای متعالی، مشارکت سیاسی و محیط زیست غفلت نمودند و بدین ترتیب، از اواخر دهه هفتاد تاکنون، بحران فکری همگانی و شایعی در حوزههای نظری مرتبط با مسائل توسعه اتفاق افتاد که بیشتر ناشی از ناتوانی در ارائه تعریفی قابل قبول از مفهوم «توسعه» است
گروهی از اندیشمندان، رفع وابستگی و مسئله ضرورت ایجاد نظم نوین بینالمللی را عامل اساسی توسعه و نظام سرمایهداری سلطهگر را مانع تحقق آن دانستهاند و از جنبه داخلی، روابط استثماری را محکوم و نظام مالکیت جمعی را پیشنهاد نمودهاند. از سوی دیگر، بعد از شکست مکتب نوسازی (نظریه غالب توسعه) به دلیل بروز نابسامانیهای اجتماعی، آسیبهای فرهنگی و زیستمحیطی و رشد قارچگونه حلبیآبادها و زاغهها، عدهای از اقتصاددانان، رفع فقر مطلق را هدف بنیادین توسعه تلقی کرده و برای تحقق آن «راهبرد نیازهای اساسی» را پیشنهاد کردهاند. در سال 1974 در اعلامیه «کوکویوک» تصریح شد: «هر فرآیند رشدی که نیازهای اساسی را ارضا نکند یا ـ حتی بدتر ـ ارضای آنها را مختل سازد، صرفاً کاریکاتوری از توسعه میباشد».[1]
ناکامی اکثر کشورهای کمترتوسعهیافته در دستیابی به توسعه از یکسو و از سوی دیگر، میوههای تلخ توسعه غرب (از قبیل افزایش شکافهای طبقاتی، ازخودبیگانگی انسان اثر بتوارگی و شیئیشدن روابط انسانی، قدرت بیمهار شرکتهای بزرگ و احزاب و دستگاههای دولتی، عقلانیت ابزاری و تسلط افسانهای تکنولوژی بر انسان، افزایش هزینههای اجتماعی ناشی از خودمحوری و نفعطلبی و مهمتر از همه، تخلیه نظام محتوایی جوامع غربی از فلسفه زندگی و مرگ)، موجب شد تا واژه «توسعه حکیمانه»، به نحو گستردهای در ادبیات توسعه، طرح و رایج شود. اگر زمانی عنصر اصلی توسعه رشد اقتصادی بود، امروزه چهار موضوع: رشد اقتصادی، عدالت در توزیع، مشارکت سیاسی و ارزشهای متعالی، عناصر اصلی توسعه انتخاب شدهاند. اگر در ابتدای دهه شصت میلادی، بیشتر بُعدِ اقتصادی توسعه مورد توجه بود، امروزه، به ویژه بعد از انقلاب اسلامیایران[2] و ابطال نظریه «افیون بودن دین برای تودهها» و بعد از چالش جدی دین با سکولاریسم، ابعاد دیگر توسعه نیز مورد اقبال قرار گرفت؛ به نحوی که در سال 1986، متخصصان توسعه در همایش «موضوعات اخلاقی در توسعه» در کلمبوی سریلانکا، به این توافق دست یافتند که در تعریفی کامل از توسعه باید شش بعد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، زیستمحیطی و الگوی زندگی کامل را مد نظر قرار دهند.[3]
از منظر بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، توسعه و پیشرفت معنای جامع و فراگیری دارد. حضرت امام در مورد توسعه فراگیر میفرماید: «این مسلّم است که از نظر اسلام، حل تمامیمشکلات و پیچیدگیها در زندگی انسانها، تنها با تنظیم روابط اقتصادی به شکل خاصی حل نمیشود و نخواهد شد، بلکه مشکلات را در کل نظام اسلامی باید حل کرد و از معنویات نباید غافل بود]که[ کلید دردهاست. ما معتقدیم تنها مکتبی که میتواند جامعه را هدایت کند و پیش ببرد، اسلام است و دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران مشکلی که امروز با آن دست به گریبان است، نجات پیدا کند و انسانی زندگی کند، انسانگونه، باید به اسلام روی بیاورد».[4] مقام معظم رهبری نیز اخیراً پیشرفت همهجانبه را تا حدود زیادی تبیین کرده و میفرماید: «پیشرفت در یک جهتِ محض نیست. مقصود از پیشرفت، پیشرفت همهجانبه است. از همه ابعاد در کشور، این ملت، شایسته و سزاوار پیشرفت است».[5]ایشان پیشرفت را در ابعاد ذیل دانستهاند
1 تولید ثروت ملی، 2 دانش و فناوری، 3 اقتدار ملی و عزت بینالمللی، 4 اخلاق و معنویت، 5 امنیت کشور، 6 ارتقای بهرهوری، 7 قانونگرایی و انضباط اجتماعی، 8 وحدت و انسجام ملی، 9 رفاه عمومی،10 رشد سیاسی، مسئولیتپذیری، عزم و اراده ملی
اندیشمندان مرتبط با توسعه از قبیل میردال، تودارو و بلک نیز توسعه و پیشرفت را به مفهوم جامع و فراگیر تعریف کردهاند. همگی، بر این نکته تأکید دارند که توسعه، فرایند تحول بلندمدت، همهجانبه، ساختاری و کیفی درون نظامی اجتماعی به نام جامعه (دولت ـ ملت) است که نیازهای رو به گسترش جمعیت را با روشی عقلانی برآورده کند. در اینجا فقط به چهار تعریف این اندیشمندان اشاره میکنیم و در پایان، تعریف منتخب خود را ارائه میکنیم
1 تعریف میردال: توسعه به معنای ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانیتر است.[6] مراد از زندگی بهتر، همان آرمانهای نوسازی است. میردال برخی از این آرمانها را به مثابه قضایای ارزشی مفیدـ به منزله معیاری برای ارزیابی توسعهـ بیان میکند که عبارتاند از: عقلانیت، توسعه و برنامهریزی توسعه، افزایش بهرهوری، افزایش سطح زندگی، تساوی اجتماعی و اقتصادی، بهبود نگرشها و نهادهای موجود، وحدت ملی، استقلال ملی، دموکراسی برای توده مردمی، انضباط اجتماعی.[7]
2 تعریف تودارو: توسعه را باید جریانی چندبعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد، مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوبِ زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی، که از نظر مادی و معنوی «بهتر» است، سوق مییابد.[8]
3 تعریف بلک: توسعه باید به معنای دستیابی به شماری از «آرمانهای نوسازی» از جمله افزایش بهرهوری، برابرسازی اقتصادی و اجتماعی، معرفت مدرن، بهبود نگرشها و نهادهای پیشرفته و ایجاد نظام عقلایی و هماهنگ به منظور سیاستگذاری تفسیر شود که میتواند برخی از شرایط نامطلوب را در نظامهای اجتماعی توسعهنیافته برطرف سازد.[9]
4 تعریف میر: بهتر است توسعه را به منزله وسیلهای ـ به عنوان فراگردی ابزاری برای غلبه بر فقر دائمی و رسیدن به توسعه انسانی ـ در نظر گیریم.[10]
5 تعریف منتخب: توسعه امری ارزشی است که در چارچوب نظامهای اجتماعی ـ فرهنگی، شکل خاصی پیدا میکند. هر نظام اجتماعی برای تداوم مستقل خود، محتاج نظام ارزشی و فرهنگی ویژه خودش است. این نظام فرهنگی روح آن نظام نامیده شده و رفتارهای عوامل فردی، نهادی و سازمانی را در خردهنظامهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شکل داده و ارتقا میبخشد. خردهنظام اقتصادی تولید ثروت، خردهنظام سیاسی تولید قدرت، خردهنظام اجتماعی تولید عاطفه و همبستگی و خردهنظام فرهنگی تولید معرفت، دانش و اخلاق میکند. خردهنظام شخصیت فردی (افراد نخبه، قهرمان، بزرگ و بزرگوار) میتواند نقش عظیمی در تأسیس نهادهای جدید و خلاق و اصلاح نهادهای قدیمی داشته باشد. حال با توجه به این مقدمه، میتوان گفت: «توسعه اسلامی فرایند تحول بلندمدت، همهجانبه (و نه صرفاً اقتصادی)، ساختاری و کیفی درون یک نظام اجتماعی ـ فرهنگی اسلامی به نام جامعه (دولت، ملت) است که نیازهای واقعی رو به گسترش جمعیت را با روشی عقلانی و در چارچوب اهداف و احکام اسلام برآورده کند. در این فرایند، خردهنظامهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه مذکور، ارتقای انطباقی یافته و با خودمختاری نسبی از یکدیگر، ثروت، قدرت، همبستگی و معرفت تولید میکنند»
توسعه خردهنظام اقتصادی توسعه اقتصادی، توسعه خردهنظام سیاسی توسعه سیاسی، توسعه خردهنظام اجتماعی توسعه اجتماعی و توسعه خردهنظام فرهنگی توسعه فرهنگی نامیده میشود. با استفاده از تعریف مزبور، میتوان بیانات مقام معظم رهبریرا به نحو علمی تبیین کرد
پیشرفت در تولید ثروت ملی، به توسعه اقتصادی اشاره دارد؛ پیشرفت در دانش و فناوری، به علت مستقیم تولید ثروت و همینطور به توسعه فرهنگی؛ پیشرفت در اقتدار ملی و عزت بینالمللی، به توسعه سیاسی؛ پیشرفت در اخلاق و در معنویت، به توسعه فرهنگی؛ پیشرفت در امنیت کشور، به استحکام بسترهای توسعه؛ پیشرفت در ارتقای بهرهوری،[11] به مهمترین[12] علت مستقیم توسعه اقتصادی اشاره دارد؛ پیشرفت در قانونگرایی و انضباط اجتماعی،[13] و پیشرفت در وحدت و انسجام ملی،[14] به توسعه سیاسی و توسعه نهادهای تأمین عدالت حقوقی و هویت ملی اشاره دارد؛ پیشرفت در رفاه عمومی، به اثر توسعه اقتصادی اشاره دارد؛ پیشرفت در رشد سیاسی،[15] مسئولیتپذیری و عزم و اراده ملی، به توسعه نظام شخصیت فردی اشاره دارد
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله معنا و مبناشناسی کرامت انسانی؛ با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزه های قرآنی با pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله معنا و مبناشناسی کرامت انسانی؛ با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزه های قرآنی با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
کرامت قرآنی در اندیشه های تفسیری
مبناشناسی کرامت
الف. کرامت و مصاحبت و انس با پروردگار
ب. کرامت و قداست
ج. کرامت و بهره مندی از نعمت
د. کرامت، همدلی و همگرایی
ه . کرامت و آزاد بودن
و. کرامت و آفرینش
ز. کرامت و رفتارهای انسانی
ح. کرامت و تقوا
ط. کرامت و اندیشه فقهی
ی. کرامت و ضرورت اقدامات اقتصادی
ک. کرامت و تعاملات اجتماعی
ل. دیگر مظاهر کرامت
م. کرامت سیاسی
نتیجه گیری
منابع
نهج البلاغه، 1385، ترجمه محمد دشتی، قم، پارسایان
ابن عربی، محمدابن عبدالله، بی تا، احکام القرآن، بی جا، بی نا
ابوعبیده معمر بن مثنی، 1381ق، مجاز القرآن، قاهره، مکتبه الخانجی
استرآبادی، محمدامین، 1426ق، رسائل فیض کاشانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی
اسحاقی، سیدحسین، 1385، جرعه های رسالت، قم، مشعر
ـــــ ، 1386، چگونه زیستن، قم، مشعر
اعلامیه ملل متحد در خصوص حمایت از همه افراد در برابر شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات های ظالمانه غیر انسانی و تحقیرکننده 1975
اندلسی، ابوحیان محمدبن یوسف،1420ق، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دار الفکر
انصاری، مرتضی، 1410ق، مکاسب المحشی، قم، مؤسسه مطبوعاتی دار الکتاب
انصاریان، حسین، 1374، چهل حدیث حج، قم، مشعر
آلوسی، سیدمحمد، 1415ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه
بیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
جعفری، محمدتقی، 1419ق، رسائل فقهی، تهران، مؤسسه منشورات کرامت
جزیزی، عبدالرحمن و دیگران، 1419ق، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دار الثقلین
جصاص، احمدبن علی، 1405ق، احکام القرآن جصاص، بیروت، دار احیاء التراث العربی
جمعی از محقیقن، 1428ق، جهاد در آیینه روایات، تهران، زمزم
جمعی از مؤلفان، بی تا، مجله فقه اهل بیت فارسی، 56 جلدی، قم، مؤسسه دایره المعارف فقه اسلامی
جوادی آملی، عبدالله، 1386، جرعه ای از صهبای حج، قم، مشعر
حسنی، علی اکبر، 1371، سیری در اماکن سرزمین وحی، قم، مشعر
حسینی جرجانی، سیدامیر ابوالفتح، 1404ق، احکام القرآن جرجانی، تهران، نوید
ـــــ ،1363، تفسیر شاهی، تهران، نوید
حقیقت، سیدصادق و سیدعلی میرموسوی، 1381، مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
حلی، جمال الدین احمدبن محمد، 1407ق، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، قم، دفتر انتشارات اسلامی
حمیدان، قاسم، 1425ق، اعراب القرآن الکریم، دمشق، دار المنیر و دار الفارابی
خراسانی، وحید، 1428ق، توضیح المسائل، قم، مدرسه امام باقر علیهم السلام
خوئی، سیدابوالقاسم، 1418ق، فقه الشیعه، قم، مؤسسه آفاق
دلشاد تهرانی، مصطفی، 1377، دولت آفتاب، تهران، خانه اندیشه جوان
دمشقی (ابن کثیر)، اسماعیل بن عمر، 1419ق، تفسیر ابن کثیر، بیروت، دار الکتب العلمیه
رازی، فخرالدین، 1420ق، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی
راغب الاصفهانی، حسین بن محمد، 1404ق، مفردات الالفاظ القرآن الکریم، قم، دفتر نشر الکتاب
رضوانی، علی اصغر، 1387، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، قم، مشعر
سیوطی، جلال الدین، 1416ق، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات
ـــــ ، 1404ق، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی
شوکانی، محمدبن علی، 1414ق، فتح الغدیر، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب
شیبانی، محمدبن حسن، 1413ق، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی
شیرازی حسینی، سیدمحمد، 1428ق، من فقه الزهراء، قم، رشید
صافی گلپایگانی، لطف الله، 1417ق، جامع الاحکام، قم، حضرت معصومه
صدوق، محمدبن علی، 1400ق، الامالی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات
ـــــ ، 1409ق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی
طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی
عاملی، علی بن حسین، 1413ق، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، قم، دار القرآن الکریم
عمید زنجانی، عباسعلی، 1421ق، فقه سیاسی، چ چهارم، تهران، امیرکبیر
فیض کاشانی، محمدمحسن، 1429ق، رسائل فیض کاشانی، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری
قاضی، نورالله، 1367، الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، قم، مشعر
قشیری، عبدالکریم بن هوازن، بی تا، لطایف الاشارات، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب
کنوانسیون ممنوعیت شکنجه، مصوب 1984، ملل متحد
گرجی، ابوالقاسم، 1421ق، تاریخ فقه و فقهاء، چ سوم، تهران، سمت
گلپایگانی، سیدمحمدرضا، 1401ق، القضاء، به قلم علی حسینی میلانی، قم، خیام
لنکرانی، محمدفاضل، 1425ق، جامع المسائل، چ یازدهم، قم، امیر قلم
مجلسی، محمدباقر، 1410ق، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الطبع و النشر
مجلسی، محمدتقی، 1414ق، لوامع صاحبقرآنی مشهور به شرح فقیه، چ دوم، قم، اسماعیلیان
محمدی ری شهری، محمد، 1377، میزان الحکمه، تهران، دار الحدیث
مرکز تحقیقات حج، بی تا، فصلنامه میقات حج،73 جلدی، تهران، مشعر
مصباح، محمدتقی، 1380، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره
مطهری، مرتضی، بی تا، مجموعه آثار، قم، بی نا
منتظری، حسینعلی، 1387، مجازات های اسلامی و حقوق بشر، تهران، ارغوان دانش
یمانی، محمد عبده، 1378، فاطمه زهرا علیهم السلام، ترجمه محمدتقی رهبر، قم، مشعر
«کرامت انسانی»، هم در آموزه های اسلامی و هم در نظام بین المللی حقوق بشر، به طور خاص مطمح نظر قرار گرفته است. اهمیت این موضوع در رویکرد قرآنی، به جایگاه و نقشی برمی گردد که این معنا برای انسان در نظام آفرینش به طور عام، و در نظام سیاسی به طور خاص، به وجود آورده و در نظام حقوق بشری، به مبنا بودن آن برای شناسایی حقوق بشری و حقوق شهروندی معطوف است. اگرچه بحث «کرامت انسانی» قدمتی طولانی دارد، اما آنچه امروزه این موضوع را در کانون توجه اندیشمندان و سیاست مداران قرار داده آثار گسترده آن در نظام حقوقی و نظام سیاسی است. ارزیابی آنچه در خصوص این واژه به نگارش درآمده در گرو فهم معنایی و شناخت رویکرد مبنایی آن است. ادعا این است که ریشه معنایی و مبانی بیان شده در حوزه های گوناگون علمی، از جمله نظام سیاسی اسلام، در گرو فهم معنای قرآنی این واژه است. «کرامت قرآنی» به معنای برخورداری از قدرت تعقل و اندیشه است، هرچند انتظار قرآنی آن است که هدف و جهت اندیشه در روابط اجتماعی و سیاسی بر محور تقوای الهی باشد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که این واژه به طور جدی تر و عمیق تر و حتی متفاوت تر از قبل منظور نظر قرار گرفته است
کلیدواژه ها: مبنا، معنا، کرامت، انسان، سیاسی، نظام
توسعه روابط انسانی در حوزه های گوناگون، از جمله در تعاملات حاکمیتی از یک سو، با چالش هایی چند، و از سوی دیگر، با سؤالات و ابهامات گوناگونی مواجه شده است. شکل گیری مفاهیم جدید و نوپیدا از رهگذر این توسعه، بسترهای اولیه، برخی چالش ها و ابهامات علمی را به وجود آورده است. از جمله این مفاهیم، موضوع حقوق بشر و حقوق شهروندی در یک نظام سیاسی است. تنظیم روابط جدید دولت و مردم با رویکرد حمایت از شهروندان و بلکه آحاد بشر، هدف اصلی و اولیه حقوق بشر است. اینکه بر اساس چه مبنایی رسالت حمایتی برای حقوق بشر تعریف شده است، باید در مقوله ای به نام کرامت انسانی جست وجو شود. پذیرش کرامت برای نوع انسان به معنای آن بود که هیچ عامل تفاوت سازی نباید و نمی تواند در ترسیم حقوق انسانی بر اساس کرامت انسانی نقش آفرین باشد. در این نگاه، کرامت در حوزه مطالعات غیرژنتیکی، شناسایی آزادی انسان بود؛ بدین معنا که کرامت انسانی به رسمیت شناختن آزادی اوست؛ اما در حوزه ژنتیکی این سؤال وجود دارد که کرامت انسانی به چه معنایی است؟ روشن نبودن معنای کرامت منجر به عدم تصویب اسناد بین المللی در حوزه مباحث ژنتیکی شده و جامعه جهانی تنها به صدور اعلامیه بسنده کرده است
واژه کرامت، که بدین سان در نظام بین الملل حقوق بشر خود را نشان داده، در آموزه های دین نیز مطرح بوده است. در عین حال، طرح این مباحث در نگاه بین المللی توجه اندیشمندان مسلمان را به مقوله کرامت جدی تر کرده است. نگارش کتاب ها، مقالات و برگزاری همایش های گوناگون، چه در ایران اسلامی و چه در سایر کشورهای اسلامی، مؤید این ادعاست
اکنون سؤال مطرح این است که در آموزه های اسلامی، به طور عام و قرآنی به طور خاص، کرامت به چه معنایی است تا بتوان با آن مبنا، به ترسیم کرامت سیاسی پرداخت. ازآن رو که رویکردهای گوناگون به این واژه قرآنی، به ویژه در معناشناسی کرامت سیاسی، شکل گرفته، هر نوع بررسی در این زمینه منوط به فهم معنای قرآنی کرامت است. این هدف در تحقیق حاضر دنبال می شود. قضاوت های گوناگون و حتی متعارض در خصوص دیدگاه اسلام نسبت به حقوق شهروندی و مقوله حقوق بشری و جایگاه افراد در زمینه حق تعیین سرنوشت، ریشه در این حقیقت دارد. پیشینه این بحث بیانگر اهتمام مفسران قرآنی، فقها، و اندیشمندان حوزه مطالعات اجتماعی به موضوع کرامت است. تعابیر به کار رفته در کلام این محققان یکسان نیست؛ کرامت انسانی، کرامت ذاتی، کرامت حقیقی، کرامت ارزشی و کرامت اکتسابی نمونه هایی از این تعابیر است. نیم نگاهی به مطالعات صورت گرفته در این زمینه، حاکی از آن است که سؤالات گوناگون و بی پاسخ همچنان در این حوزه مطرح است که پرداختن به این نوع تحقیقات را ضروری می کند
نکته قابل ذکر آن است که نوعاً محور همه این مباحث در نگاه مفسران و فقها و اندیشمندان مسلمان به دو آیه از قرآن کریم (اسراء: 70؛ حجرات: 12) برمی گردد. در نتیجه، هر نوع تبیین و یا برداشت از معنای کرامت انسانی در گرو توجه به این دو آیه شریفه است. برای مثال، برخی از محققان حوزه حقوق عمومی با استناد به آیه بیست و پنجم سوره حدید، حق تعیین سرنوشت را از آن مردم و به عنوان یک حق ذاتی دانسته اند (حقیقت و میرموسوی، 1381، ص268) که خداوند آن را شناسایی کرده است. وجود چنین حقی حاکی از کرامت انسانی است. ارزیابی این نوع سخنان ازآن رو که ریشه در آموزهای قرآنی دارد، نمی تواند بدون بحث و بررسی قرآنی باشد. کلام فقها نیز از این حقیقت به دور نیست. حوزه مطالعات اخلاقی و سیاسی نیز از این قاعده جدا نمانده است
نکته مهم آنکه منظور از مبانی در این تحقیق، همان مصطلح فقه، حقوق و علوم سیاسی است. سخن بر سر یافتن ملاک ها و معیارهایی است که به مناط آن و از رهگذر آن، خداوند این کرامت را به انسان عطا کرده است. یافتن مبانی علاوه بر آنکه معیار کرامت انسانی را نشان می دهد، بیانگر حقیقت کرامت انسانی و قلمرو و حتی نحوه اجرای آن نیز هست. هدف اصلی در این تحقیق، یافتن مبنای قرآنی کرامت است، تا بتوان در خصوص سؤالاتی همچون حق حاکمیت انسان و حقوق شهروندی و نقش آن در تنظیم مناسبات اجتماعی انسانی اظهار نظر منطقی داشت
ادعا آن است که می توان به کرامت به عنوان یک قاعده فقهی در ترسیم جایگاه و حقوق انسان ها در نظام سیاسی توجه کرد. این سخن بدان معناست که اقتضای پذیرش کرامت انسان ها، حضور جدی آنها در تحقق بخشی به سرنوشت خویش است
همان گونه که بیان شد، فهم کرامت انسانی به طور عام، و کرامت سیاسی به طور خاص، ریشه در آموزهای قرآنی دارد. تحقق این هدف با مراجعه به کتاب های تفسیری حاصل می شود. نگاهی به اندیشه های تفسیری مفسران حاکی از نبود وحدت نظر در این زمینه است. این تفاوت، هم می تواند ریشه معنایی داشته باشد و هم می تواند سرمنشأ مصداقی داشته باشد. به منظور روشن شدن این بیان، توجه به دیدگاه مفسران ضروری است
مفسران قرآن کریم بیشترین بحث خود در خصوص کرامت را ذیل آیه شریفه هفتاد سوره اسراء و در توضیح واژه قرآنی ولقد کرّمنا مطرح کرده اند. از نظر معنای لغت، در کتاب مفردات راغب و ذیل واژه کرم آمده است: این واژه هرگاه صفت خداوند قرار گیرد به معنای احسان و انعام الهی است که اظهار شده: فَإِنَّ رَبّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (نمل: 41)، و آنگاه که به انسان نسبت داده شود به معنای صفات و اخلاق پسندیده ای است که از او صادر می شود. و البته برخی نیز بیان کرده اند که این صفت باید برجستگی زیادی داشته باشد تا بتوان نسبت کریم را به فرد داد. و اینکه در قرآن بیان شده که باکرامت ترین شما باتقواترین شماست، به همین سبب است (راغب اصفهانی، 1404ق، ص429). اما در اصطلاح قرآنی، موضوع به گونه خاصی تبیین شده است
الف. در کتاب مجاز القرآن، واژه کرّمنا به معنای مبالغه در کرامت تعریف شده است. در ذیل روایتی که از ابو عبیده توسط ابن حجر عسقلانی نقل شده، همین معنا بیان گردیده است (ر.ک: ابوعبیده معمر بن مثنی، 1381)
ب. در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، واژه کرّم به معنای فضل به کار رفته است. در توضیح آیه و در خصوص این سؤال که چرا چنین تعبیری در قرآن به کار رفته، ایشان بیان کرده که اتصاف همگانی این صفت یا به اعتبار افرادی است که دارای این صفت هستند؛ مثل واژه کنتم خیر امه; که به اعتبار افرادی بیان شده است که دارای صفات امر به معروف و نهی از منکر هستند، و یا بدان علت است که این واژه ها بار معنایی دنیوی دارند و در نتیجه، همگان از آن برخوردارند؛ همانند صورت نیکو داشتن، و یا قدرت بر تسخیر اشیا و یا بعثت انبیا (عاملی، 1413ق، ج1، ص379)
در جای دیگر، ایشان بیان کرده، این تفصیل به عقل، نطق و اعتدال در خلقت است (همان، ج2، ص210). این برتری در مقایسه با غیر ملائکه و خواص ملائکه است. هرچند انبیا نسبت به ملائکه برترند. در نتیجه، به اعتبار جنس ملائکه، برتر و به اعتبار استفاده از این کرامت، برخی انسان ها بالاتر از ملائکه هستند (همان)
ج. در تفسیر نهج البیان عن کشف معانی القرآن، واژه کرّم به معنای عقل و نطق تعریف شده و سپس به نقل از طبری، در معنای خوردن و آشامیدن بیان گردیده است (شیبانی، 1413ق، ج3، ص242)
د. تفسیر فتح القدیر به نکات تفسیری چندی اشاره کرده است: از یک سو، تکریم دارای معنایی عام است و به اعتبار نعمت های گوناگون الهی، از جمله شکل و نحوه خوردن، نوع خوردنی ها، پوشیدنی ها و ازدواج معنا می شود؛ چنان که به اعتبار عقل و نطق نیز همین گونه است. همچنین به اعتبار مرد و زن و تفاوت های ظاهری آنها نیز مطرح می شود. در ادامه، به سخن ابن جریر توجه داده و کرامت را به سلطه ای معنا کرده است که انسان بر دیگران پیدا می کند، و درنهایت، بیان کرده است که مانعی برای جمع کردن همه موارد پیش گفته وجود ندارد. نویسنده این کتاب به نعمت عقل به عنوان معنای بارز این کرامت اشاره کرده؛ زیرا همه این توانمندی ها ناشی از وجود عقل است (شوکانی، 1414ق، ج3، ص290)
در تفاسیر دیگر، از جمله احکام القرآن ابن العربی کرامت به جواز رکوب تفسیر شده است (ابن عربی، بی تا، ج3، ص1218). احکام القرآن جصاص همان نگاه و رویکرد صاحب تفسیر الوجیز را پذیرفته است (جصاص، 1405ق، ج5، ص31). در تفسیر اعراب القرآن الکریم، بیان شده که واو در این آیه، حرف قسم است و لام در جواب قسم محذوف و قد نیز حرف تحقیق است، که معنای آن این گونه می شود، و قسم می خورم به تحقیق که انسان را تکریم کردیم (حمیدان، 1425ق، ج2، ص197). در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل نیز روایتی از ابن عباس نقل کرده که گفته است: هر حیوانی غذا را با دهان می خورد؛ یعنی دهان خود را به غذا نزدیک می کند، درحالی که انسان غذا را با دست به دهان خود نزدیک می کند، و این همان کرامت انسانی است (بیضاوی، 1418ق، ج3، ص262)
می توان گفت: در بین کتاب های تفسیری، آنچه همه اقوال را در خود جای داده، کتاب البحر المحیط فی التفسیر است. نویسنده در توضیح آیه، بیان کرده که آیه مذکور در سیاق بیان نعمت های الهی است و بالاترین نعمت را نیز مد نظر قرار داده و تمام موارد بیان شده در ذیل این آیه، جنبه تمثیلی دارد. در ادامه، به اقوال علمای تفسیری پرداخته است. عطا به توازن در خلقت توجه کرده است؛ ضحاک به نطق؛ ابن عباس به تفضیل به عقل؛ زید بن اسلم به خوردنی ها؛ یمان به حسن صورت؛ محمد بن کعب به وجود پیامبر مکرم؛ ابن جریر به وجود قدرت سلطه؛ ابن عطیه به عقل؛ و در نهایت، برخی به خلقت انسان به دست خود خداوند توجه داده اند (اندلسی، 1420ق، ج7، ص85)
در میان سخنان مفسران، به جلوه دیگری از تکریم می توان رسید. داشتن علم و شناخت، قدرت نطق، و طهارت و پاکی انسان پس از مردن (سیوطی، 1416ق، ج1، ص292)؛ نیکو بودن آفرینش انسان (تین: 4) (ابن کثیر، 1419ق، ج5، ص 89)؛ و عرض امانت بر انسان (آلوسی، 1415ق، ج15، ص117) از نمونه های این سخنان است
تفسیر الدر المنثور فی تفسیر المأثور، از افراد گوناگونی به نقل اقوال پرداخته است. حاکم در کتاب تاریخ، دیلمی و بیهقی در کتاب دلایل، و کتاب فی شعب الایمان و در کتاب فی الاسماء و الصفات و نیز ابن عساکر و خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد، نمونه این اقوال را ذکر کرده اند (سیوطی، 1404ق، ج4، ص193)
در کتاب لطایف الاشارات، بیان شده است که منظور از بنی آدم، همان مؤمنان هستند؛ چراکه به تعبیر قرآن، وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ (حج: 18) در نتیجه، غیرمؤمن دارای کرامت نیست. و اگر واژه بنی آدم به کار رفته و از واژه مؤمنون استفاده نشده بدان روست که این تکریم ناشی از طلب کاری و استحقاق نیست (قشیری، بی تا، ج2، ص359)
در کتاب تفسیر مفاتیح الغیب، دایره وسیع تری برای کرامت بیان شده که هم شامل نفس و هم بدن می شود. برتری از جهت نفس بدان سبب است که انسان دارای پنج قوه، یعنی نمو، تولید، حس، حرکت و اغتذا است، درحالی که حیوان فقط حس و حرکت دارد و مهم تر از همه آنکه نفس دارای قوه عقل است و از روح الهی برخوردار، و بدن نیز به عللی همچون متوازن بودن و نحوه غذا خوردن از دیگر موجودات برتر است (رازی، 1420ق، ج21، ص373)
مرحوم علامه طباطبائی نیز در ذیل این آیه، بحثی طولانی دارند و همه اقوال را به عنوان مصادیق کرامت انسانی و تعریف کرامت دانسته و معتقدند: کرامت انسانی به سبب قوه عاقله است. بر اساس این توانایی است که سایر کارها نیز توسط انسان صورت می گیرد و به تبع آن نیز دارای امکانات و اختیاراتی شده است (طباطبائی، 1417ق، ج13، ص165)
ایشان ضمن رد همه اقوال پیش گفته، معتقد است: واژه کرامت بر عنصر اختصاصی انسان دلالت دارد که همان قدرت تعقل و اندیشه است و واژه تفضل به نعمت ها و مواهب الهی اشاره می کند که همگان از آن برخوردارند، ولی انسان از نظر کمی و کیفی بیش از آنها متمتع می شود (همان). در نتیجه، کرامت به معنای بهره مندی از قدرت اندیشه است. این معنا البته از معنای لغوی دور نیست؛ چراکه بهره مندی از عقل بالاترین صفت مثبتی است که می توان به انسان نسبت داد
در مجموع، باید گفت: آنچه از سخنان مفسران به دست می آید ناظر بر یک موقعیت ویژه در انسان است و کرامت نیز در همین معناست. این ویژگی منحصر به انسان است. ویژگی اختصاصی انسان را باید در قدرت نطق او تعریف کرد و بنابراین، کرامت به معنای توانایی فکر کردن و اندیشیدن است. این نعمت به سبب ویژگی های خاص خود، از جایگاه بالایی برخوردار است که بهره مند شدن از آن منوط به تحصیل شرایط است، ولی در عین حال، خداوند تبارک و تعالی آن را در اختیار انسان قرار داده است که از رهگذر، لطف الهی و عنایت او شکل گرفته است. در خصوص بهره مندی از این توان نیز استحقاقی وجود ندارد و آنچه می تواند معنا داشته باشد عنایت و تفضل الهی است. بنابراین، نبود استحقاق از یک سو، و اعطای لطف از سوی دیگر، هویت بخش واژه کرم است
کلمات کلیدی:
پروژه دانشجویی مقاله معماری ارگانیک با pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله معماری ارگانیک با pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
معماری ارگانیک
لوید رایت
اهمیت کارهای رایت
شناسنامه حرفه ای رایت
نوشته های رایت
آثار معماری
نتیجه گیری
منابع
بالاخره ویوله لودوک ( 1879-1814 ) ، معمار معروف فرانسوی که بر اساس ضد ضوابط هنرهای زیبا قیام کرد ، سازه ساختمان های گوتیک را سازه پویا و دمانیک می دانست . « وی معماران را ترقیب کردکه قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند . همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرمهای آنها همواره یک عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند . لودوک بر این نظر بود که « ارتباط بین عملکرد و سازه یک اصل زیر بنایی در معماری قرون وسطی بود و باید به عنوان یک اصل مهم ، راهنمای هنرمندان مدرن باشد »
لذا می توان بیان نمود که عقاید رمانتیک های اروپا و آمریکا ، بالاخص نظرات آنها در مورد طبیعت و قوانین طبیعی ، زیر بنای فکری معماری ارگانیک را تشکیل می دهد . معماری ارگانیک در آمریکا در قرن 19 توسط فرانک فرنس و لوئیس سالیوان شکل گرفت . اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم در نوشتارها و طرح های فرانک لویدرایت مشاهده کرد
فرانک فرنس که استاد سالیوان محسوب می شد و سالیوان برای مدتی در دفتر او کار می کرد ، بیشتر تحت تأثیر سبک نئوگوتیک بود . به اعتقاد فرنس « بر اساس نظریه ارگانیک ، همه فرمهای طبیعی پویا ( دینامیک ) هستند نیروها و فشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند ، کشش ماهیچه ها و مفاسد هنگامی که موجود حرکت می کند ، طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدفها دیده می شود . تصویری از یک شکل زنده است . اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد ، باید به صورت ارگانیک ساخته شود ، اجزای آن نمی تواند به صورت بخشهای مجزا باشند ، بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند . بیان در معماری باید ، در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت گیرد . »
همان گونه که در فصل قبل عنوان شد ، سالیوان از پایه گذاران سبک مکتب شیکاگو و معماری مدرن در آمریکا بود . وی نیز اعتقاد بسیار زیاد به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت . سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه بوجود آوردن در طبیعت بود. او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود و چنین عنوان کرد : ( بعد از مشاهده مستمر پروسه طبیعی به این نتیجه رسیدند که فرم تابع عملکرد است ) یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید .اگر چه معماران مدرن نیمه اول قرن اخیر مانند گروپیوس نیز فرم تابع عملکرد را شعار اصلی خود می دانستند ، ولی آنها فرم را تابع تکنولوژی و عملکرد ماشین می دانستند
سالیوان در مورد مصالح می گوید : ( سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شود ) ؛ موضوعی که فرانک لویدرایت ، شاگرد وی ، بهتر از هر معمار معاصر دیگری آنرا در ساختمان هایش نشان داده است
فرانک لویدرایت به تحقیق یکی از مهمترین و خلاق ترین معماران و نظریه پردازان قرن بیستم می باشد . این معمار در طی 90 سال عمر پر بار خود (1959 -1869) بیش از 60 سال فعالیت مستمر معماری داشته و حدود 560 ساختمان اجرا نموده است
خانه های اولیه رایت به نام خانه های دشتهای مسطح معروف بودند ، زیرا این خانه ها که غالباً در حومه شهر شیکاگو ساخته شده بودند ، در تلفیق و هماهنگی با دشتهای مسطح و سرسبز این نواحی طراحی شده بودند
از مشخصه های بارز این ساختمان ها می توان به پنجره های سرتاسری ، کنسول نمودن بام و نمایش افقی آن به موازات سطح زمین مسطح و نشان دادن مصالح در ساختمان اشاره کرد . از جمله شاخص ترین نمونه های این ساختمانها باید از خانه روبی در حومه شیکاگو نام برد
در اوایل قرن بیستم که به تدریج ایده های رایت در ساختمان هایش شکل می گرفت ، در اروپا و آمریکا تکنولوژی به سرعت در حال گسترش و پیشرفت بود . این پیشرفت در زمینه معماری ، از نظر تئوری و اجرایی بسیار مشهود و بارز بود
اگر چه رایت با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت ، ولی وی آنرا به عنوان غایت و هدف تلقی نمی نمود . به اعتقاد رایت ، تکنولوژی وسیله ایست برای رسیدن به یک معماری والاتر که از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود . او در 20 مه 1953 در تلیسین معماری ارگانیک را در 9 عبارت ذیل تعریف کرد
1- طبیعت : فقط شامل محیط خارج مانند ابرها ، درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن نیز می باشد
2- ارگانیک : به معنای همگونی و تلفیق اجزاء نسبت به کل و کل نسبت به اجزاء است
3- شکل تابع عملکرد : عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است . فرم و عملکرد یکی هستند
4- لطافت : تفکر و تفکر انسان باید مصالح و سازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد . همانگونه که پوشش درخت و گلهای بوته ها ، شاخه های آنها را تکمیل می کند . مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس
5- سنت : تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است
6- تزیینات : بخشی جدایی ناپذیر از معماری است . رابطه تزئینات به معماری همانند گلها به شاخه های بوته می باشد
7- روح : روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود ، بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد
8- بعد سوم : بر خلاف اعتقاد عمومی ، بعد سوم عرض نیست ، بلکه ضخامت و عمق است
9- فضا : عنصری است که دائماً باید در حال گسترش باشد . فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شوند و در آن جریان داشته باشند
شاهکار معماری فرانک لوید رایت و نظریه ارگانیک را می توان در خانه آبشار در ایالت پنسیل وانیا در آمریکا دید
این خانه که در سال 1937 ساخته شد ، به بهترین شکل ممکن عقاید رایت در مورد معماری ارگانیک را نمایش می دهد . موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود ، می توان در 8 مورد ذیل خلاصه کرد
1- حداقل دخالت در محیط طبیعی ؛
2- تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هر یک مکمل دیگری باشد ؛
3 – ایجاد فضاهای خارجی بین ساختمان و محیط طبیعی ؛
4- تلفیق فضای داخل با خارج ؛
5- نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق ؛
6- استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل و چه در خارج بنا ؛
7- نمایش مصالح به همان گونه که هست ، چه سنگ باشد چه چوب و یا آجر ؛
8- استمر و نمایش مصالح از داخل به خارج نما
رایت معتقد بود که ماهیت مصالح در ساختمان می بایست نشان داده شود ، به گونه ای که شیشه به عنوان شیشه ، سنگ به عنوان سنگ و چوب به عنوان چوب به کار رود
از نظر وی ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه و در مورد ساختمان معتقد بود : « ساخته شده توسط افراد از درون زمین ، با تمهیداتی که خود در نظر می گیرند و با توجه به زمان ، مکان ، محیط و هدف . ممکن است آنرا ساختمان محلی ( Folk ) بخوانیم »
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.